زبان بسته
داستان «زبانبسته» درباره گربهای بود که شاهد فرار دو دانشآموز از یک مدرسه شد و البته خودش هم بابای مدرسه را که خوابش برده بود بیدار نکرد تا شاهد یک ماجراجویی باشد.
اما بعد که دید بچهها میخواهند به گیمنت بروند سعی کرد مانع آنها شود که در این میان ناظم مدرسه هم از راه رسید و بچهها را گرفت.
حالا انتهای این داستان را شما در 150 کلمه بنویسید و برای ما ارسال کنید تا در شماره بعد به اسم خودتان چاپ کنیم. راههای ارسال مطلب هم گوشه همین صفحه
مشخص است.
اما بعد که دید بچهها میخواهند به گیمنت بروند سعی کرد مانع آنها شود که در این میان ناظم مدرسه هم از راه رسید و بچهها را گرفت.
حالا انتهای این داستان را شما در 150 کلمه بنویسید و برای ما ارسال کنید تا در شماره بعد به اسم خودتان چاپ کنیم. راههای ارسال مطلب هم گوشه همین صفحه
مشخص است.