کاروان سلمان در دامنه دماوند

روایت «جام‌جم» از حضور رئیس رسانه ملی در پشت صحنه سریال سلمان فارسی

کاروان سلمان در دامنه دماوند

ابرها در هم پیچیده و فشرده‌اند. درست مثل ماشین‌هایی که در آخرین پنجشنبه سال در جاده فیروزکوه، در هم پیچیده و فشرده به سمت شمال روان‌اند. اگر از دیدن اولی، لبخندی بر لب به امید بارش باران هویدا می‌شود از مشاهده دومی، ابروها در هم گره می‌خورد و نگرانی از ترافیک بروز می‌کند.

باران گاه و بیگاه بر سر کوه و دشت و جاده و ماشین می‌بارد اما در بارشش، نه خستی دارد و نه انتخابی. همه را با هم می‌نوازد. شاخه‌های درختان به لطف باران، براق و رنگ گرفته، آماده روییدن برگ‌هاست و زمین، خیس و پر آب، چشم‌انتظار رویش محصولات. در میانه جولان باران در کوهپایه‌های جنوبی دماوند و منطقه آبسرد که ویلاهای نامتجانس‌اش، بکری آن را تکان داده و در انتهای راهی گل‌آلود که از جاده محلی آبسرد جدا شده، تابلویی زرد رنگ به چشم می‌آید: «به سمت لوکیشن سریال سلمان فارسی».

    به دل تاریخ خوش آمدید
 راه گلی کوچک‌تر و کوتاه‌تری، سمت فلش قرمز رنگی است که زیر این عبارت قرار دارد. راهی که با عبور از چند آغل و طویله به دیوارهای سفیدرنگی می‌رسد که فرم غیرعادی آن نشان می‌دهد دیواره‌های دکوری نوساز اما مستحکم‌ است. دیواره‌هایی به ارتفاع بیشتر از چهار متر که مانند حلقه‌ای حول محوری مرکزی را احاطه کرده‌ است. ورود به حصار همزمان است با دیدن چندین نفر شتر. شترهایی که دیدن‌شان زیر شرشر باران و در سرمای آخر زمستان دماوند، حیرت‌انگیز است. آن‌سوتر، پرده‌ای سبز رنگ مانند دیواری مرتفع و عریض نصب شده و ناگهان بنایی عجیب و سنگی پدیدار می‌شود. کاروانسرایی قدیمی شبیه عمارت‌هایی که تعریف‌شان در کتاب‌های تاریخی قرن‌ها قبل آمده است. ستون‌های سنگی، کاروانسرایی دو طبقه و عظیم را شکل داده‌ است. چندین شتر در میدانگاه کاروانسرا لمیده‌اند و گاهی یکی‌شان با نشخواری، صدای شلپ‌شلپ باران را خط‌خطی می‌کند. آن سوی شترها، شبح آدم‌هایی با لباس‌های تاریخی، ژولیده و چندلایه به چشم می‌آید. اگر کرین فیلمبرداری در پس‌زمینه نبود، توهم پرت‌شدن به قلب تاریخ آن هم در فضای بارانی و ابری که وهم‌آلود می‌نماید، شدت پیدا می‌کرد. کاروانسرا، دو میدانگاه اصلی دارد که گرداگردش را عمارت تمام‌سنگی دوطبقه با جزئیات فراوان، فرا گرفته است. در کنار کرین و اتاقکی چادری، تجمع افراد مختلف با لباس‌های امروزی بیشتر است. همه کاپشن و کلاه دارند و کفش‌های‌شان با این که غرق گل است اما مستحکم و چکمه‌وار می‌نماید. باران، هر سو، چاله‌های گل‌آلود ساخته و قطرات بعدی باران را در خود فرو می‌بلعد. صدایی بلند، همهمه فضا را ساکت می‌کند. «سکوت لطفاً!». تنها قطرات باران و صدای شتران است که فرمان سکوت را در‌نمی‌یابد. صدایی از داخل چادر می‌آید: «صدا؟». آن سوتر جوابی می‌آید :«ضبطه!». چند لحظه بعد، باز هم همان صدای اول «دوربین؟» از سمت کرین صدا بلند می‌شود: «چرخید!» و باز همان صدای اول: «حرکت!» تکاپو در گوشه‌ای از کاروانسرا رخ می‌دهد. رفت و آمد کاروانیان با لباس قدیمی و حرکت دوربین کرین روی دو نفر که از طبقه بالا به پایین می‌آیند. اولی، مسن‌تر است و سلمان فارسی و دومی، الماس، پسر کاروانسرادار که با هم از وضع کاروان و سلمان می‌گویند. صدای کات، همه را میخکوب می‌کند. داوود میرباقری با کلاهی خاکستری و کاپشنی مشکی از چادر بیرون می‌آید تا معلوم شود صاحب صدای اول، نویسنده و کارگردان سریال است. او مشغول گپ‌زدن با دو بازیگر است که هیاهوی دم در ورودی کاروانسرا، سرها را به یک سو برمی‌گرداند.
    چه عظمتی دارد سلمان
خبرنگاران حاضر، سراغ دکتر جبلی و داوود میرباقری می‌روند. جبلی با اشاره به چهارمین حضورش در پشت صحنه سریال سلمان فارسی، هدف از این کار را در آخرین روزهای سال، گفتن خسته‌نباشید و خدا قوت به عوامل سریال می‌خواند و می‌گوید: هر چه بیشتر کار ساخت این سریال جلو می‌رود و ایده‌های درخشان آن عملی می‌شود عظمت کار بیشتر روشن می‌گردد. جبلی در حالی که لبخند رضایت از دیدن کار دارد، می‌گوید: سریال سلمان فارسی نشان‌دهنده انسجام توامان دو موضوع عظمت دین اسلام و عظمت تمدن ایرانی است. رئیس سازمان صداوسیما با بیان این که با تصویری‌شدن فیلمنامه ما نیز همگام نگاه مولف می‌شویم، می‌گوید با این که هنوز دوسوم کار باقی مانده ولی در همین یک سومی‌که ساخته شده، عظمت کار مشخص است. جبلی این یک کار را کاری ملی می‌خواند و می‌گوید این عظمت توانمندی تیم سلمان فارسی را نشان می‌دهد و تحسین جهانی در پی دارد. دکتر جبلی این سریال را مصداق روشنی از ایران حقیقت‌یاب و پیوند ایرانی حقیقت‌جو و اسلام نجات‌بخش می‌خواند. حرف‌های او با لبخندهای میرباقری که کنار او ایستاده همراه است. رئیس رسانه ملی ابراز امیدواری می‌کند که ساخت سریال طبق برنامه پیش برود و در بهترین شرایط تولید، کاری دقیق را شاهد باشیم. دکتر جبلی با اشاره به ضرورت حمایت همه دستگاه‌های مسئول از این طرح عظیم فرهنگی ملی خواستار توجه ویژه‌تر مجلس و دولت به آن می‌شود. رئیس رسانه ملی از پخش قسمت اول مستند پشت صحنه ساخت سریال سلمان فارسی در نوروز هم خبر می‌دهد و می‌گوید: بدین ترتیب مخاطبان از نزدیک در جریان توانمندی عوامل و قدرت ساخت سریال قرار خواهند گرفت.
   اشتیاق داوود برای دیدن سلمان
حالا نوبت داوود میرباقری است. او هم ابتدا از حضور دکتر جبلی‌ در پشت صحنه سریال تشکر می‌کند و استمرار این حضور را عامل دلگرمی ‌گروه می‌داند و می‌گوید در روزهای پایانی فصل بیزانس هستیم و به زودی به فصل دشوار ایران می‌رسیم. نویسنده و کارگردان سریال سلمان فارسی می‌گوید: بخش اعظم فصل ایران در شهرک غزالی فیلمبرداری می‌شود و در حال بررسی و مکان‌یابی برای بخش‌های اشرافی دربار ساسانی هستیم. وی با بیان این که خودش از همه مشتاق‌تر است تا سریال را روی آنتن ببیند، ابراز امیدواری می‌کند در صورت تداوم حمایت‌ها، ان شاءا... سریال سلمان فارسی در ۶۰ قسمت و از سال ۱۴۰۵ پخش شود. به درخواست عوامل، عکسی دسته‌جمعی با حضور هنروران و بازیگران بر روی سکوهای حیاط کاروانسرا گرفته می‌شود. باران که انگار منتظر پایان گفت‌وگوها و عکس‌ها بود، کارش را دوباره از سر می‌گیرد. رئیس سازمان و همراهان به همراه داوود میرباقری، حسین طاهری تهیه‌کننده سریال و تعدادی از سرگروه‌های سازنده سریال در یکی از اتاق‌ها، بخش‌هایی از رافکات‌ها و تصاویر ضبط‌شده را می‌بینند و همزمان درباره آینده پروژه صحبت می‌کنند. برخاستن صدای اذان، پایان این جلسه است. وضو زیر باران، حال عجیبی دارد. نمازی شکسته و بعد ناهار. دکتر جبلی سری هم به اتاق‌های گریم و لباس می‌زند تا خدا قوتی هم به گریمورها و مسئولان بخش لباس بگوید. 
    راه روشن است
ظهر از نیمه گذشته اما باران مثل صبح، تند و تیز می‌بارد. انگار همان طور که به استقبال آمده بود برای بدرقه هم می‌خواهد سنگ تمام بگذارد. عوامل سریال زیر بارش شدید باران، مهمانان خود را که دیگر غرق آب و گل شده‌اند ولی راضی و خشنودند، بدرقه می‌کنند. آنها با این دیدار، دل‌شان گرم‌تر شده تا کاروان سلمان فارسی که حرکتش از اواخر آذر ۹۸ آغاز شده و با عبور از شاهرود، قشم، جلفا، ارمنستان و شهرک‌های سینمایی غزالی، نور و دفاع مقدس هم اکنون به آبسرد دماوند رسیده است همچنان به مسیرش تا پخش ادامه دهد. مسیری که با توجه به دو فصل باقیمانده ایران دوره ساسانی و حجاز صدر اسلام، راهی سخت اما شدنی به نظر می‌رسد.  ابرها از هم گسیخته شده‌اند. انگار تیغ تیز خورشید، ابرها را از هم دریده است. تکه‌های ابر مانند پنبه‌های لحاف دوزی در آسمان گله‌گله پخش است. مسیری که به سمت تهران می‌رود هم خلوت است. ماشین‌ها مثل تکه‌های ابر، تک و توک در جاده دیده می‌شود. مسیر باز و آسمان روشن است. فصل تازه‌ای در راه است.

احسان ناظم بکایی - نویسنده