تـفلسف مجازی
یکی از دوستان قدیمی چند وقت پیش مرا در حال تفلسف در یکی از کافههای جنوب شهردید و ضمن خبر گرفتن از احوالاتم پیشنهادی به من داد که اصلا بیشرمانه نبود. او گفت گاهی بهجای پاسخگویی به سوالات، مروری داشته باش بر اخبار جراید، خبرگزاریها، فضای مجازی و حومه، شاید بسیاری از ابهامات ذهن مخاطبان بیشمارت را در این زمینه برطرف کردی. من هم روی او را زمین نینداختم و امروز میخواهم با مرور برخی اخبار، گرههای ذهنی شما را باز کنم.
1- گل یا پوچ
خبر بعدی کمی تلخ بود در مورد حادثهای در یک کافه در تهران. اطلاعات به دست آمده نشان میداد پسر جوان با یک نفر قرار داشته که در واقع هیچ وقت اسمش سمیه نبوده است. گرچه او فکر میکرده اسمش همین است و خب سؤال خیلیها این است که چه شد حادثه تلخ در این کافه رخ داد و ما باید برای قرار و مدارهایمان چه کنیم که تهش نمیریم!
در پاسخ باید عرض کنم اساسا چون نمیتوانید از هیجان قرار گذاشتن با آدمهای ناشناس دست بردارید و هرقدر هم ما بگوییم این کار بعد از سقوط آزاد از بالای یک دره بدون چتر نجات، احمقانهترین کار دنیاست، بازهم شما از آن دست نمیکشید؛ توصیههای ایمنی را در این مورد برایتان ارائه میکنم تا لااقل زنده بمانید.قرار بگذارید ولی سر قرار نروید. قرار بگذارید ولی وقتی مثلا به کافه رسیدید اول یکی دیگر را بفرستید برود جلو واگر زنده ماندبعد خودتان بروید.شوکر، پنجه بوکس، چاقوی ضامندار، بمب هیدروژنی، رفیق ناباب، زنجیر چرخ و هرچه وسایل ایمنی دیگر میتوانید با خودتان ببرید. اگر دیدید سمیه در واقع اژدر است خیلی به او اصرار نکنید و الکی نگویید سمیه نرو! بگذارید برود. اصلا باهیچ سمیهای قرارنگذارید. (البته دخترها دارند میپرسند که ماهم با فرهاد که 20سالش نیست چه باید بکنیم که دیگر جای هیچ توصیهای باقی نمیماند جز توصیه آخرم: قرار با ناشناس ممنوع!)
2- خبر مرگ 2 نفر
اولین خبر مربوط است به مرگ یکی از دوستان آلمانیام، یعنی فرانتس بکن باوئر که از مربیان و فوتبالیستهای با سابقه جهان بود. کسی که برخی رسانهها او را قیصر فوتبال آلمان معرفی کردند اما خب سؤال خیلیها این بوده که ایشان این اواخر کجا مشغول بوده و حالا بعد از رفتنش چه تصمیمی برای جایگاه ایشان در کسوت مربیگری خواهند گرفت.
خب در پاسخ باید بگویم گرچه او در تیمهای بزرگی مثل بایرن مونیخ و تیم ملی آلمان مربیگری کرده بود ولی این اواخر مدیر ورزشی باشگاه مارسی بود که خب وقتی مریض احوال شد، مثل کشورهای پیشرفته و صاحب فوتبال، مدیران این تیم سریعا با کارشناس بزرگ کشورشان یعنی داگلاس مایلی کهن، مشورت کردند که خدای ناکرده کسی را که او دوست ندارد، جایگزین نکنند. البته اولش حواسشان نبود و میخواستند یکی از مربیان قدیم مارسی را به تیم برگردانند که با درایت داگلاس مایلی کهن، جلوی این کار گرفته شد. او در اظهاراتش گفته بود: «مایلیکهن: غلط میکنند رودی گارسیا را برگردانند!/ فرانتس بکنباوئر اگر واقعا میخواهد از مارسی برود، برود/ مگر رودی گارسیا تخم دوزرده میکند؟» خلاصه خیالتان راحت تا وقتی این اندیشمندان عرصه فوتبال در کشور فرانسه هستند، کسی کار بدی نخواهد کرد و روز به روز فوتبال فرانسه رشد میکند و حتی تیم ملیاش ممکن است راحت برود به جامجهانی و مثلا با تیمهای آمریکا و انگلیس و ولز همگروه شود و دست از پا درازتر هم برگردد.خبر دوم هم درباره مرگ یک بازیگر معروف است که اتفاقا او هم آلمانی بود. بله این تیتر خیلیها را آزار داد:« مرگ بازیگر هشدار برای کبرا 11». خب دلدادگان اردوگان آتالای، ابتدا فکر کردند که سمیرجان دچار آسیب شده و مراتب تسلیت و ناراحتیشان را در فضای مجازی اعلام کردند. برای خیلی نوجوانها زندگی تقریبا به آخر رسیده بود و سوالشان این بود که واقعا بدون سمیر باید چه کرد؟
درپاسخ به این ابهام ذهنی دوستان بنده، کشف کردم خبر مرگ برای فرد دیگری بوده و این کریستین الیور، بازیگر دیگر سریال هشدار برای کبرا ۱۱بوده که جانش را درسانحه هوایی ازدست داده.البته من درادامه شنیدن این خبر به همه کبراهای1، 2، 3 تا11 و بیشتر آلمان هشدار دادم که بد نیست هواپیماهایشان را قبل از پرواز چک کنند. حیف نیست در طول چند سال بیش از 60 سانحه هوایی را تجربه کنید و کلی کشته بدهید؟! که آنها هم خیلی فوری جواب مرا دادند و گفتند:«سلام. بله حیف است.» و خب من با خبرم از تصمیمات بسیار فکورانه مسئولانشان که به ایننتیجه رسیدهاند برای اینکه هنرمندان، اندیشمندان و مسئولان کمتری را در حوادث هوایی از دست بدهند، آنها را با قطار یا اتوبوس جابهجا کنند!
3- دودشش
خبر بعدی درخصوص پیشنهاد یک کارشناس درباره راهکاری برای آلودگی هوای پایتخت بود. وی گفته بود: «یکی از راهکارهای حل این معضل طبق تکلیف قانونی، برقیسازی ناوگان حملونقل عمومی است. برقیسازی ناوگان باید در کنار بقیه راهحلهای مقابله با چالش آلودگی هوا دنبال شود.» برخی بهدنبال خواندن این مطلب برایشان سؤال پیش آمده که مگر هنوز هم هوای تهران آلوده است؟
در پاسخ باید گفت خدا را شکر عدالت در روند پیگیری قانون هوای پاک به شکلی است که درفضایی کاملا برابر، هیچکدام از نهادهای مربوط دست به هیچ اقدام خاصی نزدهاند. این میزان از هماهنگی درمیان نهادها وسازمانهای مختلف بینظیر است و جای قدردانی دارد و خبرهای دقیقی هم به بنده رسیده که خوشبختانه بر اساس دادههای شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، کیفیت هوای این هفته پایتخت در اکثر مناطق در شرایط ناسالم برای گروههای حساس قرار دارد. پس شما اگر الکی روی هر چیزی حساس نشوید، هوا برایتان سالم است. راه حل همین حساس نبودن است. این هم که مدارس را مجددا تعطیل نمیکنند برای این است که زندگی در شرایط سخت را یاد بگیرید و خب اصلا خود ما هم بارها گفتهایم که دانشآموزان وسایل دودزا نیستند که با تعطیلی مدارس از آلودگی هوا کم شود.
خبر بعدی کمی تلخ بود در مورد حادثهای در یک کافه در تهران. اطلاعات به دست آمده نشان میداد پسر جوان با یک نفر قرار داشته که در واقع هیچ وقت اسمش سمیه نبوده است. گرچه او فکر میکرده اسمش همین است و خب سؤال خیلیها این است که چه شد حادثه تلخ در این کافه رخ داد و ما باید برای قرار و مدارهایمان چه کنیم که تهش نمیریم!
در پاسخ باید عرض کنم اساسا چون نمیتوانید از هیجان قرار گذاشتن با آدمهای ناشناس دست بردارید و هرقدر هم ما بگوییم این کار بعد از سقوط آزاد از بالای یک دره بدون چتر نجات، احمقانهترین کار دنیاست، بازهم شما از آن دست نمیکشید؛ توصیههای ایمنی را در این مورد برایتان ارائه میکنم تا لااقل زنده بمانید.قرار بگذارید ولی سر قرار نروید. قرار بگذارید ولی وقتی مثلا به کافه رسیدید اول یکی دیگر را بفرستید برود جلو واگر زنده ماندبعد خودتان بروید.شوکر، پنجه بوکس، چاقوی ضامندار، بمب هیدروژنی، رفیق ناباب، زنجیر چرخ و هرچه وسایل ایمنی دیگر میتوانید با خودتان ببرید. اگر دیدید سمیه در واقع اژدر است خیلی به او اصرار نکنید و الکی نگویید سمیه نرو! بگذارید برود. اصلا باهیچ سمیهای قرارنگذارید. (البته دخترها دارند میپرسند که ماهم با فرهاد که 20سالش نیست چه باید بکنیم که دیگر جای هیچ توصیهای باقی نمیماند جز توصیه آخرم: قرار با ناشناس ممنوع!)
2- خبر مرگ 2 نفر
اولین خبر مربوط است به مرگ یکی از دوستان آلمانیام، یعنی فرانتس بکن باوئر که از مربیان و فوتبالیستهای با سابقه جهان بود. کسی که برخی رسانهها او را قیصر فوتبال آلمان معرفی کردند اما خب سؤال خیلیها این بوده که ایشان این اواخر کجا مشغول بوده و حالا بعد از رفتنش چه تصمیمی برای جایگاه ایشان در کسوت مربیگری خواهند گرفت.
خب در پاسخ باید بگویم گرچه او در تیمهای بزرگی مثل بایرن مونیخ و تیم ملی آلمان مربیگری کرده بود ولی این اواخر مدیر ورزشی باشگاه مارسی بود که خب وقتی مریض احوال شد، مثل کشورهای پیشرفته و صاحب فوتبال، مدیران این تیم سریعا با کارشناس بزرگ کشورشان یعنی داگلاس مایلی کهن، مشورت کردند که خدای ناکرده کسی را که او دوست ندارد، جایگزین نکنند. البته اولش حواسشان نبود و میخواستند یکی از مربیان قدیم مارسی را به تیم برگردانند که با درایت داگلاس مایلی کهن، جلوی این کار گرفته شد. او در اظهاراتش گفته بود: «مایلیکهن: غلط میکنند رودی گارسیا را برگردانند!/ فرانتس بکنباوئر اگر واقعا میخواهد از مارسی برود، برود/ مگر رودی گارسیا تخم دوزرده میکند؟» خلاصه خیالتان راحت تا وقتی این اندیشمندان عرصه فوتبال در کشور فرانسه هستند، کسی کار بدی نخواهد کرد و روز به روز فوتبال فرانسه رشد میکند و حتی تیم ملیاش ممکن است راحت برود به جامجهانی و مثلا با تیمهای آمریکا و انگلیس و ولز همگروه شود و دست از پا درازتر هم برگردد.خبر دوم هم درباره مرگ یک بازیگر معروف است که اتفاقا او هم آلمانی بود. بله این تیتر خیلیها را آزار داد:« مرگ بازیگر هشدار برای کبرا 11». خب دلدادگان اردوگان آتالای، ابتدا فکر کردند که سمیرجان دچار آسیب شده و مراتب تسلیت و ناراحتیشان را در فضای مجازی اعلام کردند. برای خیلی نوجوانها زندگی تقریبا به آخر رسیده بود و سوالشان این بود که واقعا بدون سمیر باید چه کرد؟
درپاسخ به این ابهام ذهنی دوستان بنده، کشف کردم خبر مرگ برای فرد دیگری بوده و این کریستین الیور، بازیگر دیگر سریال هشدار برای کبرا ۱۱بوده که جانش را درسانحه هوایی ازدست داده.البته من درادامه شنیدن این خبر به همه کبراهای1، 2، 3 تا11 و بیشتر آلمان هشدار دادم که بد نیست هواپیماهایشان را قبل از پرواز چک کنند. حیف نیست در طول چند سال بیش از 60 سانحه هوایی را تجربه کنید و کلی کشته بدهید؟! که آنها هم خیلی فوری جواب مرا دادند و گفتند:«سلام. بله حیف است.» و خب من با خبرم از تصمیمات بسیار فکورانه مسئولانشان که به ایننتیجه رسیدهاند برای اینکه هنرمندان، اندیشمندان و مسئولان کمتری را در حوادث هوایی از دست بدهند، آنها را با قطار یا اتوبوس جابهجا کنند!
3- دودشش
خبر بعدی درخصوص پیشنهاد یک کارشناس درباره راهکاری برای آلودگی هوای پایتخت بود. وی گفته بود: «یکی از راهکارهای حل این معضل طبق تکلیف قانونی، برقیسازی ناوگان حملونقل عمومی است. برقیسازی ناوگان باید در کنار بقیه راهحلهای مقابله با چالش آلودگی هوا دنبال شود.» برخی بهدنبال خواندن این مطلب برایشان سؤال پیش آمده که مگر هنوز هم هوای تهران آلوده است؟
در پاسخ باید گفت خدا را شکر عدالت در روند پیگیری قانون هوای پاک به شکلی است که درفضایی کاملا برابر، هیچکدام از نهادهای مربوط دست به هیچ اقدام خاصی نزدهاند. این میزان از هماهنگی درمیان نهادها وسازمانهای مختلف بینظیر است و جای قدردانی دارد و خبرهای دقیقی هم به بنده رسیده که خوشبختانه بر اساس دادههای شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، کیفیت هوای این هفته پایتخت در اکثر مناطق در شرایط ناسالم برای گروههای حساس قرار دارد. پس شما اگر الکی روی هر چیزی حساس نشوید، هوا برایتان سالم است. راه حل همین حساس نبودن است. این هم که مدارس را مجددا تعطیل نمیکنند برای این است که زندگی در شرایط سخت را یاد بگیرید و خب اصلا خود ما هم بارها گفتهایم که دانشآموزان وسایل دودزا نیستند که با تعطیلی مدارس از آلودگی هوا کم شود.