گفتوگو با عاطفه مسعودشاهی که مرجعی مطمئن برای شناخت کالای ایرانی در شبکه مجازی راه انداختهاست
یک خرید ایرونی
این روزها حرف از کالای ایرانی زیاد شدهاست؛ آنقدر زیاد که هرکدام از تولیدکنندهها سعیمیکنند محصولشان را به مخاطب معرفی و خیالشان را از انتخاب محصولی ایرانی مطمئن کنند؛ اما واقعا چقدر این هدف محقق شده و ما کالاهای خوب ایرانی را مثل نمونه خارجیشان میشناسیم؟ شناخت و آگاهی درباره انواع محصولات ایرانی و البته با کیفیت، همانچیزی است که عاطفه مسعودشاهی، روی آن دست گذاشتهاست؛ آنقدر که صفحهای به نام قیصریه در شبکه مجازی راه انداختهاست و محصولات ایرانی مورد اطمینان در زمینههای مختلف را معرفی میکند؛ صفحهای که میتواند مرجعی برای شناخت تولیدکنندههای ایرانی باشد. با او درباره ایرانیزه شدن کار و البته زندگی شخصیاش صحبت کردیم و در نهایت به جایی رسیدیم شاید گاهی، مایل نبودنمان به خرید کالای ایرانی، از شناخت نداشتن و ناآگاهی درباره وجود چنین کالایی از نوع ایرانیاش باشد.
نرگس خانعلیزاده روزنامه نگار
«همهچیز از بازارچهای در شب یلدای سال گذشته شروع شد.» این را عاطفه مسعودشاهی درباره بازارچهای میگوید تولیدکنندههای محصولات دستساز ایرانی در آن حضور داشتند؛ اما آنطور که باید مورد استقبال قرار نگرفتند:« من در این بازارچه محصولات بسیار زیبا و از آن مهمتر با کیفیتی را دیدم که فکرش را نمیکردم ایرانی باشند اما بودند، در حالی که متاسفانه بازخوردی را که لایقشان بود نمیگرفتند؛ راستش بعد از اینکه بیشتر با آنها آشنا شدم، فهمیدم مشکل کارشان در نحوه ارائه محصولشان است و هیچوقت نتوانستهاند آنطور که باید، مخاطبشان را پیدا کنند.» و از همانجا این دغدغه در ذهن خانم مسعودشاهی شکل گرفت که چطور میتواند واسطهای برای معرفی محصولی به این خوبی باشد. از نظر او توصیه کلامی به یک نفر، دو نفر، 10 نفر کافی نبود:« در واقع به نظرم حیف بود در این شرایط اقتصادی، یک محصول ایرانی خوب بدون مخاطب و مشتری بماند؛ آن هم با کیفیتی که واقعا قابل رقابت با کالای مشابه خارجی خودش بود.» اما جرقه شروع فعالیت حمایتی و البته کسب و کار خانم مسعودشاهی، بعد از شیوع ویروس کرونا زده و عملی شد:« کرونا که آمد، آن موضوع که فکر میکردم تولیدکننده ایرانی نادیده گرفتهشدهاست، بیشتر به چشمم آمد و دغدغهام تشدید شد؛ همه کسب و کارها از رونق افتادند و در این بین تولیدکنندههای ایرانی بیشتر از قبل نادیده گرفتهشدند.»و همین شد تصمیمش را عملی کرد و به فضای مجازی روی آورد و صفحهای با هدفی مشخص شکل گرفت:« راهاندازی صفحهای اختصاصی برای معرفی کالاهای با کیفیت ایرانی.» کیفیت؛ واژهای که ظاهرا تکراری شدهاست اما همین واژه بهانهای برای فرار از خرید کالای ایرانی شدهاست. بهانهای که البته در موارد بسیاری قابل قبول نیست:« و همهچیز را نباید به همدیگر ربط داد. بله کالای ایرانی کمکیفیت هم داریم اما چرا به خاطر آن، از خوبهایش بگذریم؟»
ایرانی میخرم؛ اما...
اما عاطفه مسعود شاهی هیچوقت این ادعا را ندارد خودش در زندگی شخصی به طور صد در صد از کالاهای ایرانی استفاده میکند:«ترجیحم کالای ایرانی است اما خودم را اجبار نمیکنم؛ مثلا خیلی کم پیش میآید برای بچههایم پوشاک غیرایرانی بخرم چون تجربه خیلی خوبی از لباسهای ایرانی داشتهام و وقتی چنین اتفاقی ممکن است، چرا آن را از خودم و از تولیدکنندههای ایرانی دریغ کنم؟ در اصل ماجرا این است که فقط برای اینکه بگویم ایرانی میخرم هزینهای، حتی بیشتر از جنسهای خارجی بابت جنس کمکیفیتی نمیدهم که بعد از دوبار شستن ممکن است خراب شود. برای همین میروم و در انبوه کالاهای ایرانی، بهترینش را انتخاب میکنم؛ یک بازی دو سر برد.» برای همین، خانم مسعودشاهی برای کسانی که از تلفن همراه خارجیاش میپرسند دلیل قابلقبولی دارد:« درست است که در این زمینه هم محصولات ایرانی خوبی به بازار آمده ولی هنوز آن چیزی که مدنظرم است را در بین آنها ندیدهام؛ اما به دور از شعار و کلیشه، در اولین فرصتی که تلفن همراهی با کیفیت دوربین دلخواهم، برنامههای مورد نظرم و هر آن چیزی که از یک تلفن همراه ایدهآل، آن هم با عمری طولانی و قابل قبول انتظار دارم ببینم، حتما انتخابش خواهم کرد.» کاری که خانم مسعودشاهی در خیلی از جنبههای دیگر زندگی شخصیاش هم انجام دادهاست و تعداد متعدد کالاهای ایرانی خانهشان، این را ثابت میکند.
ارزش خانوادگی
اما چرا قیصریه؟:« دنبال اسمی بودم که نشاندهنده بازاری برای محصول ایرانی باشد و در این بین یاد سرای قیصریه افتادم اما بعد آن را به قیصریه خلاصه کردم و فکر میکنم نامش شبیه بازارهای سنتی و ایرانی باشد و چنین چیزی را برای مخاطب تداعی میکند.»
اما قیصریه اولین تجربه خانم مسعودشاهی 33 ساله برای انتخاب فعالیتی به عنوان شغل نیست. پیش از این کار هم فعالیتهای متفاوتی در جوانی مثل عکاسی و مربیگری کودک را تجربه کرده اما با به دنیا آمدن فرزندانش، همهچیز آنقدر چرخیده و چرخیده که امروز به اینجا رسیدهاست:« حالا من یک مادر خانهدار و یک فعال مجازی در زمینه معرفی محصولات ایرانی هستم.»
موضوعی که اتفاقا به واسطه دغدغه بودنش در خانه و خانواده، به بچهها هم منتقل شده و آنها هم ناخودآگاه در جریان ماجرا قرار گرفتهاند:« خب طبیعتا برایم مهم است فرق بین ارزش و ضد ارزش را بدانند؛ چیزی که اتفاق هم افتاده و بچهها از روی خریدها و حرفهای ما در خانه، هوشیار شدهاند که در خرید، ایرانی بودن برایمان مهم است.» و حالا پسر ارشد خانم مسعودشاهی، هرجا را که واژه ایرانی نوشته شده باشد، به مادر نشان میدهد که عه، مامان اینجا ایرانی فروشی است:« البته در این بین تیزرهای تبلیغاتی هم تاثیر زیادی در شناخت کالای ایرانی و خارجی برای بچهها داشتهاست؛ موضوعی که از بابت آن خیلی خوشحالم و عمیقا معتقدم این یک انتقال ارزش است باید در نسلهای بعدی بیشتر از امروز وجود داشتهباشد. »
جایی برای شناختن
یعنی یک شکلی از بلاگری در حوزه کالای ایرانی راه انداختید و محصول معرفی میکنید؟ این آن سوالی بود که از خانم مسعودشاهی درباره نحوه معرفی محصولات ایرانی پرسیدیم:«من چون با دغدغه مشخصی این کار را شروع کردم، در ادامه راه هم نتوانستم همه درخواستهای تولیدیهای مختلف را به اشتراک بگذارم و معرفی کنم، چون دیده و شنیدهای از آنها نداشتم و صرف ایرانی بودنشان دلیلی برای معرفی کردن نبود. پس اول از محصولاتی که خودم از آنها استفاده کرده بودم شروع کردم؛ آن هم بدون هیچ هزینهای.»
اما چرا باید به طور رایگان محصولی را معرفی و در ابعاد کلانتر، فعالیتی بدون سود شخصی در فضای مجازی داشته باشید؟:« برای اینکه مرجع کامل و معتبری از برندهای ایرانی در دست مخاطبانم باشد. این کار را بیشتر برای تولیدیهای بزرگ و معروف و با اجازه خودشان انجام میدهم؛ برای همین با اطمینان میگویم اولویتم هدف صفحهام است و به دنبال آن، کسب و کار من هم رونق میگیرد و باقی تولیدیها برای معرفیشان از من درخواست همکاری میکنند.»
در واقع مرجع معتبر بودن اولویت دارد بر کسب و کار:«بله دقیقا؛ این صفحه، صفحه شغلی من است اما در این موضوع، اولویت دوم قرار گرفتهاست.
معنی بهترش این است که برای کسب و کار بهتر بودن، به آن مرجع معتبر بودن نیاز داشتم و آن را فدای درآمد نکردم. آنقدر که تولیدیهای متعددی بودهاند که درخواست معرفی دادهاند اما من آن را قبول نکردهام و در عوض پیشنهاد ارتقای کیفیت محصولشان را برای معرفی
به آنها دادهام.»
و اینطور شد اولین محصولاتی که در صفحه قیصریه قرار گرفتند، همان کالاهایی بودند که خانم مسعودشاهی در همان بازارچه معروف با آنها آشنا شدهبود و از نوع کار و کیفیتش به طور کامل خبر داشت و این رایگان معرفی شدن، شامل خیلی از تولیدیهای ناشناس ایرانی دیگر و بدون اینکه خودشان درخواست تبلیغ بدهند هم شدهاست:« مثلا یک نفر پیغام میدهد شلوار جین ایرانی نمیشناسید؟ هرچه میگردم پیدا نمیکنم.
بعد من پیش خودم میگویم من که از فلان برند خرید کردهام و راضی هستم؛ چرا معرفیاش نکنم؟ برخی از معرفیها هم محصولات معروف ایرانی هستند که سالها قدمت و سابقه دارند.» اما اینها که دیگر به معرفی نیاز ندارند:« بله اما این هم به همان مرجع معتبر بودن برای کالای ایرانی برمیگردد دیگر؛ این که کسی به این صفحه سر میزند، با انواع تولیدات ایرانی در زمینهها مختلف آشنا شود. در واقع با یک نوعی از دایرهالمعارف کالای ایرانی روبهرو میشوند و این همانچیزی است که من میخواهم.» و کسانی که قصد خرید کالایی ایرانی دارند، به این صفحه سری میزنند تا از جدیدترین محصولات و تولیدیهای ایرانی باخبر شوند:« اما حس خوبش میدانید چیست؟ اینکه در بین همه جستوجوها و تحقیقاتی که برای پیدا کردن و شناخت محصولات ایرانی میکنم، گاهی با محصولاتی مواجه میشوم آنقدر با کیفیت و درجه یک هستند که به دلیل ایرانی بودنشان، احساس افتخار میکنم؛ آنقدر که بعضی وقتها این بازخورد را از مخاطبانم هم میگیرم که از من میپرسند شما مطمئنی این کالا ایرانی است؟ آخه خیلی خوبه! »و همین ارتباط دو طرفه است که خانم مسعودشاهی را به ادامه کار ترغیب کردهاست:« راستش تازه فهمیدم مردم چقدر وفادار هستند؛ خیلی از آنها بعد از خرید از حس خوبشان به من میگویند و این نشان میدهد تا به اینجا، از عهده مسؤولیتی که بر دوشم هست برآمدهام.»
چرا مسؤولیت؟:« میدانید؟ در اوضاع اقتصادی این روزها، واقعا مسؤولیت سنگینی است چیزی را معرفی کنی و کسی برای آن هزینه کند و بعد از آن راضی نباشد؛ برای همین سعی میکنم تحقیق کنم و در عین ایرانی بودن، بهترینهایش را گلچین و معرفی کنم.» و همین هم شد و خانم مسعودشاهی از موفقیت راهی که آمدهاست تا امروز میگوید:« فکر نمیکردم کارم در این مدت کوتاه تاثیرگذاری آنچنانی داشته باشد اما خوشبختانه بازخوردهای خیلی خوبی از مخاطبانم گرفتم و خیلی خوشحالم که توانستم به آن هدفی که با آن صفحهام را راهاندازی کردم برسم؛ آنقدر که روزی نیست کسی عکسی از خریدش نفرستد که ممنونیم این تولیدی را به ما معرفی کردی.»
چرخی که ما میچرخانیم
حالا این ایرانی بودن مگر چقدر مهم است؟:« میدانید؟ از همان روز بازارچه که محصولات بسیار زیبای ایرانی را دیدم، فکر کردم این تولیدکنندهها چقدر دلشان میخواهد نتیجه زحماتشان را ببینند و کجای کار ایراد دارد آنطور که شایستهاش هستند از آنها استقبال نمیشود؟ احساس کردم در این چرخه، نقطهای وجود دارد که میلنگد و آن هم این است که اصلا مردم خبر ندارند جنس ایرانی خوب هم وجود دارد.»
همین شد او تصمیم گرفت تکمیلکننده این چرخه باشد و نقشی در این آگاهیبخشی ایفاکند:« در واقع ایرانی بودن زندگیهای ما از این نظر مهم است که باعث میشود چرخ زندگی دیگر هموطنانمان هم بچرخد؛ و خب چه چیزی از این مهمتر؟»
خانم مسعودشاهی مسؤولیت فردی خودش را در این روزها همین میداند؛ مسؤولیتی که شاید برای همه ما اما به شکلها مختلف وجود داشته باشد:« من فکر میکنم پس ذهن همه ما به عنوان ایرانی، چیزی وجود دارد که دلمان میخواهد کشورمان پیشرفت کند، جایگاهش ارتقا یابد و موفقیتهای خوبی در همه زمینهها به دست بیاورد؛ حالا من مسؤولیتم را استفاده و معرفی محصول زحمت هموطنانم میبینم، اما یکی دیگر در عرصه ورزشی سعی میکند ثمربخش باشد و دیگری در زمینه علمی.
در این میان، احتمالا آدمهای زیادی هستند مثل من فکر میکنند و در راه حفظ جایگاه کالای ایرانی و اقتصاد کشور میکوشند که قطعا میتوانیم با همدیگر کارهای بزرگی برای هدفمان انجام بدهیم.
در واقع همه هدفمان یکچیز است اما به اشکال مختلف انجامش میدهیم و من شک ندارم اگر هرکسی مسؤولیت خودش را از روی زمین بردارد و آن را به نحو احسن اجرا کند، همهچیز شکل بهتری از امروز به خودش خواهد گرفت.»
اما هرکدام از ما کدام مسؤولیت را از روی زمین برداشتهایم و قرار است آن را به قله برسانیم؟