
چالشهای هزار رنگ
حامد عسکری شاعر و نویسنده
یک: پسر جوانی روی مبلی کنار یکی سن و سالدارتر نشسته است. ناگهان از جیبش یک نخ سیگار در میآورد و مردد روشنش میکند . مرد مسن که حالا میفهمیم پدر پسرک است، ناراحت میشود. پس گردنی میزند . همه میخندند و ویدئو قطع میشود.
دو : مادری با لباس توی خانه روی مبل نشسته و توی گوشی تلفنهمراهش مشغول است . دختر بیرون قاب مثلا دارد برای دوستش پیغام صوتی میفرستد: «عسل، من یک ست آرایش خریدم هشت میلیون تومن» و مادر سرش بالا میآید . توی ویدئو میفهمی کارت حقوق مادر دست بچه بوده و این کار را کرده. مادر آتشی شده میآید به سمت دوربین به اعتراض . دختر میخندد. مادر حرص میخورد و داد میزند. دختر یک کلمه میگوید و ویدئو تمام میشود.
سه: خوانندهای یک قطعه موسیقی خوانده پر از فحش و حرف رکیک و علنی بسیار مستهجن. دوربین روشن است. پسر موسیقی را پلی کرده و بیهوا از مادرش که کنارش نشسته فیلم میگیرد. مادر فحش میشنود . به هم میریزد. داد میزند . ویدئو قطع میشود.
چهار: قاب خالی است. مادر گوشه زمین نشسته روی صندلی و دارد بافتنی میبافد. پسر با حداقل لباس زیر آمده که برود بیرون . مادر میگوید کجا و جواب میگیرد:«دارم با رفقام میرم مهمونی. تم مهمونی این شکلیه.» مادر توی صورتش میزند. حرص میخورد. دونفر پشت دوربین میخندند .
همه اینها را که شنیدید هزارتایش توی مجازی پر است . اسم کوفتیاش را هم گذاشتهاند چالش. چالش کوفت و زهرمار. چالشی که پدر و مادر را سوژه کنی و در بدترین حالت روحیشان ازشان فیلم بگیری و بریزی توی لجنزار مجازی. توهین و تحقیر پدر مادر و رساندن آنها به نقطه جوش و خندیدن به خشمشان همه هم زیر اسم مزخرفتر چالش، بازی کثیفی است که معلوم نیست از کجا آب میخورد و چه آشی برایمان پختهاند. پدر و مادری که توی تمام مدت خم به ابرو نیاوردهاند تا چرخ زندگی بچرخد و کم و کسری به چشم اینها نیاید. حالا در مقیاس زیادی ازشان ویدئو گرفته و کیف میکند که حرصشان را درآورده و اسمش را گذاشته چالش.
دو : مادری با لباس توی خانه روی مبل نشسته و توی گوشی تلفنهمراهش مشغول است . دختر بیرون قاب مثلا دارد برای دوستش پیغام صوتی میفرستد: «عسل، من یک ست آرایش خریدم هشت میلیون تومن» و مادر سرش بالا میآید . توی ویدئو میفهمی کارت حقوق مادر دست بچه بوده و این کار را کرده. مادر آتشی شده میآید به سمت دوربین به اعتراض . دختر میخندد. مادر حرص میخورد و داد میزند. دختر یک کلمه میگوید و ویدئو تمام میشود.
سه: خوانندهای یک قطعه موسیقی خوانده پر از فحش و حرف رکیک و علنی بسیار مستهجن. دوربین روشن است. پسر موسیقی را پلی کرده و بیهوا از مادرش که کنارش نشسته فیلم میگیرد. مادر فحش میشنود . به هم میریزد. داد میزند . ویدئو قطع میشود.
چهار: قاب خالی است. مادر گوشه زمین نشسته روی صندلی و دارد بافتنی میبافد. پسر با حداقل لباس زیر آمده که برود بیرون . مادر میگوید کجا و جواب میگیرد:«دارم با رفقام میرم مهمونی. تم مهمونی این شکلیه.» مادر توی صورتش میزند. حرص میخورد. دونفر پشت دوربین میخندند .
همه اینها را که شنیدید هزارتایش توی مجازی پر است . اسم کوفتیاش را هم گذاشتهاند چالش. چالش کوفت و زهرمار. چالشی که پدر و مادر را سوژه کنی و در بدترین حالت روحیشان ازشان فیلم بگیری و بریزی توی لجنزار مجازی. توهین و تحقیر پدر مادر و رساندن آنها به نقطه جوش و خندیدن به خشمشان همه هم زیر اسم مزخرفتر چالش، بازی کثیفی است که معلوم نیست از کجا آب میخورد و چه آشی برایمان پختهاند. پدر و مادری که توی تمام مدت خم به ابرو نیاوردهاند تا چرخ زندگی بچرخد و کم و کسری به چشم اینها نیاید. حالا در مقیاس زیادی ازشان ویدئو گرفته و کیف میکند که حرصشان را درآورده و اسمش را گذاشته چالش.