كتاب خواندن كار شاقی نیست باید تلاش كنیم
نخوانیم بازندهایم
حسام آبنوس / دبیر قفسه
كتاب خواندن كار سختی نیست، دیدم كه میگویم! اصلا باید یك مرتبه تجربه كنید. كافی است یكی از این نازنینهای كاغذی را دست بگیرید تا متوجه شوید كه دروغ نمیگویم! فقط چون ما عادت به خواندن نداریم فكر میكنیم كار سختی است. من تجربه كردهام حتی وقتی داخل مترو یك دست به میله گرفتهاید تا بر اثر ترمزهای ناگهانی جناب راهبر قطار با سر به دماغ مسافر دیگر نخورید با دست دیگر كتاب باز كنید و از مسیر لذت ببرید و به قولی «حالشو ببر»!
اصلا در همین هوای سرد كه ما هم برایتان چند پیشنهاد سرد و برفی كنار هم ردیف كردهایم كافی است تجربه كنید تا به شما ثابت شود كه خواندن میتواند سرما را كنار بزند و گرم شوید. البته باید در انتخاب كتاب هم دقت كنید تا نه گرمازده شوید و نه از شدت سست بودن دچار سرماخوردگی شوید، چون بالاخره هوا سرد است. همه ما حتما تاكسی و مترو و اتوبوس سوار میشویم؛ همین فرصت خوبی است كه چندخط كتاب بخوانیم البته مراقب چشمهایتان باشید یعنی به نور و تكان و اینها حواستان باشد كه نه دچار سرگیجه شوید و نه گرفتار کمسو شدن چشمانتان.
همین نگارنده تجربه دارد كه در ترافیك داخل اتوبوس حدود 180 صفحه كتاب خوانده است، البته داخل اتوبوس نور به اندازه كافی موجود بوده و اگر توصیه میكنم كتاب بخوانید حتما توصیههای ایمنی و بهداشتی مطالعه را لحاظ كنید. یعنی مراقب باشید و اگر قرار است از خواندن و مطالعه لذت ببرید طوری نشود كه آسیب ببینید. مثلا اینطور نباشد كه داخل مترو به بهانه مطالعه، دست و پایتان آسیب ببیند و زمین بخورید یا دیگران را زخمی و مصدوم كنید.
اصلا بیایید یك بار هم كه شده تصاویر نوستالژیك (همان خاطرهانگیز) را برای خودمان بازسازی كنیم و زندگیشان كنیم. مثلا پردهها را كنار بزنیم و یك صندلی خوب برای خودمان جور كنیم و یك چای داغ بریزیم و كتاب موردعلاقهمان را كنار دست بگذاریم و با یک پتوی نازك زیرنور طبیعی بنشینیم و كتاب بخوانیم. اصلا یك روز در این هوای سرد و زمینهای یخ بسته بیخیال بیرون رفتن شویم (اگر مرخصی دارید و میتوانید از آن استفاده كنید) و بنشینم و كتاب بخوانیم. میبینید كار سختی نیست فقط مساله این است كه ما همت نمیكنیم. این كه میگویم شعار نیست. واقعا ما همت نمیكنیم! یعنی اگر اینترنت اجازه بدهد و تلویزیون را خاموش كنیم و یك ساعت با كتابها خلوت كنیم دیگر دلمان نمیخواهد این خلوت را از دست بدهیم و روزانه اگر سنگ هم از آسمان ببارد، فرصت مطالعه را از دست نمیدهیم. حتی ممكن است از سهم اینترنت و شبكه اجتماعی و تلویزیون و دیگر سرگرمیهای مفید و غیرمفید میزنیم و همه را به پای كتابها میریزیم. باز هم تاكید میكنم قرار نیست از وقت زندگی كردن و امور مهم بزنیم و كتاب بخوانیم؛ یعنی نباید از فرصت خانواده و معاشرت با آنها بزنیم و كتاب بخوانیم كه این نیز نوعی افراط است، بلكه میتوانیم با مدیریت كردن هزینهها اعم از مالی و زمانی ساعتی در طول روز به كتاب خواندن بگذارنیم.
مگر روزی 34 صفحه كتاب خواندن كاری دارد؟ وقتی شروع كنید متوجه میشوید كه عدد زیاد و بزرگی نیست و بهراحتی میتوان به آن دست پیدا كرد. گرانی كتاب و این موضوعات هم مقداری بهانه است قرار نیست روزی یك كتاب بخریم كه بگوییم كتاب گران است، روزی 34 صفحه میشود به طور میانگین ماهی سه كتاب كه خب این مقدار هزینهای را تحمیل نمیكند. این را بگذارید كنار عضویت در كتابخانههای عمومی كه به سادگی میتوان با هزینه ناچیزی كتاب امانت گرفت و با این دوستهای كاغذی رفاقت كرد. حتی گاهی میشود بهجای بسته 8 گیگ اینترنت، بسته 4 گیگ خرید و از هزینه آن برای خرید كتابها یا دیگر سرگرمیهای متنی استفاده كرد. مثلا مجله بخوانید، مجلهخواندن هم خودش نوعی خواندن است و حتی گاهی به كتاب خواندن منجر میشود. باور كنید شما كتاب بخوانید فرزندانتان هم میخوانند، دیدم كه میگویم!
این حرفها هیچكدام شعار نیست، سخت هست، ولی شدنی است. تلاش كنیم تا بخوانیم. خواندن در این روزگار سرد میتواند ما را به گرما و نور برساند. اگر نخوانیم بازندهایم. نگارنده همین خطوط اعتراف میكند اگر بخوانیم، كتابها خودشان میآیند. خودنمایی میكنند و از شما دل میبرند. ما باید تمرین خواندن كنیم.
اصلا در همین هوای سرد كه ما هم برایتان چند پیشنهاد سرد و برفی كنار هم ردیف كردهایم كافی است تجربه كنید تا به شما ثابت شود كه خواندن میتواند سرما را كنار بزند و گرم شوید. البته باید در انتخاب كتاب هم دقت كنید تا نه گرمازده شوید و نه از شدت سست بودن دچار سرماخوردگی شوید، چون بالاخره هوا سرد است. همه ما حتما تاكسی و مترو و اتوبوس سوار میشویم؛ همین فرصت خوبی است كه چندخط كتاب بخوانیم البته مراقب چشمهایتان باشید یعنی به نور و تكان و اینها حواستان باشد كه نه دچار سرگیجه شوید و نه گرفتار کمسو شدن چشمانتان.
همین نگارنده تجربه دارد كه در ترافیك داخل اتوبوس حدود 180 صفحه كتاب خوانده است، البته داخل اتوبوس نور به اندازه كافی موجود بوده و اگر توصیه میكنم كتاب بخوانید حتما توصیههای ایمنی و بهداشتی مطالعه را لحاظ كنید. یعنی مراقب باشید و اگر قرار است از خواندن و مطالعه لذت ببرید طوری نشود كه آسیب ببینید. مثلا اینطور نباشد كه داخل مترو به بهانه مطالعه، دست و پایتان آسیب ببیند و زمین بخورید یا دیگران را زخمی و مصدوم كنید.
اصلا بیایید یك بار هم كه شده تصاویر نوستالژیك (همان خاطرهانگیز) را برای خودمان بازسازی كنیم و زندگیشان كنیم. مثلا پردهها را كنار بزنیم و یك صندلی خوب برای خودمان جور كنیم و یك چای داغ بریزیم و كتاب موردعلاقهمان را كنار دست بگذاریم و با یک پتوی نازك زیرنور طبیعی بنشینیم و كتاب بخوانیم. اصلا یك روز در این هوای سرد و زمینهای یخ بسته بیخیال بیرون رفتن شویم (اگر مرخصی دارید و میتوانید از آن استفاده كنید) و بنشینم و كتاب بخوانیم. میبینید كار سختی نیست فقط مساله این است كه ما همت نمیكنیم. این كه میگویم شعار نیست. واقعا ما همت نمیكنیم! یعنی اگر اینترنت اجازه بدهد و تلویزیون را خاموش كنیم و یك ساعت با كتابها خلوت كنیم دیگر دلمان نمیخواهد این خلوت را از دست بدهیم و روزانه اگر سنگ هم از آسمان ببارد، فرصت مطالعه را از دست نمیدهیم. حتی ممكن است از سهم اینترنت و شبكه اجتماعی و تلویزیون و دیگر سرگرمیهای مفید و غیرمفید میزنیم و همه را به پای كتابها میریزیم. باز هم تاكید میكنم قرار نیست از وقت زندگی كردن و امور مهم بزنیم و كتاب بخوانیم؛ یعنی نباید از فرصت خانواده و معاشرت با آنها بزنیم و كتاب بخوانیم كه این نیز نوعی افراط است، بلكه میتوانیم با مدیریت كردن هزینهها اعم از مالی و زمانی ساعتی در طول روز به كتاب خواندن بگذارنیم.
مگر روزی 34 صفحه كتاب خواندن كاری دارد؟ وقتی شروع كنید متوجه میشوید كه عدد زیاد و بزرگی نیست و بهراحتی میتوان به آن دست پیدا كرد. گرانی كتاب و این موضوعات هم مقداری بهانه است قرار نیست روزی یك كتاب بخریم كه بگوییم كتاب گران است، روزی 34 صفحه میشود به طور میانگین ماهی سه كتاب كه خب این مقدار هزینهای را تحمیل نمیكند. این را بگذارید كنار عضویت در كتابخانههای عمومی كه به سادگی میتوان با هزینه ناچیزی كتاب امانت گرفت و با این دوستهای كاغذی رفاقت كرد. حتی گاهی میشود بهجای بسته 8 گیگ اینترنت، بسته 4 گیگ خرید و از هزینه آن برای خرید كتابها یا دیگر سرگرمیهای متنی استفاده كرد. مثلا مجله بخوانید، مجلهخواندن هم خودش نوعی خواندن است و حتی گاهی به كتاب خواندن منجر میشود. باور كنید شما كتاب بخوانید فرزندانتان هم میخوانند، دیدم كه میگویم!
این حرفها هیچكدام شعار نیست، سخت هست، ولی شدنی است. تلاش كنیم تا بخوانیم. خواندن در این روزگار سرد میتواند ما را به گرما و نور برساند. اگر نخوانیم بازندهایم. نگارنده همین خطوط اعتراف میكند اگر بخوانیم، كتابها خودشان میآیند. خودنمایی میكنند و از شما دل میبرند. ما باید تمرین خواندن كنیم.