بهاریههایی برای سال نو
اسماعیل آذر، استاد ادبیات و پژوهشگر: سال نو با اندیشه نو
برای ورود به بحث نوروز چه بهتر که گذری برگذشته آن داشته باشیم و از لابهلای تاریخ بر آداب و رسوم آن متمرکز شویم.
قبل از هر چیز بد نیست بدانیم که ایرانیان در گذشتههای دور، دو فصل بیشتر نداشتند؛ یکی فصل سرما و دیگری گرما. فصل گرما که «هاما» خوانده میشد شامل بهار و تابستان و فصل سرما که «زیمه» نام داشت شامل پاییز و زمستان میشد. نام نوروز از ریشه پهلوی «نوک روچ» گرفته شده و به مفهوم روز نو است. نوک در زبان پهلوی به معنی تازه و ضد کهنه بوده و روز یا روچ نیز به معنی وقت و زمان است. نوروز را به دوران جمشید پیشدادی منتسب کردهاند.
در این میان برای ایرانیان باستان فروردین، ماه مهمی است. فروردین از ریشه «فرور» و «فرورد» از واژههای پارسی باستان به ما رسیده است. در سنگ نبشته «بهستان» یا همان «بیستون» نام یکی از هماوردان داریوش بزرگ «فراورتی» است یا دومین پادشاه ماد هم «فرودتی» نام داشته است. گذشتگان فَروَهَر یا فَروَشی یا فرورتی را که فروردین از آن میآید، روح انسانها میدانستند که بعد از مرگ از تنشان جدا میشود. در گذشته عقیده بر آن بود که قبل از فروردین، فروهرها یعنی ارواح گذشتگان به خانههای خودشان میآمدند به همین دلیل هم رسم بود که پیش از نوروز، خانه تکانی میکردند که اگر آنها آمدند، خانهشان تمیز باشد. این رسم امروز هم با نام «خانه تکانی» معروف است. همچنین در گذشته رسم بود روی بامهایشان آتش روشن میکردند تا فروهرها در مسیر بازگشت به خانه، راهشان را گم نکنند. از دیگر رسومی که ایرانیان باستان به یادگار گذاشتهاند و این روزها کمرنگ شده فال گوشی، شال انداختن داماد، میر نوروزی، قاشقزنی و ... است.
چه روزگاری داشتیم
اگر از من بپرسید آیا میخواهید همه آنچه الان هست با گذشته عوض کنید میگویم بله، چون برای آنکه همه چیز سادهتر بود. چه روزگاری داشتیم. این همه غم نداشتیم، هیچ چیزی کم نداشتیم، گل گاوزبان دوا بود، دوای درد ما بود، پیاده راه کی رفتیم، به کربلا میرفتیم، اینهمه غم نداشتیم، هیچ چیزی کم نداشتیم، مادر بزرگ صفا داشت، حرفهای بیریا داشت، وصلتها با دعا بود، همه کارا با خدا بود.
حالا همه کارها با پول است. پارهای از آدمها برده پولند. به قول سری سقطی عارف قرن سوم، خانهای در این عالم میسازیم که هر یک روز از این خانه دور میشویم. این چگونه است که اینقدر ما کارهای ناصواب برای تن میکنیم. تنی که هر روز پیرتر از روز پیشین میشود و تنی که باید بگذاریم و برویم.
به قول فردوسی مرا نام باید که تن مرگ راست
به جای اینکه نام خیر از خودمان برجا بگذاریم، کتاب بنویسیم، هنری برجای بگذاریم همهاش به فکر تنیم مبادا این تن کم بیاورد. امیدوارم آن اندیشهای که از آن سخن گفتم به وجود بیاید و این عادت بد برای همه مردم جهان کمتر شود.
خیلی دوست داشتم همان روزگار بود. تو ایوان فرش میانداختند دور هم ناهار و شام میخوردیم. ازدواج هم همینطور بود. هرکس ازدواج میکرد یک اتاق از خانه را برمیداشت. سفره پدر بزرگ و مادربزرگ که پهن میشد 15 تا 20 نفر میشدند. آدم هیچ وقت احساس درد و رنج نمیکرد. یک رسن به نام محبت، جوانمردی، پاکدامنی، پاکدلی و پاک چشمی بود که همه دستشان را به این رسنها میگرفتند و از این نقاط تاریک میآمدند بیرون و لذت میبردند از زندگی. اگر یک نفر میخواست ازدواج کند و پول نداشت هرکس کاری را بر دوش میگرفت. اختلافی پیش میافتاد، داوری میشد و خیلی ساده بهخیر میگذشت.
هوشنگ توکلی، بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما
نوروز، انسجام و یکپارچگی ایران فرهنگی
بهار فصل نو شدن و شروعی دوباره برای زمین است که رنگی تازه به شهرها، روستاها و خانهها میدهد. آداب و رسوم نوروز، سنت استقبال از این فصل است؛ فصلی که آمدنش بهانه خوبی است تا به سنتهای دیرینمان عمیقتر بپردازیم. نوروز آیینی است که نهفقط در ایران بلکه در خیلی از کشورها نیز برگزار میشود. ترکمنستان، آذربایجان، تاجیکستان، قزاقستان، افغانستان، قرقیزستان، ازبکستان و چند کشور دیگر مراسم این جشن را با آداب و رسوم مخصوص به خود برگزار میکنند. براساس کتابهای قدیمی و باستانی قدمت نوروز به حدود 3000 سال پیش و زمان جمشید، نخستین پادشاه روی زمین برمیگردد.
قدمت نوروز بسیار طولانی است. بنابراین قابل تصور است که در این مدت، آداب و رسوم متعددی به این عید اضافه یا از آن کم شده باشد. کمااینکه اکنون هم عید نوروز در شهرهای مختلف با آداب و رسوم متفاوتی برگزار میشود، البته مبانی اصولی آداب و رسوم ثابت هستند اما ظاهر بعضی سنتها با تغییر زمان تغییر شکل دادهاند. گرچه این آیینها و رسومات در بین اقوام و استانهای کشور شکل و شمایل خاص خود را دارند اما همه آنها در نهایت به انسجام و یکپارچگی فرهنگی ایران ختم میشوند.
یکی از مهمترین آداب و رسوم عید نوروز چیدن سفره هفت سین است که هر یک از اجزای آن معنا و مفهوم خاصی دارد. کتاب مقدس، سبزه و گل از الزامات واجب سفره هفتسین است. ایرانیها البته شامل مذاهب مختلف هستند و هر ایرانی با توجه به مذهبش، زمان سال تحویل کتاب مقدس خود را میخواند. مثلا ما که مسلمان هستیم حتما قرآن میخوانیم یا ادیان دیگر با تلاوت کتاب مقدس خودشان به استقبال سال جدید میروند.
ما اصالتا تهرانی هستیم و خاطرهای که از دوران کودکیام در این ایام به یادم مانده این است که سفره هفتسین را مادرم میچید و باقی اعضای خانواده به ترتیب بزرگ به کوچک سر سفره هفت سین مینشستیم. اگر پدربزرگ و مادربزرگ بودند که بالای سفره مینشستند بعد از آنها پدر و مادر و بعد هم بچهها. فکر میکنم مهمترین زیبایی عید برای بچهها عیدی گرفتن باشد. خودم که دیگر سالهاست عیدی نمیگیرم و عیدی میدهم. با این اوضاع اقتصادی هم باید یکسال کار و پسانداز کنم تا بتوانم عید نوروز به بچهها عیدی بدهم.
آرزو میکنم در سال جدید به هنر و هنرمند بهای بیشتری داده شود. هنر بدون سازندگی معنا ندارد. وقتی یک هنرمند شروع به ساخت اثری میکند، امید دارد که اثرش زمانی که کامل شد مورد توجه مخاطب قرار بگیرد. به شخصه به امید زندهام و هیچکس تاکنون ناامیدی از من ندیده و نشنیده. بنابراین توصیهام به همه مردم در سال جدید این است که امیدشان را از دست ندهند. با امید و روحیه مثبت میتوان تلاش کرد و به موفقیت رسید. در پایان برای تمام ایرانیان دعای خیر میکنم.
فخرالدین صدیق شریف، بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون
نوروز شناسنامه و هویت ماست
نوروز یک جشن قدیمی از اقوام متعدد است که شناسنامه ایرانی دارد و از آن به عنوان نماد پیوند دهنده افراد و اقوام ایرانی یاد میشود. عید، شروع طبیعت و رویش گیاهان است. همگام با تولد دوباره طبیعت، انسانها هم باید روزگاری نو و تازه آغاز کنند. ما ایرانیان اولین گامی که در یک سال برمیداریم ملاقات با نوروز است. هر قومی با مجموعهای از آداب و سنن شناخته میشود و نوروز شناسنامه و هویت ماست که باید در حفظ و انتقال آن به نسل بعد بکوشیم.
نوروز میراثی است که از گذشتگان به ما به ارث رسیده و دو مرحله دارد. یکی نگه داشتن کرامت بزرگترها و دیگری ایجاد شادی برای بچهها. در گذشته ارج و منزلت بزرگترها بسیار حفظ میشد و آنها هم متقابلا میکوشیدند بچهها را شاد و راضی نگه دارند. برای من نوروز حس شادی و غم را توأمان با یکدیگر دارد. شادی از جهت تداعی حس شیرین کودکی و غم از جهت یادآوری خاطرات بزرگترهایی که امروز دیگر کنار ما نیستند. در گذشته عیدی گرفتن از شیرینترین قسمتهای نوروز برای بچهها بود. مبلغش هم خیلی اهمیت نداشت. مهم حس خوشایندی بود که موقع عیدی گرفتن به بچهها دست میداد. خدا رحمت کند پدرم را، عادت داشت بعد از تحویل سال از خانه بیرون برود و مجددا دست پر به خانه برگردد. به همین دلیل بعد از تحویل سال از خانه بیرون میرفت و خریدی میکرد و میگفت؛ بگذارید من اولین نفری باشم که در سال جدید وارد خانه میشوم. این رسم و رسومات امروز به عنوان یک خاطره شیرین در ذهن ما باقی مانده است. امیدوارم فرزندان ما هم بعدها خاطره شیرینی از ما به یادگار داشته باشند.
بحرانهای اجتماعی به مرور زمان جامعه ما و ارکان و سبک زندگیمان را تغییر دادهاست. امروز به دلیل شرایط اقتصادی بعضی از مردم نمیتوانند تمام و کمال به خریدهای متداول نوروزی بپردازند که از صمیم قلب آرزو دارم در سال جدید به لحاظ معیشتی وضعیت زندگی مردم بهتر شود. الان شکاف طبقاتی در جامعه ما به شدت به چشم میخورد. بعضیها بی حساب متمول هستند و بعضیها حتی به قدر تامین مایحتاج روزمرهشان هم تمکن مالی ندارند. شرایط نامطلوب اقتصادی قطعا به مناسبات اجتماعی و خانوادگی لطمه میزند. مسألهای که به وضوح در جامعه ما به چشم میخورد، اما ایرانیها بر اساس خصلت بارزشان یعنی مردمداری، نداری را به روی خود نمیآورند و به قول معروف صورتشان را با سیلی سرخ میکنند. حتی بعضیها میروند پولی قرض میکنند تا مایحتاج شب عیدشان را تامین کنند. امیدوارم در سال جدید سلامت و آرامش بر زندگی عامه مردم حاکم شود.
حسین محجوبی، نقاش پیشکسوت:
تمام لذت کودکی ما تخممرغبازی بود
ما لاهیجانی هستیم که فصل بهار بهدلیل سرسبزی، این شهر بسیار زیباست و درختان شکوفه میدهند. زمان کودکی نوروز که میشد، یک شاهی و سناری جزو عیدیهایی بود که ما از خانواده میگرفتیم، دیدوبازدیدهایی که از بزرگترها داشتیم و کوچکترها میآمدند و تخممرغها برای بازی ما اهمیت داشت؛ یعنی کیف ما تخممرغبازی بود که به آن مرغانه میگفتیم و شیوه بازی به این شکل بود که هرکس میتوانست تخممرغ دیگری را بشکند، برنده میشد. الان حدود 92 سال دارم و از همان کودکی به تهران آمدم و آن شور و شوق نوروز خیلی برای ما دیدنی بود، که الان اصلا نیست. متأسفانه الان همه چیز حالت تشریفاتی و ظاهری به خود گرفته و نسبت به گذشته تفاوت بسیاری به وجود آمده است. من سالها کار نقاشی، معماری و شهرسازی، بازسازی شهرها و پارک ساعی را انجام دادم. متأسفانه شهر ما معماری درستی ندارد و برای نیم ساعت کار در بیرون، ساعتها در ترافیک میمانیم.
اگر در شهرسازی جمعیت به شکل انفجاری رشد کند، کاری نمیتوانیم انجام دهیم. حقوق ما در آن زمان 800 تومان بود که بخشی صرف کرایه خانه و خرج روزانه و بخشی هم پسانداز میشد اما الان شاید 20میلیون تومان دریافتی داشته باشی تازه بتوانی کرایهخانه را بدهی. بنابراین، خواستههای جوانان امروز هم بهدلیل تغییر شرایط قابل قیاس با گذشته نیست و شاید یکپنجاهم لذتی که ما میبردیم را جوانان امروز نبرند. از این رو هرکسی برای یک کار ساخته شده و جوانان نیز باید ببینند به چه چیزی علاقه دارند و برای چه کاری ساخته شدهاند. به عبارتی هر جوانی باید نسبت به هدفش عشق داشته باشد و آن هدف را دنبال کند و به این شکل به موفقیت نزدیک میشوند. در زمان نوروز این رسم وجود داشت که کدورتهای میان فامیل برطرف و با هم آشتی میکردند. ما با تمام کمبودها و محرومیتهایی که داشتیم، از زندگی بیشتر لذت میبردیم اما این لذتبردن امروز به حداقل رسیده است. آرزو میکنم سال آینده ارزش پول ملی بیشتر شود و مردم نگران فردایشان نباشند.
میلاد کیایی، موسیقیدان پیشکسوت
این نوروز متفاوت است
من عاشق آن مردمی هستم که علاقهمند به هنر، ادب، ادبیات، فرهنگ و تمام ویژگیهای ایران عزیزمان هستند. من میلاد کیایی الان از 78 سالگی عبور کردم و روزگار رفته را دیگر ندارم و اینکه چقدر دیگر زندگی خواهم کرد را هم نمیدانم و به لطف خدای مهربان که در قلب ماست، امیدوارم. به همین دلیل از مردم عزیزم میخواهم که شاد زندگی کنند.امیدوارم خدا دل خوش را از ما نگیرد، چون دل خوش نه خرج دارد و نه زحمت. یک پدیده الهی یا با عبارتی بهتر، یک لطف الهی است. من بارها دوستانی را دیدهام که از روزگار گلهمندند و ابراز نارضایتی کردهاند. من همیشه به این دوستان میگویم عزیزان من چرا آنقدر گله دارید و از نداری و مشکلات شکوه میکنید. وقتی با آنها صحبت میکنم و از داراییهایشان میگویم تازه متوجه میشوند که چقدر نگاهشان به زندگی منفی بود؛ مثلا به آنها میگویم یک کامیون پر از صد دلاری بودجه سالانه چند کشور است، حاضر بودید الان یک کامیون پر از 100 دلاری به شما میدادند و در ازای آن دو چشمتان را میگرفتند؟ بهسرعت میگویند هرگز. میگفتم پس شما ثروتی دارید بیشتر از بودجه سالانه چند کشور. به همین دلیل در آغازین روزهای سال بد نیست تمرین کنیم که یک مقدار حقشناس و سپاسگزار آنچه داریم باشیم. ما همهاش به نداریها فکر میکنیم. برخی زمستان از هوای سرد ناراحت میشوند و تابستان از هوای گرم. به عقیده من اگر این فرهنگ شکوه کردن و طلبکاری را از خودمان دور کنیم، میبینیم چقدر خوشبخت و ثروتمندیم. من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم، اولین کاری که میکنم شکرگذاری خداست. امید دارم این نوروز با نوروزهای دیگر متفاوت است. باید خوشبینتر بود. من به آینده خیلی امیدوارم. با عشق میگویم عزیزان من، بهویژه جوانان گرامی فقط امیدوار باشید.
در انتها با دو بیت از آخرین شعری که هنرمند دوست داشتنی بیژن طرفی که افتخار دوستی با ایشان را حدود 60سال داشتم به پایان میبرم:
غم مخور خورشید اگر رفته توی ابر سیاه
غم مخور چندی اگر تیره شده چهره ماه
غم مخور سپیدی سحر میاد
شب انتظار ما به سر میاد
بازم آفتابی میشه
شبا مهتابی میشه
رضا بانگیز، نقاش پیشکسوت
تابلوی حسین شیخ، کنار سفره هفتسین
یکی از مراسمی که قبل از عید صورت میگرفت و برای آن ذوق داشتیم شب چهارشنبهسوری بود و مثل حالا این بساط خطرناک ترقه و نارنجک وجود نداشت و هرخانهای حیاطی داشت و این مراسم را با قاشقزنی و پریدن از روی آتش و خوردن آجیل به انجام میرساندند. حالا چنین جشنی را کشورهای دیگر از روی ما برداشت کردند و به شکل صحیحتری برگزار میکنند.
به عبارتی در کشورهای دیگر شهرداریها مواد بیخطر را میسازند و میان مردم توزیع میکنند تا کمترین آسیب به مردم وارد شود. اگر شهرداری ما هم وسایل آتشبازی را خودش بسازد و در اختیار مردم قرار دهد، خیلی بهتر است و شادی جمعی سالمی شکل میگیرد. هنگام نوروز با اینکه جزو طبقه مرفه نبودیم، خیلی به ما خوش میگذشت. سالی یکبار از طرف دبستانی که میرفتیم به ما لباسهایی با دوخت خیلی بد میدادند. بهعنوانمثال، نصف آستین لباس پاره و پارچههای آن به قدری زمخت و خاکستری بود که گردنمان را زخم میکرد. سرشانهها هم بهدلیل نبود چرخ خیاطی در آن زمان خوب نبود یا اینکه کتوشلوارمان خیلی تنگ یا گشاد بود اما خیلی ذوق داشتیم و به این چیزها فکر نمیکردیم. پولهای پساندازشده ما را خانواده جمع میکرد و یک کفش لاستیکی میگرفت و شب بالای سرمان میگذاشتیم تا اینکه صبح آن را بپوشیم. در آن زمان ذوق و شادی زیادی داشتیم و اصلا متوجه رنج، غم و نداری نبودیم. منتظر بودیم که زودتر سفره عید چیده شود و یک نفر بیاید و به ما یک پنجزاری عیدی بدهند و این برای ما اندازه 50میلیون تومان ارزش داشت.
یک هفته مانده به عید سفره هفتسین را بهرغم کاستیهایی که وجود داشت، میچیدیم و همه چیز را جور میکردیم اما یادم هست کسانی که خانواده مرفه داشتند تابلوی «هفتسین»، اثر حسین شیخ از شاگردان کمالالملک را به همراه شمع و ماهی کنار سفره هفتسین خود قرار میدادند. در گذشته ماهی بیگناه را داخل تنگی مربعشکل و محدود میانداختند و هیچ فضایی برای گشتن او در نظر نمیگرفتند، حالا ما با گذشت زمان متوجه شدیم که ماهی قرمز برای محیطزیستمان خوب نیست. غیر از تمام اینها، مراسم عیدی و دیدوبازدید خانواده خیلی لذتبخش بود و دوست داشتیم که عدهای احوال ما را میپرسند. متأسفانه امروز بهدلیل مشغلههای مختلف و گرانی اجناس این مراسم که برای مردم شادی، امید و حال خوب به ارمغان میآورد، کمرنگ شده و حتی بعدها امکان دارد بیرنگ شود.
من کتابخوان حرفهای هستم. یادم هست مدتها طول کشید تا رمان هفتجلدی «غرش توفان» الکساندر دوما را بخوانم ولی حالا بهدلیل گذران سالها، مشغولیت فکری و گرانی کمتر میتوانم مطالعه کنم اما همیشه مطالعهکردن را بهویژه در این ایام به جوانان بهویژه هنرمندان توصیه میکنم. معتقدم هنرمندی که بخواهد در زمینه حرفهای خودش فعالیت کند، باید آسودهخاطر باشد تا اثری زیبا و بامعنی خلق کند. بنابراین، این روزها مقداری خوشنویسی انجام میدهم، خسته میشوم و کمی از فضای مجازی استفاده میکنم و به کمک این فضا میتوانم شهرهای دنیا، فضای کرات، ستارهها و سیارههای منظومهشمسی را ببینم. سال 1401 برای ما خیلی خوب نبود، چون دخترم را از دست دادم و میتوان گفت امسال تقریبا عیدی نداریم اما بهترین آرزوها را برای مردم کشورم دارم.
طاهر شیخالحکمایی، مجسمهساز باسابقه:
فرهنگ همیاری سمنوپزان میتواند بین مردم تعمیم یابد
نوروز بهطور طبیعی زیبا و به معنای روز نوست و حتی اخلاق و رفتار آدمها متفاوت میشود و امروز داشتم به این فکر میکردم که چقدر در بهار همهچیز تغییر و تحول پیدا میکند و روی رفتار و کردار آدمها تأثیر مثبت دارد. دوران کودکی و جوانیام را در کازرون بهسر بردم که همیشه در اولین ساعات بهاری گلهای زیبای لالهوحشی، بابونه و بهارنارنج شکوفه میدهد و تمام اینها فضای بسیار زیبایی را ایجاد میکند و همیشه خاطره بهار را با بوی بهارنارنج دارم. مسافران نوروزی که از شیراز به سمت جنوب و کوههای تنگه ابوالحیات سرازیر میشوند، مشامشان پر از بوی بهارنارنج میشود و این خاطره خیلی خوبی برایم هست. امسال حدود 500 میلیمتر بارندگی داشتیم و این منطقه بسیار سرسبزتر از گذشته است.
ما در محلهای از کازرون ساکن بودیم که تمام فامیل تقریبا دور هم بودیم و خوشبختانه همیشه روابطخانوادگی ما حسنه بود. عشق ما این بود که روز عید شود و خانواده، فامیل، داییها و عموها به ما عیدی بدهند. من توصیه میکنم به هر بهانهای و عیدی، اعم از عید فطر و نوروز به بچهها عیدی بدهند و این سنت زیبای هدیهدادن را نباید فراموش کنیم. هنگام نوروز مادرم و زنعموها جمع میشدند و شیرینیهای عید را میپختند و نانهای شیرین، برنجک و تمام تنقلات لازم برای شب عید را در خانه درست میکردند. یادم میآید قبل از عید مادرم به همراه فامیل گندم را برای سمنو سبز میکردند و یک دیگ بزرگ میگذاشتند و هر خانوادهای از همسایهها یک کاسه آرد میآوردند و شب تا صبح تمام فامیل و همسایه دور هم جمع میشدند و سمنو را تا صبح هم میزدند و فردا، حدود دوبرابر کاسه آرد به آنها سمنو میدادند. امسال هم به احتمال زیاد بهدلیل اینکه هوای آنجا مساعد است و همه تعطیل هستند و عروسیها در این فصل زیاد است و دیدوبازدیدها بهطور طبیعی انجام میشود به کازرون خواهم رفت. بالاخره مدتی خانوادهها بهدلیل ضرورت کاری، دانشگاهی یا مهاجرت و بیماری کرونا نتوانستند کنار هم باشند و در دوران عید دور هم جمع میشوند و یکدیگر را میبینند و خاطرات زنده میشود. در زمانهای گذشته مردم به بهانههای مختلف دور هم جمع میشدند، یا هلیم درست میکردند یا گوسفند قربانی میکردند و مراقب احوال یکدیگر بودند و این یک سنت تاریخی ایرانی و اسلامی است که باید حفظ شود.
مهوش وقاری، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون
ایرانیان مردمانی سرزنده و شاداب هستند
نوروز مراسمی دیرینه و کهن است که باید برای استقبال از آن به بهترین شکل آماده باشیم. نوروز همیشه همراه با سنتهای خوب و اصیل ما ایرانیها بوده، مثل خانهتکانی، عیدی دادن، دید و بازدید، سفره هفتسین و... . با آمدن نوروز یاد سال نو و حس خوب و تازه که انرژی خیلی خوبی به همراه دارد، میافتم. امسال اما شرایط زندگی شخصی من خوب نبود. برادر و پدرم را همین امسال و پشت هم از دست دادم و لحظهای نیست که یاد خاطراتشان نیفتم، یاد سالهای گذشته میافتم که همه فامیل سر سفره هفتسین دور هم جمع میشدیم. همین که عطر بهار لابهلای درختان میپیچد، بوی زندگی و تازگی پراکنده میشود و احساس تازگی بر طبیعت حاکم میشود. همیشه وقتی جوانه زدن درختان را میدیدم بهنظرم میرسید که زندگی تازه شده. امسال اما نه تنها خودم بلکه اطرافیانم هم خیلی مشتاق آمدن نوروز نیستند. در حالی که نام نوروز به خودی خود شادیبخش است. حتی با جوانترها که صحبت میکنم خیلی افسرده هستند و انگار نوروز برایشان هیچ معنایی ندارد. در این خمودگی، فضای مجازی و گاها اندوهی که غلوآمیز در آن انتشار داده میشود هم بیتاثیر نیست. نمیدانم چرا بعضیها بهجای شادی و امید، غم را منتشر میکنند. الان همه خیابانها شلوغ است و مردم مشغول دوندگیهای شب عید هستند. همین مسأله برای من تناقض بهوجود میآورد. کسی که اشتیاق آمدن نوروز را دارد چرا باید از سویی دیگر در محاورههای روزمره آنقدر دم از ناامیدی بزند!
این در حالی است که ایرانیان از گذشتههای دور مردمانی سرزنده و شاداب بودند و از هر مناسبتی برای شادی و کنار هم بودن استفاده میکردند که نوروز مهمترین آنها بوده است. حتی نوروز بهقدری نماد فرهنگی مهمی است که بهعنوان یکی از آثار معنوی ایران در یونسکو به ثبت رسیده است.در فرهنگ ایرانیها ابراز علاقه کردن یا گفتن دوستت دارم جای چندانی ندارد اما زمان سال تحویل بهقدری انسان هیجانزده و احساساتی میشود که ناخودآگاه بیشتر محبتش را بروز میدهد. خدا رحمت کند همسرم (محسن قاضیمرادی) را؛ انسان بسیار شوخطبعی و خندهرویی بود. سال تحویل زمانیکه مادرم به او میگفت قاضی سرت را جلو بیاور برایت اسپند دود کنم بهقدری هیجانزده میشد که گریه میکرد و من فکر میکنم تازه دارم روحیات او را میشناسم.
امیدوارم سال جدید حال دل همه مردم خوب باشد و سال خوب و پربرکتی پیشرویمان داشته باشیم.
مهوش صبرکن، بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون
آرامش و آسایش در خانه تکتک ایرانیان
روزهای پایانی سال را میگذرانیم و ایرانیها در هر جای دنیا در تلاش هستند تا از آداب و رسوم نوروز جا نمانند. من و همسرم (محمود پاکنیت) بعد از 14 سال نوروز را به شیراز آمدیم تا در کنار خانوادههایمان سال را نو کنیم.
چند روز بیشتر به تحویل سال جدید نمانده اما ما سبزه را سبز کردیم، ماهی و گل و باقی مواردی که برای سفره هفتسین لازم است را خریدیم و همه توانمان را در هر چه بهتر اجرا کردن رسم و رسومات گذاشتیم. چرا که ما موظف هستیم سنتهایمان را به نسلهای بعد انتقال دهیم. هیچ اشکالی ندارد اگر یک بچه موقع رنگ کردن تخممرغهای هفتسین، جایی را رنگی کند. من خودم هنوز با 62 سال سن یادم میآید مادرم به ما میگفت لحظه سال تحویل، تخممرغها را روی آینه بچرخانید. نمیدانم فلسفه این کار چه بود اما همین که در خاطرم مانده و میتوانم آن را به جوانها بیاموزیم اتفاق خوشایندی است. عاشق سبزه سبز کردن و تهیه وسایل سفره هفتسین هستم اما به خانهتکانی شب عید اعتقاد چندانی ندارم؛ چون بهنظرم جالب نیست که مردم همهچیز را به شب عید موکول کنند. خانه همیشه باید تمیز و مرتب باشد. دو هفته پیش هم مراسم سمنوپزون را با تعداد زیادی از فامیل و آشناهایمان برگزار کردیم که بسیار دلچسب بود. از دیگر مراسم شیرازیها (بهخصوص قدیمیترها) این است که برای ناهار یا شام در ایام نوروز حتما شکرپلو یا همان شیرینپلو را سر سفره جلوی مهمان بگذارند. شکرپلو غذای مجلسی شیرازیهاست که بهمناسبتهای مختلف پخته میشود و با شیرینپلو تفاوتهایی دارد.
در این میان برای ایرانیان باستان فروردین، ماه مهمی است. فروردین از ریشه «فرور» و «فرورد» از واژههای پارسی باستان به ما رسیده است. در سنگ نبشته «بهستان» یا همان «بیستون» نام یکی از هماوردان داریوش بزرگ «فراورتی» است یا دومین پادشاه ماد هم «فرودتی» نام داشته است. گذشتگان فَروَهَر یا فَروَشی یا فرورتی را که فروردین از آن میآید، روح انسانها میدانستند که بعد از مرگ از تنشان جدا میشود. در گذشته عقیده بر آن بود که قبل از فروردین، فروهرها یعنی ارواح گذشتگان به خانههای خودشان میآمدند به همین دلیل هم رسم بود که پیش از نوروز، خانه تکانی میکردند که اگر آنها آمدند، خانهشان تمیز باشد. این رسم امروز هم با نام «خانه تکانی» معروف است. همچنین در گذشته رسم بود روی بامهایشان آتش روشن میکردند تا فروهرها در مسیر بازگشت به خانه، راهشان را گم نکنند. از دیگر رسومی که ایرانیان باستان به یادگار گذاشتهاند و این روزها کمرنگ شده فال گوشی، شال انداختن داماد، میر نوروزی، قاشقزنی و ... است.
چه روزگاری داشتیم
اگر از من بپرسید آیا میخواهید همه آنچه الان هست با گذشته عوض کنید میگویم بله، چون برای آنکه همه چیز سادهتر بود. چه روزگاری داشتیم. این همه غم نداشتیم، هیچ چیزی کم نداشتیم، گل گاوزبان دوا بود، دوای درد ما بود، پیاده راه کی رفتیم، به کربلا میرفتیم، اینهمه غم نداشتیم، هیچ چیزی کم نداشتیم، مادر بزرگ صفا داشت، حرفهای بیریا داشت، وصلتها با دعا بود، همه کارا با خدا بود.
حالا همه کارها با پول است. پارهای از آدمها برده پولند. به قول سری سقطی عارف قرن سوم، خانهای در این عالم میسازیم که هر یک روز از این خانه دور میشویم. این چگونه است که اینقدر ما کارهای ناصواب برای تن میکنیم. تنی که هر روز پیرتر از روز پیشین میشود و تنی که باید بگذاریم و برویم.
به قول فردوسی مرا نام باید که تن مرگ راست
به جای اینکه نام خیر از خودمان برجا بگذاریم، کتاب بنویسیم، هنری برجای بگذاریم همهاش به فکر تنیم مبادا این تن کم بیاورد. امیدوارم آن اندیشهای که از آن سخن گفتم به وجود بیاید و این عادت بد برای همه مردم جهان کمتر شود.
خیلی دوست داشتم همان روزگار بود. تو ایوان فرش میانداختند دور هم ناهار و شام میخوردیم. ازدواج هم همینطور بود. هرکس ازدواج میکرد یک اتاق از خانه را برمیداشت. سفره پدر بزرگ و مادربزرگ که پهن میشد 15 تا 20 نفر میشدند. آدم هیچ وقت احساس درد و رنج نمیکرد. یک رسن به نام محبت، جوانمردی، پاکدامنی، پاکدلی و پاک چشمی بود که همه دستشان را به این رسنها میگرفتند و از این نقاط تاریک میآمدند بیرون و لذت میبردند از زندگی. اگر یک نفر میخواست ازدواج کند و پول نداشت هرکس کاری را بر دوش میگرفت. اختلافی پیش میافتاد، داوری میشد و خیلی ساده بهخیر میگذشت.
هوشنگ توکلی، بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما
نوروز، انسجام و یکپارچگی ایران فرهنگی
بهار فصل نو شدن و شروعی دوباره برای زمین است که رنگی تازه به شهرها، روستاها و خانهها میدهد. آداب و رسوم نوروز، سنت استقبال از این فصل است؛ فصلی که آمدنش بهانه خوبی است تا به سنتهای دیرینمان عمیقتر بپردازیم. نوروز آیینی است که نهفقط در ایران بلکه در خیلی از کشورها نیز برگزار میشود. ترکمنستان، آذربایجان، تاجیکستان، قزاقستان، افغانستان، قرقیزستان، ازبکستان و چند کشور دیگر مراسم این جشن را با آداب و رسوم مخصوص به خود برگزار میکنند. براساس کتابهای قدیمی و باستانی قدمت نوروز به حدود 3000 سال پیش و زمان جمشید، نخستین پادشاه روی زمین برمیگردد.
قدمت نوروز بسیار طولانی است. بنابراین قابل تصور است که در این مدت، آداب و رسوم متعددی به این عید اضافه یا از آن کم شده باشد. کمااینکه اکنون هم عید نوروز در شهرهای مختلف با آداب و رسوم متفاوتی برگزار میشود، البته مبانی اصولی آداب و رسوم ثابت هستند اما ظاهر بعضی سنتها با تغییر زمان تغییر شکل دادهاند. گرچه این آیینها و رسومات در بین اقوام و استانهای کشور شکل و شمایل خاص خود را دارند اما همه آنها در نهایت به انسجام و یکپارچگی فرهنگی ایران ختم میشوند.
یکی از مهمترین آداب و رسوم عید نوروز چیدن سفره هفت سین است که هر یک از اجزای آن معنا و مفهوم خاصی دارد. کتاب مقدس، سبزه و گل از الزامات واجب سفره هفتسین است. ایرانیها البته شامل مذاهب مختلف هستند و هر ایرانی با توجه به مذهبش، زمان سال تحویل کتاب مقدس خود را میخواند. مثلا ما که مسلمان هستیم حتما قرآن میخوانیم یا ادیان دیگر با تلاوت کتاب مقدس خودشان به استقبال سال جدید میروند.
ما اصالتا تهرانی هستیم و خاطرهای که از دوران کودکیام در این ایام به یادم مانده این است که سفره هفتسین را مادرم میچید و باقی اعضای خانواده به ترتیب بزرگ به کوچک سر سفره هفت سین مینشستیم. اگر پدربزرگ و مادربزرگ بودند که بالای سفره مینشستند بعد از آنها پدر و مادر و بعد هم بچهها. فکر میکنم مهمترین زیبایی عید برای بچهها عیدی گرفتن باشد. خودم که دیگر سالهاست عیدی نمیگیرم و عیدی میدهم. با این اوضاع اقتصادی هم باید یکسال کار و پسانداز کنم تا بتوانم عید نوروز به بچهها عیدی بدهم.
آرزو میکنم در سال جدید به هنر و هنرمند بهای بیشتری داده شود. هنر بدون سازندگی معنا ندارد. وقتی یک هنرمند شروع به ساخت اثری میکند، امید دارد که اثرش زمانی که کامل شد مورد توجه مخاطب قرار بگیرد. به شخصه به امید زندهام و هیچکس تاکنون ناامیدی از من ندیده و نشنیده. بنابراین توصیهام به همه مردم در سال جدید این است که امیدشان را از دست ندهند. با امید و روحیه مثبت میتوان تلاش کرد و به موفقیت رسید. در پایان برای تمام ایرانیان دعای خیر میکنم.
فخرالدین صدیق شریف، بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون
نوروز شناسنامه و هویت ماست
نوروز یک جشن قدیمی از اقوام متعدد است که شناسنامه ایرانی دارد و از آن به عنوان نماد پیوند دهنده افراد و اقوام ایرانی یاد میشود. عید، شروع طبیعت و رویش گیاهان است. همگام با تولد دوباره طبیعت، انسانها هم باید روزگاری نو و تازه آغاز کنند. ما ایرانیان اولین گامی که در یک سال برمیداریم ملاقات با نوروز است. هر قومی با مجموعهای از آداب و سنن شناخته میشود و نوروز شناسنامه و هویت ماست که باید در حفظ و انتقال آن به نسل بعد بکوشیم.
نوروز میراثی است که از گذشتگان به ما به ارث رسیده و دو مرحله دارد. یکی نگه داشتن کرامت بزرگترها و دیگری ایجاد شادی برای بچهها. در گذشته ارج و منزلت بزرگترها بسیار حفظ میشد و آنها هم متقابلا میکوشیدند بچهها را شاد و راضی نگه دارند. برای من نوروز حس شادی و غم را توأمان با یکدیگر دارد. شادی از جهت تداعی حس شیرین کودکی و غم از جهت یادآوری خاطرات بزرگترهایی که امروز دیگر کنار ما نیستند. در گذشته عیدی گرفتن از شیرینترین قسمتهای نوروز برای بچهها بود. مبلغش هم خیلی اهمیت نداشت. مهم حس خوشایندی بود که موقع عیدی گرفتن به بچهها دست میداد. خدا رحمت کند پدرم را، عادت داشت بعد از تحویل سال از خانه بیرون برود و مجددا دست پر به خانه برگردد. به همین دلیل بعد از تحویل سال از خانه بیرون میرفت و خریدی میکرد و میگفت؛ بگذارید من اولین نفری باشم که در سال جدید وارد خانه میشوم. این رسم و رسومات امروز به عنوان یک خاطره شیرین در ذهن ما باقی مانده است. امیدوارم فرزندان ما هم بعدها خاطره شیرینی از ما به یادگار داشته باشند.
بحرانهای اجتماعی به مرور زمان جامعه ما و ارکان و سبک زندگیمان را تغییر دادهاست. امروز به دلیل شرایط اقتصادی بعضی از مردم نمیتوانند تمام و کمال به خریدهای متداول نوروزی بپردازند که از صمیم قلب آرزو دارم در سال جدید به لحاظ معیشتی وضعیت زندگی مردم بهتر شود. الان شکاف طبقاتی در جامعه ما به شدت به چشم میخورد. بعضیها بی حساب متمول هستند و بعضیها حتی به قدر تامین مایحتاج روزمرهشان هم تمکن مالی ندارند. شرایط نامطلوب اقتصادی قطعا به مناسبات اجتماعی و خانوادگی لطمه میزند. مسألهای که به وضوح در جامعه ما به چشم میخورد، اما ایرانیها بر اساس خصلت بارزشان یعنی مردمداری، نداری را به روی خود نمیآورند و به قول معروف صورتشان را با سیلی سرخ میکنند. حتی بعضیها میروند پولی قرض میکنند تا مایحتاج شب عیدشان را تامین کنند. امیدوارم در سال جدید سلامت و آرامش بر زندگی عامه مردم حاکم شود.
حسین محجوبی، نقاش پیشکسوت:
تمام لذت کودکی ما تخممرغبازی بود
ما لاهیجانی هستیم که فصل بهار بهدلیل سرسبزی، این شهر بسیار زیباست و درختان شکوفه میدهند. زمان کودکی نوروز که میشد، یک شاهی و سناری جزو عیدیهایی بود که ما از خانواده میگرفتیم، دیدوبازدیدهایی که از بزرگترها داشتیم و کوچکترها میآمدند و تخممرغها برای بازی ما اهمیت داشت؛ یعنی کیف ما تخممرغبازی بود که به آن مرغانه میگفتیم و شیوه بازی به این شکل بود که هرکس میتوانست تخممرغ دیگری را بشکند، برنده میشد. الان حدود 92 سال دارم و از همان کودکی به تهران آمدم و آن شور و شوق نوروز خیلی برای ما دیدنی بود، که الان اصلا نیست. متأسفانه الان همه چیز حالت تشریفاتی و ظاهری به خود گرفته و نسبت به گذشته تفاوت بسیاری به وجود آمده است. من سالها کار نقاشی، معماری و شهرسازی، بازسازی شهرها و پارک ساعی را انجام دادم. متأسفانه شهر ما معماری درستی ندارد و برای نیم ساعت کار در بیرون، ساعتها در ترافیک میمانیم.
اگر در شهرسازی جمعیت به شکل انفجاری رشد کند، کاری نمیتوانیم انجام دهیم. حقوق ما در آن زمان 800 تومان بود که بخشی صرف کرایه خانه و خرج روزانه و بخشی هم پسانداز میشد اما الان شاید 20میلیون تومان دریافتی داشته باشی تازه بتوانی کرایهخانه را بدهی. بنابراین، خواستههای جوانان امروز هم بهدلیل تغییر شرایط قابل قیاس با گذشته نیست و شاید یکپنجاهم لذتی که ما میبردیم را جوانان امروز نبرند. از این رو هرکسی برای یک کار ساخته شده و جوانان نیز باید ببینند به چه چیزی علاقه دارند و برای چه کاری ساخته شدهاند. به عبارتی هر جوانی باید نسبت به هدفش عشق داشته باشد و آن هدف را دنبال کند و به این شکل به موفقیت نزدیک میشوند. در زمان نوروز این رسم وجود داشت که کدورتهای میان فامیل برطرف و با هم آشتی میکردند. ما با تمام کمبودها و محرومیتهایی که داشتیم، از زندگی بیشتر لذت میبردیم اما این لذتبردن امروز به حداقل رسیده است. آرزو میکنم سال آینده ارزش پول ملی بیشتر شود و مردم نگران فردایشان نباشند.
میلاد کیایی، موسیقیدان پیشکسوت
این نوروز متفاوت است
من عاشق آن مردمی هستم که علاقهمند به هنر، ادب، ادبیات، فرهنگ و تمام ویژگیهای ایران عزیزمان هستند. من میلاد کیایی الان از 78 سالگی عبور کردم و روزگار رفته را دیگر ندارم و اینکه چقدر دیگر زندگی خواهم کرد را هم نمیدانم و به لطف خدای مهربان که در قلب ماست، امیدوارم. به همین دلیل از مردم عزیزم میخواهم که شاد زندگی کنند.امیدوارم خدا دل خوش را از ما نگیرد، چون دل خوش نه خرج دارد و نه زحمت. یک پدیده الهی یا با عبارتی بهتر، یک لطف الهی است. من بارها دوستانی را دیدهام که از روزگار گلهمندند و ابراز نارضایتی کردهاند. من همیشه به این دوستان میگویم عزیزان من چرا آنقدر گله دارید و از نداری و مشکلات شکوه میکنید. وقتی با آنها صحبت میکنم و از داراییهایشان میگویم تازه متوجه میشوند که چقدر نگاهشان به زندگی منفی بود؛ مثلا به آنها میگویم یک کامیون پر از صد دلاری بودجه سالانه چند کشور است، حاضر بودید الان یک کامیون پر از 100 دلاری به شما میدادند و در ازای آن دو چشمتان را میگرفتند؟ بهسرعت میگویند هرگز. میگفتم پس شما ثروتی دارید بیشتر از بودجه سالانه چند کشور. به همین دلیل در آغازین روزهای سال بد نیست تمرین کنیم که یک مقدار حقشناس و سپاسگزار آنچه داریم باشیم. ما همهاش به نداریها فکر میکنیم. برخی زمستان از هوای سرد ناراحت میشوند و تابستان از هوای گرم. به عقیده من اگر این فرهنگ شکوه کردن و طلبکاری را از خودمان دور کنیم، میبینیم چقدر خوشبخت و ثروتمندیم. من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم، اولین کاری که میکنم شکرگذاری خداست. امید دارم این نوروز با نوروزهای دیگر متفاوت است. باید خوشبینتر بود. من به آینده خیلی امیدوارم. با عشق میگویم عزیزان من، بهویژه جوانان گرامی فقط امیدوار باشید.
در انتها با دو بیت از آخرین شعری که هنرمند دوست داشتنی بیژن طرفی که افتخار دوستی با ایشان را حدود 60سال داشتم به پایان میبرم:
غم مخور خورشید اگر رفته توی ابر سیاه
غم مخور چندی اگر تیره شده چهره ماه
غم مخور سپیدی سحر میاد
شب انتظار ما به سر میاد
بازم آفتابی میشه
شبا مهتابی میشه
رضا بانگیز، نقاش پیشکسوت
تابلوی حسین شیخ، کنار سفره هفتسین
یکی از مراسمی که قبل از عید صورت میگرفت و برای آن ذوق داشتیم شب چهارشنبهسوری بود و مثل حالا این بساط خطرناک ترقه و نارنجک وجود نداشت و هرخانهای حیاطی داشت و این مراسم را با قاشقزنی و پریدن از روی آتش و خوردن آجیل به انجام میرساندند. حالا چنین جشنی را کشورهای دیگر از روی ما برداشت کردند و به شکل صحیحتری برگزار میکنند.
به عبارتی در کشورهای دیگر شهرداریها مواد بیخطر را میسازند و میان مردم توزیع میکنند تا کمترین آسیب به مردم وارد شود. اگر شهرداری ما هم وسایل آتشبازی را خودش بسازد و در اختیار مردم قرار دهد، خیلی بهتر است و شادی جمعی سالمی شکل میگیرد. هنگام نوروز با اینکه جزو طبقه مرفه نبودیم، خیلی به ما خوش میگذشت. سالی یکبار از طرف دبستانی که میرفتیم به ما لباسهایی با دوخت خیلی بد میدادند. بهعنوانمثال، نصف آستین لباس پاره و پارچههای آن به قدری زمخت و خاکستری بود که گردنمان را زخم میکرد. سرشانهها هم بهدلیل نبود چرخ خیاطی در آن زمان خوب نبود یا اینکه کتوشلوارمان خیلی تنگ یا گشاد بود اما خیلی ذوق داشتیم و به این چیزها فکر نمیکردیم. پولهای پساندازشده ما را خانواده جمع میکرد و یک کفش لاستیکی میگرفت و شب بالای سرمان میگذاشتیم تا اینکه صبح آن را بپوشیم. در آن زمان ذوق و شادی زیادی داشتیم و اصلا متوجه رنج، غم و نداری نبودیم. منتظر بودیم که زودتر سفره عید چیده شود و یک نفر بیاید و به ما یک پنجزاری عیدی بدهند و این برای ما اندازه 50میلیون تومان ارزش داشت.
یک هفته مانده به عید سفره هفتسین را بهرغم کاستیهایی که وجود داشت، میچیدیم و همه چیز را جور میکردیم اما یادم هست کسانی که خانواده مرفه داشتند تابلوی «هفتسین»، اثر حسین شیخ از شاگردان کمالالملک را به همراه شمع و ماهی کنار سفره هفتسین خود قرار میدادند. در گذشته ماهی بیگناه را داخل تنگی مربعشکل و محدود میانداختند و هیچ فضایی برای گشتن او در نظر نمیگرفتند، حالا ما با گذشت زمان متوجه شدیم که ماهی قرمز برای محیطزیستمان خوب نیست. غیر از تمام اینها، مراسم عیدی و دیدوبازدید خانواده خیلی لذتبخش بود و دوست داشتیم که عدهای احوال ما را میپرسند. متأسفانه امروز بهدلیل مشغلههای مختلف و گرانی اجناس این مراسم که برای مردم شادی، امید و حال خوب به ارمغان میآورد، کمرنگ شده و حتی بعدها امکان دارد بیرنگ شود.
من کتابخوان حرفهای هستم. یادم هست مدتها طول کشید تا رمان هفتجلدی «غرش توفان» الکساندر دوما را بخوانم ولی حالا بهدلیل گذران سالها، مشغولیت فکری و گرانی کمتر میتوانم مطالعه کنم اما همیشه مطالعهکردن را بهویژه در این ایام به جوانان بهویژه هنرمندان توصیه میکنم. معتقدم هنرمندی که بخواهد در زمینه حرفهای خودش فعالیت کند، باید آسودهخاطر باشد تا اثری زیبا و بامعنی خلق کند. بنابراین، این روزها مقداری خوشنویسی انجام میدهم، خسته میشوم و کمی از فضای مجازی استفاده میکنم و به کمک این فضا میتوانم شهرهای دنیا، فضای کرات، ستارهها و سیارههای منظومهشمسی را ببینم. سال 1401 برای ما خیلی خوب نبود، چون دخترم را از دست دادم و میتوان گفت امسال تقریبا عیدی نداریم اما بهترین آرزوها را برای مردم کشورم دارم.
طاهر شیخالحکمایی، مجسمهساز باسابقه:
فرهنگ همیاری سمنوپزان میتواند بین مردم تعمیم یابد
نوروز بهطور طبیعی زیبا و به معنای روز نوست و حتی اخلاق و رفتار آدمها متفاوت میشود و امروز داشتم به این فکر میکردم که چقدر در بهار همهچیز تغییر و تحول پیدا میکند و روی رفتار و کردار آدمها تأثیر مثبت دارد. دوران کودکی و جوانیام را در کازرون بهسر بردم که همیشه در اولین ساعات بهاری گلهای زیبای لالهوحشی، بابونه و بهارنارنج شکوفه میدهد و تمام اینها فضای بسیار زیبایی را ایجاد میکند و همیشه خاطره بهار را با بوی بهارنارنج دارم. مسافران نوروزی که از شیراز به سمت جنوب و کوههای تنگه ابوالحیات سرازیر میشوند، مشامشان پر از بوی بهارنارنج میشود و این خاطره خیلی خوبی برایم هست. امسال حدود 500 میلیمتر بارندگی داشتیم و این منطقه بسیار سرسبزتر از گذشته است.
ما در محلهای از کازرون ساکن بودیم که تمام فامیل تقریبا دور هم بودیم و خوشبختانه همیشه روابطخانوادگی ما حسنه بود. عشق ما این بود که روز عید شود و خانواده، فامیل، داییها و عموها به ما عیدی بدهند. من توصیه میکنم به هر بهانهای و عیدی، اعم از عید فطر و نوروز به بچهها عیدی بدهند و این سنت زیبای هدیهدادن را نباید فراموش کنیم. هنگام نوروز مادرم و زنعموها جمع میشدند و شیرینیهای عید را میپختند و نانهای شیرین، برنجک و تمام تنقلات لازم برای شب عید را در خانه درست میکردند. یادم میآید قبل از عید مادرم به همراه فامیل گندم را برای سمنو سبز میکردند و یک دیگ بزرگ میگذاشتند و هر خانوادهای از همسایهها یک کاسه آرد میآوردند و شب تا صبح تمام فامیل و همسایه دور هم جمع میشدند و سمنو را تا صبح هم میزدند و فردا، حدود دوبرابر کاسه آرد به آنها سمنو میدادند. امسال هم به احتمال زیاد بهدلیل اینکه هوای آنجا مساعد است و همه تعطیل هستند و عروسیها در این فصل زیاد است و دیدوبازدیدها بهطور طبیعی انجام میشود به کازرون خواهم رفت. بالاخره مدتی خانوادهها بهدلیل ضرورت کاری، دانشگاهی یا مهاجرت و بیماری کرونا نتوانستند کنار هم باشند و در دوران عید دور هم جمع میشوند و یکدیگر را میبینند و خاطرات زنده میشود. در زمانهای گذشته مردم به بهانههای مختلف دور هم جمع میشدند، یا هلیم درست میکردند یا گوسفند قربانی میکردند و مراقب احوال یکدیگر بودند و این یک سنت تاریخی ایرانی و اسلامی است که باید حفظ شود.
مهوش وقاری، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون
ایرانیان مردمانی سرزنده و شاداب هستند
نوروز مراسمی دیرینه و کهن است که باید برای استقبال از آن به بهترین شکل آماده باشیم. نوروز همیشه همراه با سنتهای خوب و اصیل ما ایرانیها بوده، مثل خانهتکانی، عیدی دادن، دید و بازدید، سفره هفتسین و... . با آمدن نوروز یاد سال نو و حس خوب و تازه که انرژی خیلی خوبی به همراه دارد، میافتم. امسال اما شرایط زندگی شخصی من خوب نبود. برادر و پدرم را همین امسال و پشت هم از دست دادم و لحظهای نیست که یاد خاطراتشان نیفتم، یاد سالهای گذشته میافتم که همه فامیل سر سفره هفتسین دور هم جمع میشدیم. همین که عطر بهار لابهلای درختان میپیچد، بوی زندگی و تازگی پراکنده میشود و احساس تازگی بر طبیعت حاکم میشود. همیشه وقتی جوانه زدن درختان را میدیدم بهنظرم میرسید که زندگی تازه شده. امسال اما نه تنها خودم بلکه اطرافیانم هم خیلی مشتاق آمدن نوروز نیستند. در حالی که نام نوروز به خودی خود شادیبخش است. حتی با جوانترها که صحبت میکنم خیلی افسرده هستند و انگار نوروز برایشان هیچ معنایی ندارد. در این خمودگی، فضای مجازی و گاها اندوهی که غلوآمیز در آن انتشار داده میشود هم بیتاثیر نیست. نمیدانم چرا بعضیها بهجای شادی و امید، غم را منتشر میکنند. الان همه خیابانها شلوغ است و مردم مشغول دوندگیهای شب عید هستند. همین مسأله برای من تناقض بهوجود میآورد. کسی که اشتیاق آمدن نوروز را دارد چرا باید از سویی دیگر در محاورههای روزمره آنقدر دم از ناامیدی بزند!
این در حالی است که ایرانیان از گذشتههای دور مردمانی سرزنده و شاداب بودند و از هر مناسبتی برای شادی و کنار هم بودن استفاده میکردند که نوروز مهمترین آنها بوده است. حتی نوروز بهقدری نماد فرهنگی مهمی است که بهعنوان یکی از آثار معنوی ایران در یونسکو به ثبت رسیده است.در فرهنگ ایرانیها ابراز علاقه کردن یا گفتن دوستت دارم جای چندانی ندارد اما زمان سال تحویل بهقدری انسان هیجانزده و احساساتی میشود که ناخودآگاه بیشتر محبتش را بروز میدهد. خدا رحمت کند همسرم (محسن قاضیمرادی) را؛ انسان بسیار شوخطبعی و خندهرویی بود. سال تحویل زمانیکه مادرم به او میگفت قاضی سرت را جلو بیاور برایت اسپند دود کنم بهقدری هیجانزده میشد که گریه میکرد و من فکر میکنم تازه دارم روحیات او را میشناسم.
امیدوارم سال جدید حال دل همه مردم خوب باشد و سال خوب و پربرکتی پیشرویمان داشته باشیم.
مهوش صبرکن، بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون
آرامش و آسایش در خانه تکتک ایرانیان
روزهای پایانی سال را میگذرانیم و ایرانیها در هر جای دنیا در تلاش هستند تا از آداب و رسوم نوروز جا نمانند. من و همسرم (محمود پاکنیت) بعد از 14 سال نوروز را به شیراز آمدیم تا در کنار خانوادههایمان سال را نو کنیم.
چند روز بیشتر به تحویل سال جدید نمانده اما ما سبزه را سبز کردیم، ماهی و گل و باقی مواردی که برای سفره هفتسین لازم است را خریدیم و همه توانمان را در هر چه بهتر اجرا کردن رسم و رسومات گذاشتیم. چرا که ما موظف هستیم سنتهایمان را به نسلهای بعد انتقال دهیم. هیچ اشکالی ندارد اگر یک بچه موقع رنگ کردن تخممرغهای هفتسین، جایی را رنگی کند. من خودم هنوز با 62 سال سن یادم میآید مادرم به ما میگفت لحظه سال تحویل، تخممرغها را روی آینه بچرخانید. نمیدانم فلسفه این کار چه بود اما همین که در خاطرم مانده و میتوانم آن را به جوانها بیاموزیم اتفاق خوشایندی است. عاشق سبزه سبز کردن و تهیه وسایل سفره هفتسین هستم اما به خانهتکانی شب عید اعتقاد چندانی ندارم؛ چون بهنظرم جالب نیست که مردم همهچیز را به شب عید موکول کنند. خانه همیشه باید تمیز و مرتب باشد. دو هفته پیش هم مراسم سمنوپزون را با تعداد زیادی از فامیل و آشناهایمان برگزار کردیم که بسیار دلچسب بود. از دیگر مراسم شیرازیها (بهخصوص قدیمیترها) این است که برای ناهار یا شام در ایام نوروز حتما شکرپلو یا همان شیرینپلو را سر سفره جلوی مهمان بگذارند. شکرپلو غذای مجلسی شیرازیهاست که بهمناسبتهای مختلف پخته میشود و با شیرینپلو تفاوتهایی دارد.