نسخه Pdf

سه تفنگدار

سه تفنگدار

«امیر داساگر» و «حامد با مروت‌نژاد»، کارگردان و تهیه کننده فیلم «منطقه پرواز ممنوع» شاید خودشان هم این اتفاق خوب را برای فیلمشان پیش‌بینی نمی‌کردند. البته ما «نوجوانه»‌ای ها در کسب این موفقیت، نقش پررنگی برای بازیگران نوجوان این فیلم قائلیم. برای همین هم سراغ آنها رفتیم. راستی در این مصاحبه بچه ها را با اسم توی فیلمشان خطاب کرده‌ایم.

   تست
روح ا...   :  یک روز آقای تقی پور اومده بودن مسجد ما از 
چند نفر تست بگیرن. من دیر فهمیدم و تقریبا وقتی رسیدم که داشتن می رفتن. اما با اصرار از من هم تست گرفتن و بعد قرار شد با چندتا دیگه از بچه ها بریم پیش کارگردان فیلم هم تست بدیم که اونجا خدا رو شکر من رو قبول کردن.
نصیر : من توی مدرسه ای که مخصوص افغان هاست درس می خونم. اونجا کلاس نویسندگی هم شرکت می کردم. 
مدیر مدرسه مون خبر داشت که من بازیگری هم می کنم. یعنی یک دوره کلاس بازیگری هم رفته بودم و دست و پا شکسته توی همان مدرسه کار تئاتر هم انجام می دادیم. یک روز آقای تقی پور برای تست بازیگری اومدن مدرسه ما و فقط هم قرار بود از من تست بگیرن و خب خوشبختانه قبول شدم.
محمدمهدی: من بیشتر کارگردانی تئاتر می کردم. برادرم از تست بازیگری آقای تقی پور مطلع شد و اصرار کرد من هم برم و خودم رو محک بزنم. خیلی اتفاقی قبول شدم. گرچه برای 
هر کی تعریف می کنم قبول نمی کنن. می گن نخیر همه چی با پارتی پیش میره.
   خاطره 3 نفره
روح ا...   :  پلانی بود که در تابستان بخشی از اون رو بازی کرده بودیم، اما بقیه اش رو وسط پاییز اون هم توی منطقه «کلیبر» آذربایجان شرقی و در اوج سرما باید جوری بازی می کردیم که سرما معلوم نشه. برای همین چندتا بستنی خوردیم که حرارت دهنمون از بین بره و بخار نداشته باشه. خیلی سخت بود.
نصیر: پلانی بود که توی سرمای شدید بازی می کردیم. اون هم جوری که سرما احساس نشه.
نکنه ماجرای بستنی خوردن رو می خوای بگی؟
آره خب بستنی خوردیم. ولی من بیچاره تازه باید با لباس آستین کوتاه بازی می کردم. تو اوج سرما و در حالی که مه همه جا رو گرفته بود. خیلی به من بیشتر سخت گذشت. 
این توی دلم مونده بود باید می گفتم. 
محمدمهدی:  اگر یکی مون مریض می شد دوتای دیگه هم به هوای اون می رفتیم دکتر و الکی هم که شده یه آمپول تقویتی می زدیم. 
   هدف
روح ا...   :  من الان دارم رشته تجربی می خونم و به پزشک شدن علاقه دارم. ولی خب بازیگری هم برام جدی تر شده. فکر کنم باید بین این دوتا آخرش یکی رو انتخاب کنم.
نصیر: من هدفم قبل و بعد از این فیلم، نویسندگی بوده و هست. وقتی تو نویسنده ای، این تو هستی که تصمیم می‌گیری چه اتفاقی در فیلم بیفته. ولی بازیگر خیلی نمی تونه چیزی رو تغییر بده. 
محمدمهدی: به مدیریت و حقوق بین الملل علاقه دارم. (کلا شمام قبول دارید که توی فیلمم همش میخواد مدیریت کنه. فکر کنم به قول جناب خان، یه همچین چیزهایی تو خودش داره). ولی کلا معتقدم  آدم نباید تک بعدی باشه. برای همین بازیگری رو هم ادامه می دم.
   تغییر یک سکانس
نصیر: یک جایی من با مادرم به زبان افغان صحبت می کنم. خب من هم خیلی بلد نیستم به این زبان حرف بزنم. از طرفی برای اینکه مخاطب متوجه شود جوری صحبت می کردیم که هم افغانستانی بود هم نبود. برای همین خیلی ها بعدا از من انتقاد کردن که چقدر لحنت بد بود. اگر دست من بود اون جا رو هم فارسی حرف می زدم. 
محمدمهدی: یه جاهایی بود که دوستشون نداشتم؛ ولی خدا رو شکر توی تدوین نهایی حذف شد.
   بعد از فیلم
روح ا...   :  کلا اطرافیان توقعشون بالاتر رفته وگرنه من سعی کردم خودمو به اصطلاح نگیرم یا مغرور نشم. کلا محبوبیت مهمتر از شهرته. پس باید رفتارت خوب باشه تا همیشه محبوب باشی. اما این فیلم اعتماد به نفس من رو خیلی بالا برد.
نصیر: سعی کردم تغییر منفی نکنم. ممکنه بعضی ها بگن خودشو گرفته ولی واقعا این طوری نیست. مخصوصا دوستای نزدیکم کاملا این رو می دونن. اما می تونم بگم نصیرِ توی فیلم با علیرضایی که الان جلوی شماست هیچ فرقی نمی کنه. 
محمدمهدی: من خیلی شبیه خودمم در فیلم. کلا آدمی هستم که زیر بار حرف زور نمی رم. حتی اگر معلمم چیزی بگه که قبول ندارم و حرف زور باشه با ادب باهاش مخالفت می‌کنم. این هم که خیلی دوست ندارم فقط سرم به درس باشه و جنب و جوش و فعالیت های دیگه هم داشته باشم خیلی برام جذاب بود. اما تغییر منفی نداشتم. گرچه دوستانم خیلی با من شوخی می کنندها. مثلا یه آشغال ناخودآگاه از دستم بیفته می گن یعنی چی بازیگر که نباید آشغال بندازه!! ولی خب در حد شوخیه. 
   سه تفنگدار
روح ا...   :  نمی تونم بگم با کدومشون رفیق ترم. هر دو خوبن و امیدوارم رفاقتمون ادامه دار باشه. هر دوشون خیلی پایه رفاقتن ولی علیرضا انصافا خیلی شیطونه.
نصیر: من بامتین رفیق ترم (این یعنی اوج زرنگی علیرضا. خب اسم هر دو بازیگر دیگه این فیلم متینه. و ما هرچه اصرار کردیم نگفت کدوم از دو متین). اما فکر می کنم بتونیم رفاقتمون رو سال ها با هم ادامه بدیم. اما اگر بخوام هر کدوم از بچه ها رو به یک صفت معرفی کنم 
درباره متین پاکزاد باید بگم که درونگراست. و متین کرمانی هم منصف و صادق. 
محمدمهدی: علیرضا اصولا همیشه دنبال کشفه. یعنی اوایل، حتی ضبط که شروع می‌شد می دیدیم حواسش به یه مارمولکه روی زمین. متین هم آدم آرومیه و البته عاشق چائیه. هر دوشون دوستای خیلی خوبی برای من بودن. 
   عوامل فیلم
روح ا...   :  کارگردان و تهیه کننده که حقیقتا دوست داشتنی و مهربون بودن. بقیه عوامل هم خیلی با ما خوب بودن.
نصیر: اکثر عوامل مثل آقای حجازی فر با ما همراهی می‌کردن،گرچه کسانی هم بودند که رعایت سن و سال ما رو نمی‌کردن و توقع داشتن ما هم بتونیم مثل اون ها خیلی خوب و زود اجرا کنیم. با اینکه گاهی خودشون هم اشتباه می کردن. اما بیشترین تعامل رو ما با آقای تقی پور داشتیم. یه رفیق مهربون بودن. 
محمدمهدی: آقای حجازی‌فر که بی‌نظیر بودن. یک سکانس توی فیلم هست که ماشین توی شیب حرکت می‌کنه و کلا خیلی سخت بود؛ اون رو چندین بار گرفتیم. شاید 20 بار. اما ایشون خیلی همدلی می کردن. آقای تقی‌پور که واقعا بی نظیر بودن. انقدر باهاشون احساس صمیمیت و  نزدیکی داشتیم که باعث شد روز آخر براشون جشن پتو بگیریم.

 بازیگری
روح الله :  بازیگری برام بعد از این استقبالی که نسبت به فیلم شد خیلی جدی تر شده. ولی خب قبول کنید که بازیگر نوجوون زیاد نیاز نداریم و تعداد نوجوون های حرفه ای توی بازیگری هم کمه. باید دید در آینده اوضاع بهتر میشه یا نه.
نصیر: به نظرم شروع خوبی داشتم. گرفتن پروانه زرین توی جشنواره فیلم کودک اتفاق خیلی بزرگی توی زندگی من بود. ولی خب قبل از این ماجرا من علاقه ام بیشتر به نویسندگی بود. اما الان یه جورهایی به استعدادم توی بازیگری هم پی بردم. البته این رو بگم که جلوی دوربین رفتن خیلی سخته. این که بتونی حس مورد نظر هر صحنه ای از فیلم رو درست در بیاری. مخصوصا وقتی قرار بود جلوی پلنگ باشیم، ولی پلنگی در کار نبود و من باید ترس رو جوری بازی می کردم که مخاطب باور کنه.
محمدمهدی: این تجربه خیلی خوب بود. گرچه در نوجوونی امیدی ندارم که بتونم ادامه بدم. آخه ما نوجوون ها، سینمای خودمون رو نداریم. اساسا یا برای کودک فیلم می سازن یا بزرگسال.

ضمیمه کلیک