دست هنرمندان در پرداختن به قهرمانان ملی باز نیست
جای مفاخر خالی است
کمکاری در پرداختن به زندگی شهدا و قهرمانان جبهه و جنگ و دفاعمقدس و جریان مقاومت، یکی از انتقادات همیشگی به عرصه هنرهای نمایشی و سینما و تئاتر و تلویزیون است. اما از سوی دیگر حساسیتها، چالشها و خطوطقرمز هم تا حدودی دست هنرمندان را برای عزمی جدی در این زمینه میبندد و آنها را با تردیدها و نگرانیهایی روبهرو میکند، بهطوریکه گاه حتی باوجود علاقه و دغدغه، عطای کار در این حوزه را به لقایش می بخشند.
سیروس همتی، بازیگر، کارگردان و نویسنده که آثاری در زمینه جنگ و دفاعمقدس هم در کارنامه دارد، معتقد است هرقدر قهرمانان ملی ما انسانیتر و زمینیتر به تصویر کشیدهشوند، به همان اندازه شخصیتشان برای مخاطبان باورپذیرتر و جذابتر خواهدبود.
او در گفتوگو با مهر و در آستانه سالگرد شهادت سردار حاجقاسم سلیمانی درباره جای خالی مفاخر و قهرمانان ملی در عرصه هنرهای نمایشی و چالشهای پرداختن به چنین مضامینی عنوان کرد: در زمینه پرداختن به زندگی قهرمانان ملی کشور علاقه زیادی از جانب نویسندگان و کارگردانان حوزه تئاتر وجود دارد؛ اما متأسفانه دست هنرمندان (ما) در پرداختن به چنین سوژههایی باز نیست و آزادی عمل کمتری نسبت به مضامین دیگر دارند. به عنوان نمونه سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی حتما ویژگیهای منحصر به فردی داشتهاند که دست گذاشتن روی آنها قابلیت نمایشی دارد. البته هنرمندان ما متوجه این موضوع هستند که برخی سوژهها حساسیت برانگیز هستند اما برخورد نامناسب برخی مسؤولان باعث دلزده شدن آنها در پرداختن به زندگی قهرمانان ملی ما میشود.
همتی ادامه داد: کارگردانان ما وقتی می بینند متنهایی که در اختیارشان قرار داده میشود بسته و محدود و کلیشهای است، از روی صحنهبردن آنها فرار میکنند. با تعامل و گفتوگو میتوان این مسائل را برطرف کرد و دست به تولید آثاری زد که در شأن جایگاه و مقام قهرمانان ما باشد و کاری کرد که نویسندگان ما با خلاقیت و در اختیار داشتن منابع پژوهشی، اثری تأثیرگذار و مردمی درباره این افراد خلق کنند.او درباره لزوم ایجاد تعامل بین سفارشدهندگان این مضامین با هنرمندان بیان کرد: معتقدم یکی از عواملی که باعث رشد و شکوفایی تئاتر مذهبی و دینی در چندسال اخیر شدهاست به دلیل آزادی عملی بوده که دبیران جشنوارهها به هنرمندان دادهاند. وقتی دبیر جشنواره به هنرمند آزادی عمل میدهد آنها هم به هر حال خطقرمزها را میشناسند و میدانند چه مسائلی را باید رعایت کنند. به عنوان نمونه با آزادی که به من دادهشد توانستم نمایشنامه «کاش میشد سرنوشت از سر نوشت» را که قصهای برگرفته از تعزیه «دختر خُتَن» دارد بنویسم؛ داستانی مذهبی که با توجه به شرایط روز جامعه معاصرسازی شدهاست. در این اثر دختر ختن در خواب عاشق قهرمان خوابهایش میشود و قهرمان خوابهای این دختر وعده ملاقات در واقعیت را در کربلا به او میدهد.