سلاح مقاومت را بردارید
سیفا... داد با انتخاب هوشمندانه نام موشه(موسی) برای فرحان ازسوی خانواده یهودی، هویت دروغین و مصادره به مطلوب صهیونیستها از آیین یهودیت به نفع افکار استعمارگرانه را آشکار میسازد و با تداعی نام موسی، سرنوشت محتوم صهیونیستها را که همچون فرعونیان اضمحلال و فروپاشیدگی است، پیشبینی میکند.
سکانسی که زن یهودی موشه را کنار گهواره بغل میکند آیه شریفه سوره قصص را به یاد میآورد که خداوند میفرماید: پس خاندان فرعون موسی را از آب برگرفتند، تا در نتیجه برای آنها دشمن و مایه حزن و اندوه گردد! همانا فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند.
به نظر میرسد کلمه «حزنا» به معنای حزن و اندوه در این آیه از قرآن، راهنمای سیفا... داد برای انتخاب نام فرحان بوده است، زیرا فرحان از ریشه فرح به معنای شادمانی و متضاد کلمه حزن است. صیروریت تبدیل نام شخصیت کودک از فرحان به موشه، تلمیحی مستتر به آیه سوره مبارکه قصص است. کودک مادامی که در آغوش سعید و لطیفه است فرحان نام دارد، اما همین که به دست خانواده صهیونیستی میافتد نامش از سوی صهیونیستها موشه یا همان موسی تغییر میکند. فرحان حالا موسی است؛ موسایی که برای فرعونیان که گمان میکردند مایه روشنی چشم خواهد شد، مصداق آیه «لیکون لهم عدوا و حزنا» خواهد شد.
سیفا... داد در مدلولات مفهومی مخالف غسان کنفانی حرکت میکند. از نگاه غسان کنفانی، محیط، آدمها را شکل میدهد و هویت آنها را مانند آنچه بر سر خلدون آمد تحتتأثیر قرار میدهد اما سیفا... داد بر این باور است که هویت چیزی نیست که با چارچوبهای تعریف شده زیستی، بهراحتی رو به افول برود. نوزاد فلسطینی رها شده در چنگ خانواده یهودی، چرا باید سرباز اسرائیل بشود؟ مگر موسی در قصر فرعون بزرگ نشد؟! کارگردان ایرانی در مبحث هویت تا حدودی به ژنتیک رفتاری قائل است.
او موشه را در تعارض با رویکرد کنفانی و در مقابل دو شخصیت ذوب شده در محیط، خلق میکند. صفیه در فیلم بازمانده استعارهای از یوکابد مادر حضرتموسی(ع) است که با الطاف خفیه الهی برای شیر دادن به موسی وارد قصر فرعون میشود و نگهداری از موسای کوچک را برعهده میگیرد و به این شکل بینامتنیت فیلمنامه و سوره قصص، کاملتر میشود. صفیه در فیلم شخصیت منفعلی ندارد. فیلم بر مبارزات مسلحانه فلسطینیان تأکید میکند و صفیه و همسرش پنهانی در عین محافظت از فرحان، مسیر مبارزات مسلحانه را پیش میگیرند. فیلم مخاطب را در این مسأله با خانواده سعید همدل و همراه میکند و چهره مصمم مادر سعید با نقشآفرینی سلما المصری این همدلی را بیشتر میکند. صفیه مادر سعید در بازمانده، همان حلقه مفقوده رمان بازگشت به حیفاست، به جای هضم شدن در فاجعه و پیش گرفتن مقاومت ذهنی، مسیر جهاد مسلحانه را برمیگزیند، امری که شاید غسان کنفانی بنا بههردلیلی از بیان صریح و جسورانه آن سر باز میزند. البته غسان کنفانی تلویحا از مخاطبش میخواهد که برای پس گرفتن شهرهای اشغال شده از سلاح اشک دست بردارند و سلاح کارآمدتری به کار بگیرند.
به نظر میرسد کلمه «حزنا» به معنای حزن و اندوه در این آیه از قرآن، راهنمای سیفا... داد برای انتخاب نام فرحان بوده است، زیرا فرحان از ریشه فرح به معنای شادمانی و متضاد کلمه حزن است. صیروریت تبدیل نام شخصیت کودک از فرحان به موشه، تلمیحی مستتر به آیه سوره مبارکه قصص است. کودک مادامی که در آغوش سعید و لطیفه است فرحان نام دارد، اما همین که به دست خانواده صهیونیستی میافتد نامش از سوی صهیونیستها موشه یا همان موسی تغییر میکند. فرحان حالا موسی است؛ موسایی که برای فرعونیان که گمان میکردند مایه روشنی چشم خواهد شد، مصداق آیه «لیکون لهم عدوا و حزنا» خواهد شد.
سیفا... داد در مدلولات مفهومی مخالف غسان کنفانی حرکت میکند. از نگاه غسان کنفانی، محیط، آدمها را شکل میدهد و هویت آنها را مانند آنچه بر سر خلدون آمد تحتتأثیر قرار میدهد اما سیفا... داد بر این باور است که هویت چیزی نیست که با چارچوبهای تعریف شده زیستی، بهراحتی رو به افول برود. نوزاد فلسطینی رها شده در چنگ خانواده یهودی، چرا باید سرباز اسرائیل بشود؟ مگر موسی در قصر فرعون بزرگ نشد؟! کارگردان ایرانی در مبحث هویت تا حدودی به ژنتیک رفتاری قائل است.
او موشه را در تعارض با رویکرد کنفانی و در مقابل دو شخصیت ذوب شده در محیط، خلق میکند. صفیه در فیلم بازمانده استعارهای از یوکابد مادر حضرتموسی(ع) است که با الطاف خفیه الهی برای شیر دادن به موسی وارد قصر فرعون میشود و نگهداری از موسای کوچک را برعهده میگیرد و به این شکل بینامتنیت فیلمنامه و سوره قصص، کاملتر میشود. صفیه در فیلم شخصیت منفعلی ندارد. فیلم بر مبارزات مسلحانه فلسطینیان تأکید میکند و صفیه و همسرش پنهانی در عین محافظت از فرحان، مسیر مبارزات مسلحانه را پیش میگیرند. فیلم مخاطب را در این مسأله با خانواده سعید همدل و همراه میکند و چهره مصمم مادر سعید با نقشآفرینی سلما المصری این همدلی را بیشتر میکند. صفیه مادر سعید در بازمانده، همان حلقه مفقوده رمان بازگشت به حیفاست، به جای هضم شدن در فاجعه و پیش گرفتن مقاومت ذهنی، مسیر جهاد مسلحانه را برمیگزیند، امری که شاید غسان کنفانی بنا بههردلیلی از بیان صریح و جسورانه آن سر باز میزند. البته غسان کنفانی تلویحا از مخاطبش میخواهد که برای پس گرفتن شهرهای اشغال شده از سلاح اشک دست بردارند و سلاح کارآمدتری به کار بگیرند.