برای «طوطی و تاول»
سؤالاتی بیپاسخ
روایتهای مکتوب پیادهروی اربعین از نوشتن سفرنامهها و خاطرات شخصی شروع شد اما کمکم پای آثار داستانی هم به این موضوع باز شد و نویسندگانی با بهرهمندی از ظرفیت این حرکت جمعی عظیم به خلق داستان و رمان پرداختند.
ابراهیم اکبری دیزگاه هم در داستان «طوطی و تاول» روایت خود را از اربعین بازگو کرده است. او که قبل از این رمانهایی همچون شاهکشی، برکت، سوره آفلین و سیاگالش را نوشته است در این داستان بلند، ماجرای مردی را روایت میکند که بهطور تصادفی بهجای رفتن به اصفهان، از راهپیمایی اربعین سردرآورده است. او دراین سفر ناخواسته و بدون قرار قبلی، با افراد و موقعیتهایی مواجه میشود که درک او را از ماهیت این اتفاق و ابعاد مختلف زندگی و اعتقاداتش دوباره شکل میدهند.
اکبری دیزگاه هم مانند هر نویسنده دیگری دغدغههای فکری و جهان ذهنی خود را دارد و در آثارش آن را با خواننده به اشتراک میگذارد. او در این داستان میکوشد جایگاه امام، مفهوم زیارت و درک محضر معصوم را در قالب اتفاقاتی که برای قهرمانش پیش میآید روایت کند و از این طریق ذهن مخاطب را به چالش بکشد. به دنبال طوطی بودن و تداعی حکایت طوطی و بازرگان مثنوی، نقش تاولها و رنج جسمانی برای رسیدن به درک معنوی و اشاره به رابطه این رنج با دختر مسیحی، زنبورها، مورچهها و... همه عناصر و کلیدواژههایی هستند که نویسنده برای بیان نوع نگاهش به سفری که از جنس سیر و سلوک میداند، از آنها بهره گرفته است. طوطی و تاول از زبان اول شخص و من راوی روایت میشود و به همین دلیل در وهله اول شبیه سفرنامه است؛ سفرنامه مردی که اسمش را نمیفهمیم و میتواند هرکسی باشد. داستان در هفت بخش روایت میشود، که به نظر نمیرسد انتخابی اتفاقی باشد و هفت مقام سلوک و هفت شهر عشق را به ذهن متبادر میکند.
اما نویسنده مانند اکثر آثارش در انتهای کتاب، داستان و فضای واقعی(رئالیستی) را به مفاهیم و اتفاقاتی ماورائی و از جنس کشف و شهود گره میزند و درست در جایی که خواننده بهخوبی با قهرمان داستان همراه شده و مشتاق خواندن بقیه ماجراست، داستان را تمام میکند. این نه به معنی ابتر بودن روایت، بلکه به معنای ناکافی بودن آن است که تا حدی مانع از خلق شخصیتی ماندگار در ذهن خواننده میشود. با این همه، طنازیهای قلم نویسنده طوطی و تاول را به اثری خواندنی تبدیل کرده است گرچه مخاطب را با سؤالاتی بیپاسخ درخصوص شخصیت راوی و عاقبت وی در این سفر رها میسازد.
پونه فضائلی - منتقد ادبی
اکبری دیزگاه هم مانند هر نویسنده دیگری دغدغههای فکری و جهان ذهنی خود را دارد و در آثارش آن را با خواننده به اشتراک میگذارد. او در این داستان میکوشد جایگاه امام، مفهوم زیارت و درک محضر معصوم را در قالب اتفاقاتی که برای قهرمانش پیش میآید روایت کند و از این طریق ذهن مخاطب را به چالش بکشد. به دنبال طوطی بودن و تداعی حکایت طوطی و بازرگان مثنوی، نقش تاولها و رنج جسمانی برای رسیدن به درک معنوی و اشاره به رابطه این رنج با دختر مسیحی، زنبورها، مورچهها و... همه عناصر و کلیدواژههایی هستند که نویسنده برای بیان نوع نگاهش به سفری که از جنس سیر و سلوک میداند، از آنها بهره گرفته است. طوطی و تاول از زبان اول شخص و من راوی روایت میشود و به همین دلیل در وهله اول شبیه سفرنامه است؛ سفرنامه مردی که اسمش را نمیفهمیم و میتواند هرکسی باشد. داستان در هفت بخش روایت میشود، که به نظر نمیرسد انتخابی اتفاقی باشد و هفت مقام سلوک و هفت شهر عشق را به ذهن متبادر میکند.
اما نویسنده مانند اکثر آثارش در انتهای کتاب، داستان و فضای واقعی(رئالیستی) را به مفاهیم و اتفاقاتی ماورائی و از جنس کشف و شهود گره میزند و درست در جایی که خواننده بهخوبی با قهرمان داستان همراه شده و مشتاق خواندن بقیه ماجراست، داستان را تمام میکند. این نه به معنی ابتر بودن روایت، بلکه به معنای ناکافی بودن آن است که تا حدی مانع از خلق شخصیتی ماندگار در ذهن خواننده میشود. با این همه، طنازیهای قلم نویسنده طوطی و تاول را به اثری خواندنی تبدیل کرده است گرچه مخاطب را با سؤالاتی بیپاسخ درخصوص شخصیت راوی و عاقبت وی در این سفر رها میسازد.
پونه فضائلی - منتقد ادبی