مسعود فروتن از تفاوتهای سینما و تلویزیون میگوید
الگوهای موفق و ناموفق مهـاجرت به سینمـا
حضور همزمان اهالی هنر در دو رسانه سینما و تلویزیون همیشه اتفاقی بحثبرانگیز بوده است. ابراهیم حاتمیكیا امسال با فیلم «خروج» یكی از ستارههای جشنواره فیلم فجر است؛ او حدود 17 سال پیش در نشست نقد و بررسی اولین سریالش به نام «خاك سرخ» در جواب این انتقاد كه چرا در نهایت سرنوشت یكی از شخصیتهای سریال نامعلوم ماند، جواب داد:«تخصص من پروازهای صد دقیقهای بود و من همیشه باكهایم را برای این مدت پرمیكردم، ولی در اینجا با یك پرواز 800 دقیقهای روبهرو شدم و احساس میكردم كه كار تمام شدنی نیست؛ از طرفی هشت ماه و نیم فیلمبرداری داشتیم، فقط یكماه و نیم در تهران بودیم و هفت ماه كار مداوم در شهرستانها اتفاقی فرسایشی بود.» حضور پررنگ چهرههای اغلب تلویزیونی مثل سعید آقاخانی، محسن تنابنده، سیامك انصاری، هومن برقنورد و نسرین مقانلو یا كارگردانهایی مثل مهرداد خوشبخت، برزو نیكنژاد، بهروز شعیبی و... در جشنواره امسال بهانهای شد تا در این گفتوگوی كوتاه با مسعود فروتن، نویسنده، مجری و كارگردان قدیمی سینما و تلویزیون به موفقیت یا عدم موفقیت هنرمندان در این جریان بپردازیم.
فاطمه باقری
من از سال 1351 تا الآن مشغول به كار هستم. پس از فارغالتحصیلی از مدرسه عالی تلویزیون، به عنوان كارگردان تلویزیونی در تلویزیون استخدام شدم. بعد از سه سال برنامهسازی در حوزه كودك، موسیقی كودكان و... در كنكور دانشگاه هنرهای دراماتیك قبول شدم، آنجا سینما خواندم و سال 1357 هم درسم تمام شد؛ من هم درسخوانده تلویزیون هستم و هم سینما، ولی از سال 51 منحصرا در تلویزیون كار كردهام.
قدیم اینطور بود كه آدمها اول در تلویزیون مشهور میشدند و بعد به سینما میرفتند؛ مثلا كارگردانی، یك سریال قوی در تلویزیون میساخت یا بازیگری آنقدر محبوب میشد كه در كوچكترین شهرها مردم او را میشناختند. این افراد اگر وارد سینما شوند میتوانند دوباره آن موفقیت را تكراركنند و كار خوبی بسازند؟
با چند اسم به عنوان الگو شروع میكنم. یكی از مهم ترین بانوان سینمای ما خانم رخشان بنیاعتماد است. ایشان قبل از اینكه كارگردان سینما باشد در تلویزیون منشی صحنه بود و میشود گفت برای كار تصویر، در تلویزیون آموزش دیدهاست. بعد از گرفتن مدرك، در تلویزیون به عنوان كارگردان، كار مستند انجام میداد؛ بعد وارد سینما شد و به موفقیت امروز رسید. یا میتوانیم از شهاب حسینی نام ببریم كه به عنوان مجری یك برنامه تلویزیونی كارش را شروع كرد و دوربین و دنیای هنر را شناخت و امروز خوشبختانه به این درجه از محبوبیت و موفقیت
رسیدهاست.
یعنی میشود بگوییم شهاب حسینی شهرت امروزش را مدیون تلویزیون است؟
نه اینطور نیست، او پله پله بالا آمد. شهاب حسینی مجری برنامهای تلویزیونی به نام «اكسیژن» بود. تلویزیون با همین برنامه برای او مثل یك پیش دانشگاهی بود؛ تا بعدها وارد دانشگاه سینما و جامعه شود و نقش به نقش و فیلم به فیلم به جایی كه الآن هست، برسد.
در حوزه كارگردانی چطور؟ آیا برای كار در این دو رسانه، دو تخصص جدا لازم است؟
رسانه سینما و رسانه تلویزیون دو وادی جدا از هم است، ولی باز به هم مربوط هستند. فكر كنید یكنقاش، ایده یك نقاشی را در ذهن دارد و برایش سوال است كه با قلممو و آبرنگ كار كند یا مداد رنگی؟
به هرحال او هنرمند است، فقط وسیله در دستش فرق میكند. برای كارگردانی در تلویزیون و سینما هم این وسیله كار است كه فرق میكند. كارگردانی موفق است كه هم وسیله كار و هم مخاطبش را بشناسد. وقتی در تلویزیون كار میكنی باید بدانی اندازه قاب شاید 14اینچ باشد، شاید هم بزرگتر؛ اما در كار سینما یك پرده عظیم در دست توست و كوچكترین خطا روی این پرده دیده میشود. این را هم در نظر بگیرید كه زبان تصویری تلویزیون با زبان تصویری سینما متفاوت است؛ هنوز هم «دایی جان ناپلئون» به عنوان یك سریال تلویزیونی، از موفقترین سریالهای آن سالهاست. بعد از آن میتوانم از سریال «امام علی(ع)» نام ببرم كه آنهم به درستی با زبان تصویر تلویزیون ساخته شد. شاید فیلم سینمایی «آدم برفی» به سوژهای پرداخته بود كه برای كارگردانهای دیگر جز میرباقری هم میتوانست شهرت فوقالعادهای به همراه داشته باشد، اما كار سینمایی بعدی او به آن اندازه موفق نبود؛ شاید چون او قاب تلویزیون و مخاطب آن را بهتر میشناسد و برای همین هم در سریالهایش به شدت موفق است. كارگردانهایی را هم داشته ایم كه از سینما به تلویزیون آمدند و كار كردند، اما چون زبان تصویر را نمیدانستند در كار تلویزیون موفق نبودند.
چند سالی هست تلویزیون برای سریالهای مهم یا برای اجرای برنامههایی كه پیش تولید بزرگی دارند، از چهرههای سینمایی برای كارگردانی، بازی یا اجرا دعوت میكند. این قضیه به نظر شما چقدر درست است
و كار میكند؟
این رویه متاسفانه مدتهاست جریان دارد و گاهی هم بعضی تهیهكنندهها روی دست هم بلند میشوند. حتی گاهی پولهای فراوان به بعضی سلبریتیها میدهند كه او را برای برنامه خودشان داشته باشند كه خوشبختانه چندسال است پرداخت پولهای فراوان به ستارهها ممنوع
شده است. كار اینها مثل مجلههای شب عید است؛ همه سعی میكنند عكس جذابی از یك یا چند ستاره روی جلد كار كنند كه مجله بیشتر فروش برود. قصد اهانت به هیچ بازیگری ندارم، به هرحال یك بازیگر میتواند روی صحنه حركت كند، بنشیند و حرف بزند؛ اما یك مجری كه كارش اجراست قطعاً بیشتر بلد است. بازیگری و اجرا دو اتفاق متفاوت است. بازیگر قرار است یك آدم دیگر باشد و شخصیت او را بازی كند، اما مجری خودش است و با آدمهایی كه تلویزیون را میبینند همكلام
و هم نفس میشود.