غـربت نخل‌هـا  در سرزمین نخلستان‌ها

گفت‌وگو با شبنم قنواتی‌زاده، فعال محیط‌زیست

غـربت نخل‌هـا در سرزمین نخلستان‌ها

 چند سال قبل برای شرکت در جشنواره فیلم آبادان به خوزستان رفتم. در همه این سال‌ها تصویری که در ذهنم حک شده و فراموشش نمی‌کنم؛ نخل‌های سوخته است. نخل‌های بی‌سری که در مسیر جاده آبادان تا خرمشهر دیدم. انگار آدم‌هایی بودند ایستاده در بیابان‌هایی خشک تا تاریخ را به زبان بی‌زبانی روایت کنند. تصویری که برخی به آن صفت تصاویر آخرالزمانی می‌دهند. نخل؛ درختی است که آنقدر روح زندگی در آن جاری است و آنقدر زنده است که برای سرشماری‌اش از «نفر» استفاده می‌کنند. نخل را اگر سر ببری؛ در دم خواهد مرد.
از آن سفر تا به امروز؛ سال‌ها گذشته و نجف دریابندری که همسفرمان بود و زاده آبادان از دنیا رفته و ناصر تقوایی هم که متولد آبادان است؛ می‌گویند حافظه‌اش را از دست داده و شاید دیگر آن نخلستان‌های درهم تنیده خوزستان را به یاد نداشته باشد؛ همان نخلستان‌ها و درختان سر به‌فلک کشیده را که ناصرخسرو در سفرنامه‌اش درباره آنها می‌نویسد: در خوزستان آسمان را ندیدم چرا که شاخه‌های درهم تنیده و بلند درختان آسمان را از دسترس خارج کرده بود. البته الان هم در بیشتر شهرهای استان خوزستان به‌خصوص اهواز و آبادان در بیشتر مواقع سال آسمان دیده نمی‌شود نه به‌خاطر درختان سر به فلک کشیده‌اش بلکه به‌دلیل ریزگردها و غباری که آسمان را از دسترس خارج می‌کند.
 نخل چه کم از  کنو کارپوس دارد؟
چند روز قبل خبری آمد که یک زوج جوان در آغاز زندگی مشترک‌شان 500 درخت بلوط و یک درخت سرخدار کاشته‌اند تا به سبز ماندن کره زمین و ایران کمک کنند. در همان روزهایی که شنیدم برخی از شهرهای خوزستان از جمله اهواز و ماهشهر با آغاز بارندگی‌های پاییزی دچار آبگرفتگی شدید شده‌اند و باز هم رحمت الهی برای آنها تبدیل به دردسر شده است. مثل دو سال قبل که سیل آمد و خسارت زیادی برای خوزستانی‌ها به بار آورد. آن‌هم در شرایطی که می‌دانیم خوزستان سرزمین سیل‌خیزی بوده و است با این تفاوت که در گذشته درختان و گیاهان این منطقه جلوی بسیاری از خسارت‌ها را می‌گرفتند اما الان این استان گیاه چندانی ندارد که محافظ شهرها و مردمانش باشد.
شبنم قنواتی‌زاده، فعال محیط‌زیست خوزستانی و مدیر انجمن دید‌بان جلگه سبز خوزستان می‌گوید: مشکلات محیط‌زیست خوزستان کم نیستند و سال‌هاست درباره آنها گفته می‌شود اما گویا ذهن مسؤولان از شنیدن این مشکلات اشباع شده و دغدغه‌ای برای برطرف کردن آنها وجود ندارد. سال‌هاست می‌گوییم خشک شدن تالاب‌ها و سدسازی‌های بی‌رویه و زیاد باعث به‌وجود آمدن ریزگردها با منشأ داخلی هستند. این را دیگر الان هم مسؤولان می‌دانند و هم مردم. از طرفی فضای سبز و تعداد درختان برخی از شهرهای خوزستان از جمله اهواز بسیار کمتر از حتی میزان متوسط است. این جلگه سرسبز دارد به بیابان تبدیل می‌شود در حالی که هم خاکش خوب است هم آب فراوان دارد اما برنامه‌ریزی و پیگیری برای سرسبز کردن خوزستان وجود ندارد. چند سال قبل برای سبز کردن سریع فضای شهر اهواز و اطراف آن درخت غیربومی به‌نام کنوکارپوس کاشتند؛ درختی که خیلی زود رشد می‌کند و برگ‌های پهنی دارد. به‌دلیل دسترسی این درخت به آب‌های زیرزمینی، خیلی سریع رشد کرد و اهواز شد سرسبز اما در سال 92 که شهر پر شده بود از کنوکارپوس با اولین بارش پاییزی، مردم شهر دچار حساسیت و تنگی‌نفس شده و راهی بیمارستان شدند و تعدادی هم فوت کردند. پژوهشی نشان داد که گرده این درخت حساسیت‌زاست و برگ‌های پهنش هم آسیب‌زا. در شهر صنعتی اهواز آلاینده‌ها روی این برگ‌ها می‌نشینند و با بارش باران شسته شده و در هوا منتشر شده و باعث تنگی‌نفس می‌شوند. درختی که کاشته شده بود تا حیات ببخشد، بیماری آورد و سوال اینجاست که مگر نخل و کُنار که درختان بومی خوزستان هستند چه ایرادی داشتند که کنو‌کارپوس جای آنها را گرفت؟
 نخل، دریا دوست ندارد!
ما قضیه را پیگیری کردیم و دلیل را متوجه شدیم. نخل درخت محبوب خوزستانی‌هاست اما نهالش گران است و به مراقبت نیاز دارد. مثل طفلی که باید مراقبش باشی تا بزرگ شود و به بار بنشیند از نخل هم باید مراقبت کنی. آبی که به او می‌رسد باید اندازه معلومی باشد، نه زیاد باشد ،نه کم ، نه شور باشد و نه شیرین. باور اشتباهی است اگر بگوییم نخلستان‌های خوزستان همگی در جنگ از بین رفتند. اتفاقا ناکارآمدی و تصمیمات مسؤولان در بعد از جنگ، نخلستان‌ها را از بین برد. سد ساختند و آن‌قدر پشت سد پر آب شد که آب رودها کم شد و آب‌شور دریا پیشروی کرد و به‌پای نخل‌ها رسید و خشک‌شان کرد. این سوختن نخل‌ها با آب‌شور را به‌وضوح می‌توان در دارخوین دید، وقتی از اهواز به سمت آبادان می‌روی.
شهردار اهواز سال گذشته کاشت درخت نخل را در برنامه‌هایش گذاشت و بلوار گلستان و نادری و کیان پارس را نخل کاشت اما آن‌قدر روی این موضوع متمرکز شد و بودجه صرف این کارکرد و جمع‌آوری آب‌های سطحی را معلق گذاشت تا دیدیم چند روز قبل که بارش‌ها زیاد شد، آبگرفتگی اهواز را به چه روزی درآورد. متأسفانه برنامه‌ریزی دقیقی وجود ندارد؛ یک جای کار را درست می‌کنند جای دیگر خراب می‌شود.
 ویلا جای نخل را گرفته
قنواتی زاده می‌گوید: مردم خوزستان به‌خصوص قدیمی‌ترها درخت نخل را بسیار دوست دارند. اما گروهی هم هستند که پول را بیشتر از نخل دوست دارند. گاهی دیده می‌شود نخل‌های یک نخلستان بزرگ را سر می‌برند تا در زمینش خانه بسازند. مدتی قبل نخلستان دو هکتاری در نوار ساحلی را از بین بردند و به‌جایش ویلا ساختند. یک‌شب 50 نخل را سر بریدند و اعتراض فعالان محیط‌زیست به هیچ جا نرسید. در بلوار جمهوری و در منطقه قدیمی و درون شهر، نخلستان را سوزاندند تا جایش مجتمع بسازند.
خوزستانی‌ها عاشق درختند. قوم‌های مختلف این استان درختان مخصوص خود را دارند. مثلا عرب‌های خوزستان نخل‌ها را بسیار دوست دارند و بختیاری‌ها عاشق بلوطند و کُنار درخت محبوب شوشتری‌هاست. تصور کنید اگر به همین علاقه‌ها توجه می‌شد و فضای سبز خوزستان با درختان بومی پر می‌شد و از آن‌طرف آب‌های زیرزمینی ورودها به‌درستی مدیریت می‌شدند، الآن خوزستان چقدر آباد و سرسبز بود و مشکلات زیست‌محیطی آن کمتر می‌شد.


دوستداران درختان بومی خوزستان
 برخی مردم هنوز هم درختان بومی را دوست دارند و برای احیای آنها تلاش می‌کنند. ما مراسم نذر درخت و کاشت درخت‌داریم. دو سال قبل انجمن ما با پول حق عضویت اعضا نهال نخل خرید و کاشت آن را در شهر شروع کردیم. در برخی محله‌ها از آن استقبال شد و در برخی نه. به دلیل بی‌توجهی به فرهنگ عمومی و توجه نکردن به درختان بومی خوزستان، مردم برخی محله‌ها اجازه نمی‌دادند در کنار خیابان‌ها نخل بکاریم. می‌گفتند رشد می‌کند و به‌مرور ریشه‌اش خانه ما را خراب خواهد کرد! این تفکر برای مردمی که اصالتا در کنار نخل و نخلستان متولدشده و رشد کرده‌اند، دور از تصور است. با همه اینها امیدوارم سازمان‌های مردم‌نهاد؛ گروه‌های جهادی و مسؤولان دست‌به‌دست هم بدهند تا این فرهنگ اصلاح شود. ما 21 آذرماه طرح احیای جنگل‌های زاگرس را با کاشت درخت بلوط در دامنه‌های زاگرس شروع می‌کنیم. این طرح را به‌نام شهید البرز زارعی، نام‌گذاری کرده‌ایم. شهید زارعی تابستان امسال وقتی برای کمک به خاموش کردن جنگل‌های خاییز رفته بود، مصدوم شد و فوت کرد.