داستان عجیب یك مالباختگی

داستان عجیب یك مالباختگی


 داستان‎های مالباختگی همه تقریبا شبیه هم است. این كه در خانه نشسته بودند كه پیامك كسر از حساب را دریافت كردند. برای برخی حتی در ابتدا میزان پول اندكی پرداخت و بعد از چند دقیقه همان میزان، كسر شده است و بعد روند كسر دقیقه‏ای شروع شده تا این‌كه در نهایت حساب مسدود شده است.
داستان مرد جوان اما بیشتر شبیه داستان‎های علمی -تخیلی است. مرد جوان روی صندلی نشسته است.
 لاغر‌اندام و قدبلند است. هرازگاهی روی ریش‎های نداشته‎اش دست می‎كشد، آهی می‎كشد و بعد دوباره به نقطه‏ای خیره می‎شود. هنوز در بهت و حیرت از دست دادن 11 میلیونش به سر می‏برد.
او یك كارمند ساده در یكی از موسسات بزرگ است. مشغول كارش بوده كه به یكباره، كسی با او تماس می‏گیرد. او می‏گوید:‌ «خودش را معرفی كرد و گفت كه از كارمندان مالی موسسه است و اشتباهی كرده و پولی را برایم واریز كرده است.» همین می‏شود كه او به دستگاه ای‎تی‏ام موسسه مراجعه می‏كند. فرد هم در پشت تلفن او را راهنمایی می‏كند.
این‌كه حالا در طبقه دوم موسسه است و از كنار اتاق ایكس در حال عبور است، حالا از پیچ طبقه اول در حال عبور است و به خاطر حرف زدن با آقای ایگرگ، كمی زمان می‎برد تا به او برسد.
 این‌كه چقدر اشتباه بدی كرده و به خاطر این اشتباه ممكن است مجازات هم بشود. این مرد جوان می‏گوید:‌ «آدرس‎هایی كه می‎داد خیلی دقیق بود و همه اینها باعث شد كه من به او اعتماد كنم.» مرد جوان 11 میلیون تومان را به شماره حسابی كه مرد به او داده، واریز می‏‎كند و همه چیز خیلی عادی تمام می‎شود. چند ساعت بعد اما متوجه می‏شود كه چه اشتباه بزرگی كرده است.
مرد به این فكر می‏كند كه بپرسد اصلا چنین شخصی در موسسه‎شان كار می‏كند و پاسخ منفی شنیدن، شوك بزرگ زندگی‎اش می‌شود: «تازه آن زمان بود كه فهمیدم، در ماه‏های قبل هم از حساب دو نفر از همكارانم با همین روش، سرقت شده است.» شماره حسابی كه پول به آن واریز شده، حالا خالی است و سارق هم معلوم نیست كجاست. مرد جوان تعریف می‎كند كه از همكاران دیگرش هم به همین روش سرقت انجام گرفته است، همین‌طور ظریف و با اعتمادسازی.
 از یكی از همكاران او پنج میلیون و از همكار دیگری هم حدود سه میلیون تومان سرقت اینترنتی شده است. او می‏گوید: «همكارانم هم شكایت كرده‏اند، آنها هم هنوز به نتیجه‏ای نرسیده‏اند.»