چند خاطره از سید شهیدان اهل قلم
فهم ترمیناتور با فلسفه و عرفان!
كتاب «شهید فرهنگ» خاطراتی كوتاه از اطرافیان و نزدیكان شهید سید مرتضی آوینی است كه انتشارات دفتر نشر معارف آن را منتشر كرده است. در این مطلب چند خاطره را با هم مرور میكنیم تا تفاوتهای رویکرد و برخوردهای آوینی در مواجهه با مسائل مختلف را ببینیم.
مستندی كه داد هاشمی را درآورد
پس از ساخت [مستند] «بشاگرد» كه بسیار نیز مؤثر واقع شد، آقای رفسنجانی، رئیس وقت مجلس، گفت كه «چرا از بدبختی و مصیبت حرف میزنید؟ پس این هنرمندان تلویزیون چه كاری انجام میدهند؟ در جهت این انقلاب چه كاری میكنید؟ فقط بدبختی، فقر و فلاكت را میگویید!» این حرفها حاصل چند اثر ساخته مرتضی در سال 61 بود، مانند «هفت قصه از بلوچستان» و «بشاگرد». توانست جامعه را تكان دهد... شاید در این مقطع، به نظر مرتضی در جنگ اتفاقاتی نمیافتاد كه لازم باشد از آن فیلم ساخته شود... اكنون شاید موضوع عجیب و غریبی نباشد، اما آن زمان، بشاگرد جامعه را بسیار تكان داد.
ماجرای ترك سیگار
چند سال از انقلاب گذشته بود كه مرتضی سیگارش را ترك كرد. دلیلی كه برای این كار ذكر كرد این بود كه آقا امام زمان(عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چطور میتوانم در حضور ایشان سیگار بكشم؟ اینگونه بود كه دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم سیگاری این احتمال،
هر چند ناچیز وجود دارد كه روزی دوباره سیگار بكشد، ولی در مورد آقامرتضی این امر كاملا غیر ممكن بود؛ چون ارادهاش از اراده حق ناشی میشد.
دیدار خصوصی با رهبر انقلاب درباره روایت فتح
اوایل سال 66 پس از شهادت تعدادی از همكارانمان با حضرت آیتا... خامنهای دیدار داشتیم. ایشان در این دیدار خصوصی حدود یك ساعت درباره برنامه روایت فتح صحبت كردند و بیش از هر چیز روی متن برنامهها تأكید فرمودند. بعد از ما پرسیدند: نویسنده این برنامه كیست؟ شهید مرتضی آوینی كنار من نشسته بود. از قبل به ما سپرده بود درباره او صحبت نكنیم. ما سعی كردیم از پاسخ به پرسش آقا طفره برویم، اما آقا سؤال را با تأكید بیشتر تكرار كردند. ما ناچار شدیم بگوییم سید مرتضی. آقا فرمودند: «این متون شاهكار ادبی است و من آنقدر هنگام شنیدن و دیدن برنامه لذت میبرم كه قابل وصف نیست.»
فریاد بر سر سازندگان یك فیلم
به خاطر توهین به مقدسات
احتمالا زمستان سال 68 بود كه در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پُر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و... در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا(س) بیادبی میشد. من این را فهمیدم. لابد دیگران هم همینطور، ولی همه لال شدیم و دم برنیاوردیم. با جهانبینی روشنفكری خودمان قضیه را حل كردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد و انتقادی است
بر فرهنگ مردم، اما یك نفر نتوانست ساكت بنشیند و داد زد: «خدا لعنتت كند! چرا داری توهین میكنی؟!» همه سرها به سویش برگشت در ردیفهای وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. كلاهی مشكی بر سرش بود و اوركتی سبز برتنش. از بغل دستیام (سعید رنجبر) پرسیدم: آقا را میشناسی؟ گفت: سیدمرتضی آوینی است.
برای فهم ترمیناتور باید فلسفه و عرفان بدانی
آن زمان، فیلم «ترميناتور2» تازه آمده بود و واقعا به آن به عنوان یك فیلم سینمایی نگاه نمیكردند. یك مصداق بارز سینمای هالیوودی است. پای فیلم تقریبا دو و نیم ساعته مینشینی، فكر میكنی 40 دقیقه نشستهای. ریتم آنچنانی و بازی آنچنانی. این را به عنوان شاخص سینما معرفی میكردند. میگفتند اگر میخواهی همین را بفهمی، باید فلسفه بخوانی. باید امام را بشناسی. باید عرفان یاد بگیری، مقولههای عرفانی را بفهمی و نقد كنی. بفهمی ارزشهای آن كجاهاست و سطح ارزش آن تا كجاست.
وضو بگیر و بنویس، میرسانند!
پرسیدم آقاسید این متنها را چطور مینویسی؟ از كجا میآید؟ گفت: «اگر دوست داری برای شهدا بنویسی وضو بگیر، دو ركعت نماز بخوان، سلام را كه دادی بنشین به نوشتن. میرسانند به آدم.»
مستندی كه داد هاشمی را درآورد
پس از ساخت [مستند] «بشاگرد» كه بسیار نیز مؤثر واقع شد، آقای رفسنجانی، رئیس وقت مجلس، گفت كه «چرا از بدبختی و مصیبت حرف میزنید؟ پس این هنرمندان تلویزیون چه كاری انجام میدهند؟ در جهت این انقلاب چه كاری میكنید؟ فقط بدبختی، فقر و فلاكت را میگویید!» این حرفها حاصل چند اثر ساخته مرتضی در سال 61 بود، مانند «هفت قصه از بلوچستان» و «بشاگرد». توانست جامعه را تكان دهد... شاید در این مقطع، به نظر مرتضی در جنگ اتفاقاتی نمیافتاد كه لازم باشد از آن فیلم ساخته شود... اكنون شاید موضوع عجیب و غریبی نباشد، اما آن زمان، بشاگرد جامعه را بسیار تكان داد.
ماجرای ترك سیگار
چند سال از انقلاب گذشته بود كه مرتضی سیگارش را ترك كرد. دلیلی كه برای این كار ذكر كرد این بود كه آقا امام زمان(عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چطور میتوانم در حضور ایشان سیگار بكشم؟ اینگونه بود كه دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم سیگاری این احتمال،
هر چند ناچیز وجود دارد كه روزی دوباره سیگار بكشد، ولی در مورد آقامرتضی این امر كاملا غیر ممكن بود؛ چون ارادهاش از اراده حق ناشی میشد.
دیدار خصوصی با رهبر انقلاب درباره روایت فتح
اوایل سال 66 پس از شهادت تعدادی از همكارانمان با حضرت آیتا... خامنهای دیدار داشتیم. ایشان در این دیدار خصوصی حدود یك ساعت درباره برنامه روایت فتح صحبت كردند و بیش از هر چیز روی متن برنامهها تأكید فرمودند. بعد از ما پرسیدند: نویسنده این برنامه كیست؟ شهید مرتضی آوینی كنار من نشسته بود. از قبل به ما سپرده بود درباره او صحبت نكنیم. ما سعی كردیم از پاسخ به پرسش آقا طفره برویم، اما آقا سؤال را با تأكید بیشتر تكرار كردند. ما ناچار شدیم بگوییم سید مرتضی. آقا فرمودند: «این متون شاهكار ادبی است و من آنقدر هنگام شنیدن و دیدن برنامه لذت میبرم كه قابل وصف نیست.»
فریاد بر سر سازندگان یك فیلم
به خاطر توهین به مقدسات
احتمالا زمستان سال 68 بود كه در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پُر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و... در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا(س) بیادبی میشد. من این را فهمیدم. لابد دیگران هم همینطور، ولی همه لال شدیم و دم برنیاوردیم. با جهانبینی روشنفكری خودمان قضیه را حل كردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد و انتقادی است
بر فرهنگ مردم، اما یك نفر نتوانست ساكت بنشیند و داد زد: «خدا لعنتت كند! چرا داری توهین میكنی؟!» همه سرها به سویش برگشت در ردیفهای وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. كلاهی مشكی بر سرش بود و اوركتی سبز برتنش. از بغل دستیام (سعید رنجبر) پرسیدم: آقا را میشناسی؟ گفت: سیدمرتضی آوینی است.
برای فهم ترمیناتور باید فلسفه و عرفان بدانی
آن زمان، فیلم «ترميناتور2» تازه آمده بود و واقعا به آن به عنوان یك فیلم سینمایی نگاه نمیكردند. یك مصداق بارز سینمای هالیوودی است. پای فیلم تقریبا دو و نیم ساعته مینشینی، فكر میكنی 40 دقیقه نشستهای. ریتم آنچنانی و بازی آنچنانی. این را به عنوان شاخص سینما معرفی میكردند. میگفتند اگر میخواهی همین را بفهمی، باید فلسفه بخوانی. باید امام را بشناسی. باید عرفان یاد بگیری، مقولههای عرفانی را بفهمی و نقد كنی. بفهمی ارزشهای آن كجاهاست و سطح ارزش آن تا كجاست.
وضو بگیر و بنویس، میرسانند!
پرسیدم آقاسید این متنها را چطور مینویسی؟ از كجا میآید؟ گفت: «اگر دوست داری برای شهدا بنویسی وضو بگیر، دو ركعت نماز بخوان، سلام را كه دادی بنشین به نوشتن. میرسانند به آدم.»