شاخهای اینستاگرام علیه تولیدات رسانهای
اعظم علیاصفهانی
در جهان كنونی با ظهور فناوریهای نوین ارتباطی، اطلاعاتی و رسانههای جدید شاهد تغییرات ژرفی در سبك زندگی و فرهنگ جوامع مختلف هستیم و امروزه رسانهها جزئی جداییناپذیر از زندگی بشر هستند.
رسانهها و بهویژه رسانههای تصویری و فضای مجازی بهطور مداوم در حال آموزش سبك زندگی هستند؛اینكه مردم چگونه اوقات فراغتشان را سپری كنند، چیدمان منزلشان چگونه باشد، قرارهای گفتوگو را كجا بگذارند و یا سفر را كجا و با چه كسانی بروند.
در دنیای كنونی این رسانهها هستند كه تعیین میكنند چه بدنی زیباست و چه بدنی از معیارهای زیباییشناختی برخوردار نیست و چه سبكی از پوشش بدن، سبك مطلوب و ایده آل است و چه سبكی از دور یا مد خارجشده است و باید آن را كنار گذاشت. تغییر در نگرش افراد در خصوص مؤلفههای گوناگون مربوط به زیبایی بدن، تعیینكننده مصرف انواع كالاهای آرایشی، نحوه پوشش، شیوه ظاهرآرایی و... است و بخش مهمی از این تغییر نگرش در دنیای امروز تحت تأثیر رسانهها و بدنهای رسانهای صورت میگیرد. افزایش تعداد آرایشگاهها و باشگاههای ورزشی بانوان با تبلیغاتی چون كلاسهای بدنسازی، ایروبیك، پیلاتس، شنا، تیآرایکس و... برای داشتن اندامی زیبا،نشان از آن است كه توجه به داشتن چهره متفاوت مطابق با آنچه در تمام دنیا بهعنوان مد هرروزه در حال گسترش است و متاسفانه مورد توجه زنان ایرانی نیز قرارگرفته است.
بنا بر آمارهای اعلامشده ایران ازنظر مصرف لوازمآرایشی رتبه هفتم جهان را به خود اختصاص داده و 29 درصد مواد آرایشی مصرفی در خاورمیانه متعلق به ایران بوده و در جراحیهای زیبایی، ایران جز ده كشور اول در دنیاست.
با توجه به آمارهای ارائهشده به نظر میرسد در سالهای اخیر، روند رو به رشدی در مصرف، مدیریت بدن، اوقات فراغت و ارتباطات جامعه زنان ایران و سبك زندگی آنهارخداده است و بنا به نتایج پژوهشهای دانشگاهی رسانهها و به خصوص رسانههای تصویری ماهواره و سینما و فضای مجازی بیشترین نقش را در آن دارند.
سینما و ماهواره: رسانه تصویری به دو گونه، فرهنگ مصرفی را تبلیغ میكند. در رسانه ملی اول حجم قابل توجهی از برنامهها همراه با تبلیغات بازرگانی است و در ماهواره نیز ارائه الگوهای نمایشی از مصرفگرایی بهعنوان یك ارزش، دائم در حال تبلیغ است. در غالب سریالهای ماهوارهای و فیلمهای سینمایی سبك زندگی طبقه مرفه شهری و عناصر مرتبط با آن نشان داده میشود.
فضای مجازی: طبق آمار منتشرشده در نظرسنجی ملی ایسپا كه سال1397 انجامشده است، در بین شبكههای اجتماعی مجازی، تلگرام رتبه اول و اینستاگرام رتبه دوم استفاده در بین كاربران زن ایرانی را دارد. با نگاهی گذرا به شبكههای اجتماعی میتوانیم این موضوع را درك كنیم كه حضور دختران و زنان جوان در شبكههای اجتماعی رو به افزایش است و زنان در نقش كاربر ـ مخاطب در فضای مجازی نقش آفرینی میكنند. شیوههای تعامل در فضای مجازی بهشدت متفاوت از دنیای واقعی است و یك نوع الگو در میان كاربران مشاهده میشود. یك عده عوام هستند و یك عده خواص. كاربرانی كه در نقش خواص(اینفلوئنسرها) هستند بیشترین دنبالكننده را خواهند داشت و در بیشتر موارد سبك زندگی آنها الگوبرداری و در دنیای واقعی بهعنوان مد در جامعه دیده میشود و توسط عوام تقلید میشود.
در كنار آن، تعامل در شبكههای مجازی به روابط چهره به چهره تغییر كرده است و از طریق چت، پیامگذاری و لایك بین كاربران صورت میگیرد. دوستیها، ازدواجها، گروههای متفاوت اجتماعی از همین شبكههای مجازی شكل میگیرد و در دنیای واقعی نمود عینی پیدا میكند. هنجارهای مصرف تقریباً شكل غربی گرفته است. گویی در سه بعد مدیریت بدن، مصرف و اوقات فراغت یك برنامه از پیش تعیینشدهای وجود دارد و پیامهای رسانهای از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی و كانالهای مد و لباس تلگرامی گرفته تا فیلمها و سریالهای ماهوارهای با چهرههای معروفش در حكم یك اركستر، یك ملودی را هماهنگ با هم مینوازند و آنهم سبك جدیدی از زندگی، هویت، ارزشها و باورهای زن است كه در جریان جهانیسازی به زن ایرانی القا و تحمیل میشود و این زنگ خطری است كه متاسفانه برای مقابله با آن خیلی جدیتر باید برنامهریزی كرد. به بیان دیگر در فضای پررقابت رسانهای كشور جای خالی قانونگذاری، سیاستگذاری و خطمشیدهی و یك برنامه جامع برای هویت بخشی، نقش شناسی زنان در تولیدات رسانهای بیش از پیش حس میشود.
رسانهها و بهویژه رسانههای تصویری و فضای مجازی بهطور مداوم در حال آموزش سبك زندگی هستند؛اینكه مردم چگونه اوقات فراغتشان را سپری كنند، چیدمان منزلشان چگونه باشد، قرارهای گفتوگو را كجا بگذارند و یا سفر را كجا و با چه كسانی بروند.
در دنیای كنونی این رسانهها هستند كه تعیین میكنند چه بدنی زیباست و چه بدنی از معیارهای زیباییشناختی برخوردار نیست و چه سبكی از پوشش بدن، سبك مطلوب و ایده آل است و چه سبكی از دور یا مد خارجشده است و باید آن را كنار گذاشت. تغییر در نگرش افراد در خصوص مؤلفههای گوناگون مربوط به زیبایی بدن، تعیینكننده مصرف انواع كالاهای آرایشی، نحوه پوشش، شیوه ظاهرآرایی و... است و بخش مهمی از این تغییر نگرش در دنیای امروز تحت تأثیر رسانهها و بدنهای رسانهای صورت میگیرد. افزایش تعداد آرایشگاهها و باشگاههای ورزشی بانوان با تبلیغاتی چون كلاسهای بدنسازی، ایروبیك، پیلاتس، شنا، تیآرایکس و... برای داشتن اندامی زیبا،نشان از آن است كه توجه به داشتن چهره متفاوت مطابق با آنچه در تمام دنیا بهعنوان مد هرروزه در حال گسترش است و متاسفانه مورد توجه زنان ایرانی نیز قرارگرفته است.
بنا بر آمارهای اعلامشده ایران ازنظر مصرف لوازمآرایشی رتبه هفتم جهان را به خود اختصاص داده و 29 درصد مواد آرایشی مصرفی در خاورمیانه متعلق به ایران بوده و در جراحیهای زیبایی، ایران جز ده كشور اول در دنیاست.
با توجه به آمارهای ارائهشده به نظر میرسد در سالهای اخیر، روند رو به رشدی در مصرف، مدیریت بدن، اوقات فراغت و ارتباطات جامعه زنان ایران و سبك زندگی آنهارخداده است و بنا به نتایج پژوهشهای دانشگاهی رسانهها و به خصوص رسانههای تصویری ماهواره و سینما و فضای مجازی بیشترین نقش را در آن دارند.
سینما و ماهواره: رسانه تصویری به دو گونه، فرهنگ مصرفی را تبلیغ میكند. در رسانه ملی اول حجم قابل توجهی از برنامهها همراه با تبلیغات بازرگانی است و در ماهواره نیز ارائه الگوهای نمایشی از مصرفگرایی بهعنوان یك ارزش، دائم در حال تبلیغ است. در غالب سریالهای ماهوارهای و فیلمهای سینمایی سبك زندگی طبقه مرفه شهری و عناصر مرتبط با آن نشان داده میشود.
فضای مجازی: طبق آمار منتشرشده در نظرسنجی ملی ایسپا كه سال1397 انجامشده است، در بین شبكههای اجتماعی مجازی، تلگرام رتبه اول و اینستاگرام رتبه دوم استفاده در بین كاربران زن ایرانی را دارد. با نگاهی گذرا به شبكههای اجتماعی میتوانیم این موضوع را درك كنیم كه حضور دختران و زنان جوان در شبكههای اجتماعی رو به افزایش است و زنان در نقش كاربر ـ مخاطب در فضای مجازی نقش آفرینی میكنند. شیوههای تعامل در فضای مجازی بهشدت متفاوت از دنیای واقعی است و یك نوع الگو در میان كاربران مشاهده میشود. یك عده عوام هستند و یك عده خواص. كاربرانی كه در نقش خواص(اینفلوئنسرها) هستند بیشترین دنبالكننده را خواهند داشت و در بیشتر موارد سبك زندگی آنها الگوبرداری و در دنیای واقعی بهعنوان مد در جامعه دیده میشود و توسط عوام تقلید میشود.
در كنار آن، تعامل در شبكههای مجازی به روابط چهره به چهره تغییر كرده است و از طریق چت، پیامگذاری و لایك بین كاربران صورت میگیرد. دوستیها، ازدواجها، گروههای متفاوت اجتماعی از همین شبكههای مجازی شكل میگیرد و در دنیای واقعی نمود عینی پیدا میكند. هنجارهای مصرف تقریباً شكل غربی گرفته است. گویی در سه بعد مدیریت بدن، مصرف و اوقات فراغت یك برنامه از پیش تعیینشدهای وجود دارد و پیامهای رسانهای از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی و كانالهای مد و لباس تلگرامی گرفته تا فیلمها و سریالهای ماهوارهای با چهرههای معروفش در حكم یك اركستر، یك ملودی را هماهنگ با هم مینوازند و آنهم سبك جدیدی از زندگی، هویت، ارزشها و باورهای زن است كه در جریان جهانیسازی به زن ایرانی القا و تحمیل میشود و این زنگ خطری است كه متاسفانه برای مقابله با آن خیلی جدیتر باید برنامهریزی كرد. به بیان دیگر در فضای پررقابت رسانهای كشور جای خالی قانونگذاری، سیاستگذاری و خطمشیدهی و یك برنامه جامع برای هویت بخشی، نقش شناسی زنان در تولیدات رسانهای بیش از پیش حس میشود.