«راه بازگشت» با بازی بن افلك با استقبال مخاطبان در شبکه ویدئویی روبهرو شد
بازگشت به میدان مبارزه
رابطه سینما و ورزش همیشه با هم خوب بوده است. از یكسو، هر چند وقت یكبار یكی از ورزشكاران معروف سر از دنیای سینما و بازیگری درمیآورد و از سوی دیگر، صنعت سینما با بهرهگیری از داستانهای ورزشی فیلمهای موفقی تولید و روانه پرده سینماها میكنند. در بین گونههای موفق و معروف سینمایی، گونه فیلمهای ورزشی جایگاه خاص و ویژهای دارد. اما فیلمهای ورزشی هم برای خودشان دستهبندیهایی دارند. از یك طرف تماشاگران سینما با داستان زندگی شخصی و حرفهای ورزشكاران آشنا و همراه میشوند و از طرف دیگر، رشتههای مختلف ورزشی بهانهای برای تعریف داستانهایی اكشن و ماجراجویانه و حتی احساسی میشوند. كم نیست تعداد فیلمهایی كه به معرفی چهرههای مطرح ورزشی در گونه درامهای شرححالگونه میپردازد و كم نیست تعداد فیلمهایی كه ورزشهایی چون مشتزنی و كاراته را محور موضوع اصلی خود قرار میدهند. درام ورزشی «راه بازگشت» یكی از نمونههای اخیر صنعت سینما برای بازگویی داستان زندگی قهرمانی است كه دوران شكوه و موفقیتش به پایان رسیده و حالا او میخواهد دوباره سر بلند كرده و به جایگاه قدیمی خویش برگردد.
گاوین اوكانر، كارگردان این درام ورزشی برای نقش اصلی فیلمش سراغ بن افلك رفت. این انتخاب كاملا آگاهانه بود و از سوی منتقدان مورد تایید قرار گرفت. در حقیقت، داستان فیلم تا حد زیادی شبیه داستان زندگی خود بازیگر و تلاش او برای احیا و دوباره بلند شدن بود.
فیلمنامهای كه براد اینگلسبای برای راه بازگشت نوشت، با تحسین منتقدان و تماشاگران سختگیر سینما روبهرو شد. فیلم بهجز افلك بازیگر معروف و سرشناس دیگری ندارد. به گفته اوكانر، او بیشتر بهدنبال تعریف داستانی دراماتیك بود و قصد نداشت ستارگان معروف سینما را روی پرده سینما به رژه وادارد! آل مادریگال، میكائیلا واتكینز و جانینا گاوانكار دیگر بازیگران راه بازگشت هستند.
درخشش پس از بازگشایی سینما
شرکت برادران وارنر فیلمش را اوایل ماه مارس سالجاری میلادی به روی پرده سینماها فرستاد. اما با از راه رسیدن ویروس كرونا، سینماها بسته شد و راه بازگشت نتوانست آنطور كه باید و شاید، توسط تماشاگران سینما دیده شود. در حقیقت، كرونا ضربه بزرگی به وضعیت نمایش عمومی فیلم زد و باعث نابودی مالی آن در جدول گیشه نمایش شد. فیلمی كه با هزینهای 21 میلیون دلاری ساخته شده و تصور عمومی این بود كه فروشی بالای 35 میلیون دلار در جدول گیشه نمایش خواهد كرد، تنها توانست 15میلیون دلار به سازندگانش برگرداند و لقب فیلمی كمفروش و شكستخورده را گرفت.
برادران وارنر این درام ورزشی را اواخر ماه مارس وارد بازار ویدئویی كرده و نسخه دیجیتالی آن را منتشر كرد. استقبال عمومی از این نسخه بالا بود. در مجموعه، نقدهایی كه منتقدان برای فیلم نوشتند، مثبت و دلگرمكننده بود و حكایت از رضایتخاطر آنان میكرد. در اكثر این نقدها به بازی گرم و خوب افلك اشاره شده بود. به همین دلیل، اهل فن اعلام كردند او به احتمال زیاد در دور بعدی اسكار در اواخر فصل پاییز سال جاری میلادی، یكی از شانسهای اصلی نامزدی در رشته بهترین بازیگر مرد خواهد بود.
جك كانینگهام (با بازی افلك) زمانی بهعنوان مربی به یكی از كالجهای شهر محل زندگیاش مراجعه میكند كه همه او را فراموش كردهاند. زمانی نهچندان دور، او یكی از بهترین بازیكنان بسكتبال شهر بوده و عناوین قهرمانی زیادی را از آن خود كرده بود. جك بهسادگی حاضر به قبول كار مربیگری تیم كالج نشده است. در ابتدا او ترجیح میدهد در گوشه عزلت خود باقی بماند، اما اصرار اطرافیان و یادآوری خاطرات قهرمانیهای گذشته، باعث بازگشت به صحنه مبارزه میشود. جك كه درگیر الكل است، شغل مربیگری تازه را به صورت تلاشی برای احیا و تولد دوباره میبیند. بازگشت به دنیای طبیعی بسیار سخت است، اما جك تصمیم گرفته تا سروسامانی به زندگی و حرفه مورد علاقهاش بدهد. همزمان با تشكیل تیم دبیرستان و جمع شدن یك گروه هماهنگ از دانشآموزان، جك هم آخرین فرصت خود برای رستگاری را به دست میآورد.
راه بازگشت را نمیتوان درامی شرححالگونه خطاب كرد، اما داستان آن الهام گرفته از زندگی و فعالیتهای ورزشی براد اینگلسبای است. او كه زحمت نگارش فیلمنامه راكشید، ستاره مطرح بازنشسته رشته بسكتبال است كه همسر و خانوادهاش را بهدلیل ابتلا و اعتیاد به الكل از دست داد.
زمانی كه او تصمیم به احیا گرفت و كار مربیگری یك تیم دبیرستانی را قبول كرد، دوباره در مركز توجهات قرار گرفت. جالب این كه اینگلسبای از تهیهكنندگان فیلم خواست ایفای نقش شخصیت اصلی داستان را به افلك بسپارند. او كه از وضعیت گذشته بازیگر و مبارزهاش با الكل خبر داشت، براین باور بود كه كسی بهتر از او نمیتواند حال و روز و درونیات این ستاره ورزشی را درك كرده و بفهمد. جالبتر این كه افلك همزمان بازی در فیلم اعلام كرد بازی در آن برایش نوعی خود درمانی بوده و توانسته خودش را بهتر احیا كند.
نقل است كه زمان كار روی راه بازگشت، اوكانر با پیشنهاد خوب دیگری هم روبهرو بوده است. همزمان با این درام ورزشی، كارگردانی اكشن پرخرج و كمیكاستریپی «جوخه خودكشی» هم به او پیشنهاد میشود. اما اوكانر ترجیح میدهد راه بازگشت را جلوی دوربین ببرد و به تهیهكنندگان جوخه خودكشی پیان میدهد كه اگر او را برای كارگردانی فیلمشان میخواهند، باید تا پایان فیلمبرداری این درام ورزشی صبر كند.
البته تهیهكنندگان جوخه خودكشی ترجیح دادند صبر نكنند و وظیفه كارگردانی آن را به دست بسپارند! این فیلم در اكران عمومی فروش بسیار بالایی كرد و خبر ساخت قسمتهای بعدیاش تایید و اعلام شد، اما اوكانر در مصاحبهای گفت از این كه كارگردانی این فیلم را رد كرده، احساس پشیمانی نمیكند.
بن افلك در گفتوگو با ونیتی فیر از بازی در «راه بازگشت» میگوید
ارتباط عاطفی با نقشی واقعی
در انواع و اقسام فیلمهای سینمایی بازی داشته و نقش شخصیتهای متعدد و متنوعی را روی پرده سینما بازی كرده است. در كنار بازیگری، دستی هم در نوشتن دارد و هرازگاهی فیلمنامهای مینویسد. حدود دو دهه قبل در سال 1997 برای «ویل هانتینگ خوب»، در كنار مت دیمون اسكار بهترین فیلمنامه اصیل و غیراقتباسی سال را گرفت. اما بعد از این همه حضور جلوی دوربین فیلمبرداری و ظاهر شدن در یك دو جین نقش مختلف، هنوز اسكار بهترین بازیگر مرد را نگرفته است! بن افلك میگوید برای جایزه فیلم بازی نمیكند و علاقهاش فرو رفتن در قالب آدمهای مختلفی است كه در حال دست و پنجه نرم كردن با مشكلات خاص هستند. با این وجود، حضور در «راه بازگشت» امتیازهای زیادی برایش به همراه داشته و منتقدان را سخت مجذوب خود كرده است. از این نظر، امسال و دور بعدی مراسم اسكار میتواند خبرهای خوشی برایش به همراه بیاورد. بسیاری به شباهتهای افلك و نقشش در این درام ورزشی اشاره میكنند. هم او و هم شخصیت ورزشكار فیلم، از اعتیاد به الكل و تلاش برای رهایی از آن رنج میبرند و هر دو شاهد یك زندگی خوب خانوادگی هستند كه بهدلیل الكل از هم پاشیده شده است. طبیعی است كه در هر گفتوگویی كه با افلك میشود، این موضوع به صورت هایلایت صحبتها درآید.
میدانستید داستان فیلم برگرفته از ماجرایی واقعی است؟
بله و همین نكته برایم بسیار جذاب بود. باید نقش آدمی واقعی را بازی میكردم و زمان بازی در نقش، تجربیات بسیار خوبی كسب كردم. بازی در نقش برای من به نوعی ارتباط احساسی و عاطفی با آن شخصیت بود. او در حال بازپروری و ریكاوری است و تلاش دارد خودش را از الكل برهاند. برایم مثل یكی از اعضای خانواده بود كه انگار سالهاست او را میشناسم. كسی بود كه انگار مدتها قبل طلاقش داده بودم و حالا دوباره برگشته بود. در همان حال، چیزهایی هم وجود داشت كه نمیتوانستم تصور بكنم. مثلا خوب بودن در ورزش بسكتبال یكی از آنها بود. هیچوقت آدم خوبی در این رشته نبودهام و بازیام بسیار افتضاح است! بهعنوان یك بازیگر، تمام تلاشم این بود كه تجربیات زندگی شخصیام را وارد نقش كنم تا بتوانم بقیه بخشهای كار را درك كرده و بفهم و بتوانم آنها را بازی كنم.
پس مقابله با الكل چالش اصلیتان زمان بازی در نقش نبود؟
خیر. بخش دراماتیك ماجرا خیلی تاثیرگذارتر بود. شما نمیتوانید با بعضی چیزها كنار بیایید و راحت از مقابلشان رد شوید. سختترین بخش كار این بود كه خودتان را به مكانی برسانید كه میدانید ماجرایی تراژیك در آن جا اتفاق افتاده است. چگونه میخواهید پیش بروید؟ چهكار میخواهید بكنید؟ چه كاری میتوانید بكنید؟ چگونه میخواهید از پس این موضوع برآمده و دوباره بلند شوید و قد راست كنید؟ این همان موقعیت واقعی و رئالی است كه آدمها با آن روبهرو میشوند و البته كشف آن و مكاشفه در آن، بسیار سخت است.
زمان بازی در فیلم، به چه فكر میكردید و چه تصوری از فیلم آماده شده داشتید؟
هدفم این بود كه كاری ارائه دهم كه به تماشاچی بگوید میتوان ادامه داد و منصرف نشد. فكر میكردم شاید فیلم داستانش بتواند تماشاگران خود را كمی تكان داده و به فكر فرو ببرد. مضمون اصلی فیلم این است كه میتوان با سختیها رودررو شد و شرایط بهتری برای خود فراهم كرد. دلم میخواست تماشاچی متوجه این نكته شده و آن را بگیرد و در عمل به كار ببندد. اگر این اتفاق افتاده باشد و تماشاچی موضوع را گرفته باشد، به خودم افتخار میكنم و میگویم كارم را درست انجام دادهام.
ظاهرا قرار است دوباره لباس بتمن را به تن كرده و وارد دنیای كمیك استریپی شوید.
درست است، اما این نقش هیچ ربطی به مجموعه اكشن بتمن ندارد و در دنیای دیگری سیر میكند. دیگر به دنیای این فیلم برنمیگردم و بتمن/ بروس وین آن نخواهم بود. اما خوبی صنعت سینما این است كه میتوانی این یا آن نقش را در فیلمهای دیگری تجربه كنی و ماجرای بتمن تازه من هم همین است. در نسخه سینمایی اكشن كمیكاستریپی «فلش»، من در نقش بتمن ظاهر خواهم شد. مدتی قبل اندی موچیتی كارگردان فیلم تماس گرفت و گفت دوست دارد این نقش را من بهعهده بگیرم. صحبتها به نتیجه رسید و با شروع كار فیلمبرداری، من هم بتمن داستان خواهم شد. البته شاید برایتان جالب باشد بدانید كه مایكل كیتن هم در این فیلم، نقش بتمن را بازی خواهد كرد! اما نپرسید ماجرا چیست و چرا چنین اتفاقی میافتد. با دیدن فیلم، همه چیز آشكار خواهد شد. موچیتی در صحبتهایش با من گفت فلش فیلم شخصیت بری آلن است كه مواقع خطر تبدیل به ابرقهرمانی به نام فلش میشود. طبیعی است كه داستان فیلم ماجراجوییهای این شخصیت را دنبال خواهد كرد و نه بتمن را، اما ارتباطی بین این دو شخصیت وجود دارد كه در داستان فیلم بسیار مهم است و سطح و موجی از احساس را خلق میكند. موچیتی گفته مشابه چنین روابطی تا به حال در هیچ فیلم سینمایی نبوده و تماشاگرانش را شگفتزده خواهد كرد.
سینماگران ایرانی تا چه اندازه به موضوعات ورزشی علاقهمند هستند؟
ورزش روی پرده نقرهای
یكی از مشكلات سینمای ایران، كمبود سوژه و داستان است. برای همین نمیتوان فیلمهای متنوعی در گونههای مختلف سینمایی را مثال زد. زنجیره داستانها و فیلمنامهها در یك میدان محدود دور میزند و تنوعی در این رابطه نیست. سینمای ایران بیشتر از هر چیز، درامهای خانوادگی و اكشنهای ماجراجویانه تهیه و تولید كردهاست. سهم درامهای ورزشی هم در این رابطه بسیار اندك است. اصلا بهسختی میتوان فیلمهایی را پیدا كرد كه در ارتباط با دنیای ورزش باشند و یك ورزشكار را در راس ماجراهای خود داشته باشند. حتی زمانی كه یكی از این ورزشكاران سرشناس هم برای بازی در فیلمی دعوت به همكاری میشود، داستان آن بیشتر بر محور اكشنكاری میچرخد تا بیان موضوع و ماجرایی ورزشی.
در دوران قبل از انقلاب شاهد حضور ورزشكارانی در فیلمهای سینمایی بودیم. جالب این كه بیشتر ورزشكاران رشته كشتی بودند كه سر از پرده سینما درمیآوردند. یكی دوتایی هم ورزشكاران رشته هنرهای رزمی و مشتزنی را میتوان در این رابطه پیدا كرد. محمدعلی فردین كه همدوره زندهیاد تختی بود، در فیلمهایش سراغ جوانمردی و مروت را میگرفت و نشانی از دنیای ورزش و كشتی در آنها نبود. سابقه ورزشی بازیگر تنها در این رابطه به كمكش آمد تا چهره و اندامی كشیده و مورد پسند تماشاچی آن دوران را به نمایش بگذارد. از این منظر میتوان به امامعلی حبیبی، قهرمان جهانی ورزش كشتی اشاره كرد كه در اولین حضور سینماییاش در قالب یك كشتیگیر ظاهر شد. ساموئل خاچیكیان در «ببر مازندران»، به او نقشی شبیه نقش واقعیاش در زندگی داد. حتی نام فیلم هم، لقبی است كه در دنیای كشتی به این كشتیگیر داده شده بود. اما سه فیلم بعدی او نشانی از دنیای ورزش در خود نداشت. حبیبا... بلور، مربی كهنهكار دنیای كشتی كه در این فیلم هم بازی داشت، در یك دو جین فیلم دیگر خود نقشهایی غیرورزشی بهعهده گرفت. مشابه همین وضعیت را حسین ملاقاسمی داشت كه اتفاقا او هم در ببر مازندران بازی داشت. ملاقاسمی كه در سینمای بعد از انقلاب هم فعالیت داشت، روی پرده سینما در نقش شخصیتهای مختلفی ظاهر شد كه الزاما ارتباطی با دنیای ورزش نداشتند.
سینمای قبل از انقلاب البته «مسافر» عباس كیارستمی را هم دارد كه یكی از بهترین داستانهای ورزشی تاریخ سینمای ایران را به تصویر میكشد. البته این فیلم نه در ارتباط با یكی از رشتههای محبوب ورزشی، كه در ارتباط با عشاق سینه چاك دنیای ورزش (و در اینجا ورزش فوتبال) است. این اثر درخشان كه در حافظه جمعی مردم ایران ثبت شده است، سرآمد فیلمهای ورزشی سینمای ایران شناخته میشود.
سینمای بعد از انقلاب هم سینمای قبل از خودش، چندان با سوژهها و موضوعات ورزشی مهربان نبود و جای خالی فیلمهای گونه ورزشی را میتوان در فهرست فیلمهای فرهنگ سینمایی احساس كرد. «خط پایان» (1364) یكی از معدود فیلمهایی است كه یك ورزشكار را در راس ماجراهایش دارد و به ماجرایی ورزشی میپردازد. محمدعلی طالبی كه بیشتر بهعنوان فیلمساز ژانر كودك و نوجوان شناخته میشود، در این درام ورزشی سراغ مسابقات دوچرخهسواری رفته و با یاری گرفتن از بازی ایرج طهماسب و حمید جبلی (كه اتفاقا چهرههای سرشناس كارها و آثار كودكانه هستند)، داستان یك مسابقه ورزشی و مسائل پشت پرده آن را به تصویر میكشد. عطاءا... بهمنش، مفسر معروف ورزشی در این فیلم، یكجورهایی نقش واقعی خودش را بازی و بازسازی میكند.
محسن محسنینسب علاقهاش به رشته كاراته را در دو فیلم «یاسهای وحشی» و «شیرهای جوان» خود، جوانان علاقهمند به هنرهای رزمی را به مسابقات جهانی میكشاند و حتی داستانهای خود را با جبهههای جنگ هم درهم میآمیزد. علیاكبر ثقفی در «فوتبالیستها»ی خود در گونه كودك و نوجوان، پای فوتبالیستهای معروفی چون حمید استیلی و علی پروین را به سینما باز میكند. آنها نقش خود را در این فیلم بازی و تكرار میكنند. در این بین هم البته فیلمهایی چون «آفساید» و «عرق سرد» هم ساخته میشوند كه ورزش بهانهای برای طرح مسائلی چون علاقه دختران برای حضور در استادیوم فوتبال و موضوع مهاجرت ورزشكاران به خارج از كشور میشود.
گاوین اوكانر، كارگردان این درام ورزشی برای نقش اصلی فیلمش سراغ بن افلك رفت. این انتخاب كاملا آگاهانه بود و از سوی منتقدان مورد تایید قرار گرفت. در حقیقت، داستان فیلم تا حد زیادی شبیه داستان زندگی خود بازیگر و تلاش او برای احیا و دوباره بلند شدن بود.
فیلمنامهای كه براد اینگلسبای برای راه بازگشت نوشت، با تحسین منتقدان و تماشاگران سختگیر سینما روبهرو شد. فیلم بهجز افلك بازیگر معروف و سرشناس دیگری ندارد. به گفته اوكانر، او بیشتر بهدنبال تعریف داستانی دراماتیك بود و قصد نداشت ستارگان معروف سینما را روی پرده سینما به رژه وادارد! آل مادریگال، میكائیلا واتكینز و جانینا گاوانكار دیگر بازیگران راه بازگشت هستند.
درخشش پس از بازگشایی سینما
شرکت برادران وارنر فیلمش را اوایل ماه مارس سالجاری میلادی به روی پرده سینماها فرستاد. اما با از راه رسیدن ویروس كرونا، سینماها بسته شد و راه بازگشت نتوانست آنطور كه باید و شاید، توسط تماشاگران سینما دیده شود. در حقیقت، كرونا ضربه بزرگی به وضعیت نمایش عمومی فیلم زد و باعث نابودی مالی آن در جدول گیشه نمایش شد. فیلمی كه با هزینهای 21 میلیون دلاری ساخته شده و تصور عمومی این بود كه فروشی بالای 35 میلیون دلار در جدول گیشه نمایش خواهد كرد، تنها توانست 15میلیون دلار به سازندگانش برگرداند و لقب فیلمی كمفروش و شكستخورده را گرفت.
برادران وارنر این درام ورزشی را اواخر ماه مارس وارد بازار ویدئویی كرده و نسخه دیجیتالی آن را منتشر كرد. استقبال عمومی از این نسخه بالا بود. در مجموعه، نقدهایی كه منتقدان برای فیلم نوشتند، مثبت و دلگرمكننده بود و حكایت از رضایتخاطر آنان میكرد. در اكثر این نقدها به بازی گرم و خوب افلك اشاره شده بود. به همین دلیل، اهل فن اعلام كردند او به احتمال زیاد در دور بعدی اسكار در اواخر فصل پاییز سال جاری میلادی، یكی از شانسهای اصلی نامزدی در رشته بهترین بازیگر مرد خواهد بود.
جك كانینگهام (با بازی افلك) زمانی بهعنوان مربی به یكی از كالجهای شهر محل زندگیاش مراجعه میكند كه همه او را فراموش كردهاند. زمانی نهچندان دور، او یكی از بهترین بازیكنان بسكتبال شهر بوده و عناوین قهرمانی زیادی را از آن خود كرده بود. جك بهسادگی حاضر به قبول كار مربیگری تیم كالج نشده است. در ابتدا او ترجیح میدهد در گوشه عزلت خود باقی بماند، اما اصرار اطرافیان و یادآوری خاطرات قهرمانیهای گذشته، باعث بازگشت به صحنه مبارزه میشود. جك كه درگیر الكل است، شغل مربیگری تازه را به صورت تلاشی برای احیا و تولد دوباره میبیند. بازگشت به دنیای طبیعی بسیار سخت است، اما جك تصمیم گرفته تا سروسامانی به زندگی و حرفه مورد علاقهاش بدهد. همزمان با تشكیل تیم دبیرستان و جمع شدن یك گروه هماهنگ از دانشآموزان، جك هم آخرین فرصت خود برای رستگاری را به دست میآورد.
راه بازگشت را نمیتوان درامی شرححالگونه خطاب كرد، اما داستان آن الهام گرفته از زندگی و فعالیتهای ورزشی براد اینگلسبای است. او كه زحمت نگارش فیلمنامه راكشید، ستاره مطرح بازنشسته رشته بسكتبال است كه همسر و خانوادهاش را بهدلیل ابتلا و اعتیاد به الكل از دست داد.
زمانی كه او تصمیم به احیا گرفت و كار مربیگری یك تیم دبیرستانی را قبول كرد، دوباره در مركز توجهات قرار گرفت. جالب این كه اینگلسبای از تهیهكنندگان فیلم خواست ایفای نقش شخصیت اصلی داستان را به افلك بسپارند. او كه از وضعیت گذشته بازیگر و مبارزهاش با الكل خبر داشت، براین باور بود كه كسی بهتر از او نمیتواند حال و روز و درونیات این ستاره ورزشی را درك كرده و بفهمد. جالبتر این كه افلك همزمان بازی در فیلم اعلام كرد بازی در آن برایش نوعی خود درمانی بوده و توانسته خودش را بهتر احیا كند.
نقل است كه زمان كار روی راه بازگشت، اوكانر با پیشنهاد خوب دیگری هم روبهرو بوده است. همزمان با این درام ورزشی، كارگردانی اكشن پرخرج و كمیكاستریپی «جوخه خودكشی» هم به او پیشنهاد میشود. اما اوكانر ترجیح میدهد راه بازگشت را جلوی دوربین ببرد و به تهیهكنندگان جوخه خودكشی پیان میدهد كه اگر او را برای كارگردانی فیلمشان میخواهند، باید تا پایان فیلمبرداری این درام ورزشی صبر كند.
البته تهیهكنندگان جوخه خودكشی ترجیح دادند صبر نكنند و وظیفه كارگردانی آن را به دست بسپارند! این فیلم در اكران عمومی فروش بسیار بالایی كرد و خبر ساخت قسمتهای بعدیاش تایید و اعلام شد، اما اوكانر در مصاحبهای گفت از این كه كارگردانی این فیلم را رد كرده، احساس پشیمانی نمیكند.
بن افلك در گفتوگو با ونیتی فیر از بازی در «راه بازگشت» میگوید
ارتباط عاطفی با نقشی واقعی
میدانستید داستان فیلم برگرفته از ماجرایی واقعی است؟
بله و همین نكته برایم بسیار جذاب بود. باید نقش آدمی واقعی را بازی میكردم و زمان بازی در نقش، تجربیات بسیار خوبی كسب كردم. بازی در نقش برای من به نوعی ارتباط احساسی و عاطفی با آن شخصیت بود. او در حال بازپروری و ریكاوری است و تلاش دارد خودش را از الكل برهاند. برایم مثل یكی از اعضای خانواده بود كه انگار سالهاست او را میشناسم. كسی بود كه انگار مدتها قبل طلاقش داده بودم و حالا دوباره برگشته بود. در همان حال، چیزهایی هم وجود داشت كه نمیتوانستم تصور بكنم. مثلا خوب بودن در ورزش بسكتبال یكی از آنها بود. هیچوقت آدم خوبی در این رشته نبودهام و بازیام بسیار افتضاح است! بهعنوان یك بازیگر، تمام تلاشم این بود كه تجربیات زندگی شخصیام را وارد نقش كنم تا بتوانم بقیه بخشهای كار را درك كرده و بفهم و بتوانم آنها را بازی كنم.
پس مقابله با الكل چالش اصلیتان زمان بازی در نقش نبود؟
خیر. بخش دراماتیك ماجرا خیلی تاثیرگذارتر بود. شما نمیتوانید با بعضی چیزها كنار بیایید و راحت از مقابلشان رد شوید. سختترین بخش كار این بود كه خودتان را به مكانی برسانید كه میدانید ماجرایی تراژیك در آن جا اتفاق افتاده است. چگونه میخواهید پیش بروید؟ چهكار میخواهید بكنید؟ چه كاری میتوانید بكنید؟ چگونه میخواهید از پس این موضوع برآمده و دوباره بلند شوید و قد راست كنید؟ این همان موقعیت واقعی و رئالی است كه آدمها با آن روبهرو میشوند و البته كشف آن و مكاشفه در آن، بسیار سخت است.
زمان بازی در فیلم، به چه فكر میكردید و چه تصوری از فیلم آماده شده داشتید؟
هدفم این بود كه كاری ارائه دهم كه به تماشاچی بگوید میتوان ادامه داد و منصرف نشد. فكر میكردم شاید فیلم داستانش بتواند تماشاگران خود را كمی تكان داده و به فكر فرو ببرد. مضمون اصلی فیلم این است كه میتوان با سختیها رودررو شد و شرایط بهتری برای خود فراهم كرد. دلم میخواست تماشاچی متوجه این نكته شده و آن را بگیرد و در عمل به كار ببندد. اگر این اتفاق افتاده باشد و تماشاچی موضوع را گرفته باشد، به خودم افتخار میكنم و میگویم كارم را درست انجام دادهام.
ظاهرا قرار است دوباره لباس بتمن را به تن كرده و وارد دنیای كمیك استریپی شوید.
درست است، اما این نقش هیچ ربطی به مجموعه اكشن بتمن ندارد و در دنیای دیگری سیر میكند. دیگر به دنیای این فیلم برنمیگردم و بتمن/ بروس وین آن نخواهم بود. اما خوبی صنعت سینما این است كه میتوانی این یا آن نقش را در فیلمهای دیگری تجربه كنی و ماجرای بتمن تازه من هم همین است. در نسخه سینمایی اكشن كمیكاستریپی «فلش»، من در نقش بتمن ظاهر خواهم شد. مدتی قبل اندی موچیتی كارگردان فیلم تماس گرفت و گفت دوست دارد این نقش را من بهعهده بگیرم. صحبتها به نتیجه رسید و با شروع كار فیلمبرداری، من هم بتمن داستان خواهم شد. البته شاید برایتان جالب باشد بدانید كه مایكل كیتن هم در این فیلم، نقش بتمن را بازی خواهد كرد! اما نپرسید ماجرا چیست و چرا چنین اتفاقی میافتد. با دیدن فیلم، همه چیز آشكار خواهد شد. موچیتی در صحبتهایش با من گفت فلش فیلم شخصیت بری آلن است كه مواقع خطر تبدیل به ابرقهرمانی به نام فلش میشود. طبیعی است كه داستان فیلم ماجراجوییهای این شخصیت را دنبال خواهد كرد و نه بتمن را، اما ارتباطی بین این دو شخصیت وجود دارد كه در داستان فیلم بسیار مهم است و سطح و موجی از احساس را خلق میكند. موچیتی گفته مشابه چنین روابطی تا به حال در هیچ فیلم سینمایی نبوده و تماشاگرانش را شگفتزده خواهد كرد.
سینماگران ایرانی تا چه اندازه به موضوعات ورزشی علاقهمند هستند؟
ورزش روی پرده نقرهای
در دوران قبل از انقلاب شاهد حضور ورزشكارانی در فیلمهای سینمایی بودیم. جالب این كه بیشتر ورزشكاران رشته كشتی بودند كه سر از پرده سینما درمیآوردند. یكی دوتایی هم ورزشكاران رشته هنرهای رزمی و مشتزنی را میتوان در این رابطه پیدا كرد. محمدعلی فردین كه همدوره زندهیاد تختی بود، در فیلمهایش سراغ جوانمردی و مروت را میگرفت و نشانی از دنیای ورزش و كشتی در آنها نبود. سابقه ورزشی بازیگر تنها در این رابطه به كمكش آمد تا چهره و اندامی كشیده و مورد پسند تماشاچی آن دوران را به نمایش بگذارد. از این منظر میتوان به امامعلی حبیبی، قهرمان جهانی ورزش كشتی اشاره كرد كه در اولین حضور سینماییاش در قالب یك كشتیگیر ظاهر شد. ساموئل خاچیكیان در «ببر مازندران»، به او نقشی شبیه نقش واقعیاش در زندگی داد. حتی نام فیلم هم، لقبی است كه در دنیای كشتی به این كشتیگیر داده شده بود. اما سه فیلم بعدی او نشانی از دنیای ورزش در خود نداشت. حبیبا... بلور، مربی كهنهكار دنیای كشتی كه در این فیلم هم بازی داشت، در یك دو جین فیلم دیگر خود نقشهایی غیرورزشی بهعهده گرفت. مشابه همین وضعیت را حسین ملاقاسمی داشت كه اتفاقا او هم در ببر مازندران بازی داشت. ملاقاسمی كه در سینمای بعد از انقلاب هم فعالیت داشت، روی پرده سینما در نقش شخصیتهای مختلفی ظاهر شد كه الزاما ارتباطی با دنیای ورزش نداشتند.
سینمای قبل از انقلاب البته «مسافر» عباس كیارستمی را هم دارد كه یكی از بهترین داستانهای ورزشی تاریخ سینمای ایران را به تصویر میكشد. البته این فیلم نه در ارتباط با یكی از رشتههای محبوب ورزشی، كه در ارتباط با عشاق سینه چاك دنیای ورزش (و در اینجا ورزش فوتبال) است. این اثر درخشان كه در حافظه جمعی مردم ایران ثبت شده است، سرآمد فیلمهای ورزشی سینمای ایران شناخته میشود.
سینمای بعد از انقلاب هم سینمای قبل از خودش، چندان با سوژهها و موضوعات ورزشی مهربان نبود و جای خالی فیلمهای گونه ورزشی را میتوان در فهرست فیلمهای فرهنگ سینمایی احساس كرد. «خط پایان» (1364) یكی از معدود فیلمهایی است كه یك ورزشكار را در راس ماجراهایش دارد و به ماجرایی ورزشی میپردازد. محمدعلی طالبی كه بیشتر بهعنوان فیلمساز ژانر كودك و نوجوان شناخته میشود، در این درام ورزشی سراغ مسابقات دوچرخهسواری رفته و با یاری گرفتن از بازی ایرج طهماسب و حمید جبلی (كه اتفاقا چهرههای سرشناس كارها و آثار كودكانه هستند)، داستان یك مسابقه ورزشی و مسائل پشت پرده آن را به تصویر میكشد. عطاءا... بهمنش، مفسر معروف ورزشی در این فیلم، یكجورهایی نقش واقعی خودش را بازی و بازسازی میكند.
محسن محسنینسب علاقهاش به رشته كاراته را در دو فیلم «یاسهای وحشی» و «شیرهای جوان» خود، جوانان علاقهمند به هنرهای رزمی را به مسابقات جهانی میكشاند و حتی داستانهای خود را با جبهههای جنگ هم درهم میآمیزد. علیاكبر ثقفی در «فوتبالیستها»ی خود در گونه كودك و نوجوان، پای فوتبالیستهای معروفی چون حمید استیلی و علی پروین را به سینما باز میكند. آنها نقش خود را در این فیلم بازی و تكرار میكنند. در این بین هم البته فیلمهایی چون «آفساید» و «عرق سرد» هم ساخته میشوند كه ورزش بهانهای برای طرح مسائلی چون علاقه دختران برای حضور در استادیوم فوتبال و موضوع مهاجرت ورزشكاران به خارج از كشور میشود.