نقدی بر رمان سوره آفلین
روایت الکن از انقلاب
نویسنده: ابراهیم اکبری دیزگاه انتشارات: شهرستان ادب 272 صفحه 40000 تومان
آزاده جهان احمدی استاد دانشگاه
انقلاب اسلامی ایران 42ساله شد. 40سال یک عمر است برای خودش. یک عمر 40ساله از انقلابی گذشته است که همه معادلات جهان سیاست را به هم زد. 42سال از آن روزها گذشته است و ما با نسلی روبهرو هستیم که از امام خمینی و رهبری او و از چرایی انقلاب آنچه میداند تقریبا هیچ است. نویسندگان ایرانی چقدر از ظرفیت رمان برای بازنمایی وقایع انقلاب 57 برای نسل جوان بهره بردهاند؟
رمان ابزاری لازم و در عین حال مفید است؛ برای فهم جامعه، فهم تعاملات، فهم کنشها، فهم ساختارها و چارچوبهایی که زمانی پدید میآیند و بدون اینکه متوجه شویم چگونه حذف میشوند صحنه را آرام ترک میکنند. رمان، تصویری از عاملیتها و ساختارهای درگیر در زمینه اجتماعی ـ سیاسی را نشان میدهد و تیپهای مختلف فکری را در گستره متن به تصویر میکشد. این تصویرسازی مبتنی بر ظرایف ادبی و ساختارهای اصولمند و قواعدی مشخص است.
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 محصول زنجیرهای از علل در گستره زمانی سالهای 42 تا 57 بوده است. رمان سوره آفلین از آن گستره وسیع، شب 12 بهمن را برای روایت برگزیده است؛ شبی حساس پر از ترس و امید و اضطراب و گمانهزنی. برای نویسنده رمان حضور رهبر در مدینه موضوعیت داشته است که از آن همه واقعه، به بازگشت او پرداخته است. رهبر انقلاب اسلامی (امام خمینی) دارای مطالعات و نوشتهها و تاملات جدی فلسفی بوده است. او در مصاحبه با محمد حسنین هیکل درباره علل شکلگیری انقلاب و در پیامش به گورباچف بهصراحت از فلسفه صدرایی سخن به میان میآورد. نویسنده سوره آفلین در این رمان از لفظ شهر بارها بهره برده است از اینرو به نظر میرسد طرفدار نظریه تاثیرپذیری امام و انقلاب از حرکت جوهری حکمت متعالیه است. ملاصدرا غایت و هدف حکمت متعالیه را تربیت گوهر ذات انسان میداند که در یک حرکت جوهری و درونی تدریجی موجب استکمال و تحول و تعالی آدمی میگردد. این حرکت و تغییر استکمالی و اتصالی از طریق سیر در سفرها و طی در منازل و گذار از مراحل حاصل آمدنی است.
و بر همین اساس است که ضرورت شکلگیری نظام سیاسی و حکومت و مدینه در حکمت متعالیه و از دیدگاه ملاصدرا تردیدناپذیر و قطعی مینماید. مدینه فاضله صدرایی، مدینه فاضله آرمانگرایانه و دستنایافتنی نیست بلکه جزئی از دستگاه قدیم حکمی - فلسفی ملاصدرا، منزلی از منازل سلوک آدمی و سفری از اسفار سیر استکمالی و حرکت جوهری است. مدینه فاضله ملاصدرا اساسا این دنیایی و اینجایی و اینزمانی است، پلهای از پلههای صعود انسان به جوار حق است؛ یعنی مدینه فاضله حکمت متعالیه تحقق یافتنی و نائل آمدنی است.
نویسنده برای تصویر این موضوع به فرم سوررئالیسم در داستان متوسل شده است. قهرمان قصه او خلیل حجتی است. یک نجار عضو انجمن حجتیه که شب 12 بهمن در پی جستوجوی پسرش اسماعیل در تهران سیر میکند. خلیلی که بهرغم تسبیح به دست بودن، ذکر به لب گفتن و قرآن در جیب داشتن همراه با حرکت انقلابی مردم نیست. رمان سوره آفلین با برخورداری از مؤلفههای سوررئالیسم و با توسل به احضار اسطورههای تاریخی، خواننده را برای رسیدن به لایههای نهان رمان و شخصیتها به چالش میکشد.
در رمانهای سوررئالیستی قهرمان را فردی ناسازگار میبینیم. او سرگردان و رویاپرداز است که دست به اعمال غیرمنطقی میزند. در واقع شخصیت او معرف نوعی رفتار است که آن را جنون مینامند. خلیل حجتی با اینکه فردی درونگرا تصویر شده است و بهظاهر سر همراهی با تودههای مردم را ندارد اما نمیتواند قهرمان یک رمان سوررئال باشد. خلیل مرد بیشناسنامه و هویت این قصه بهشدت مقوایی، بیبعد و بیعمق است. نه تنها شخصیت نیست حتی نمیشود مانند یک تیپ او را دید. او یک مفهوم کلی است و رمان را چهکار به مفهوم کلی؟ دیزگاه در این رمان خاطرات گذشته خلیل را در مواجهه با شخصیتهای دیگر ازجمله عمو شهکمان بدون اینکه با عناصر روحی دیگری در هم بیامیزد و واقعیتی جدید خلق کند؛ بیهیچ خلاقیتی روایت میکند.
یکی از راهکارهای جذاب کردن متن سوررئالیستی استفاده از پرشهای زمان از حال به گذشته و برعکس است تا به این وسیله بین خیال و واقعیت ارتباط برقرار کند و ضمن اقناع مخاطب تصویری شگرف و جذاب را برای او به نمایش بگذارد. در رمانهای سوررئال آمیزهای از خاطرات، کابوس و هذیانگویها به همراه تصویرسازیهای ذهنی موجب میشود مضامین بدون توضیحات منطقی و دور از عقل در کنار یکدیگر قرار بگیرند و گذشتههای دور را به زمان حال و امور ذهنی و انتزاعی را به واقعیتهای عینی پیوند بزنند. نویسنده معمولا با تمهید زمانپریشی و زاویههای دید متفاوت، خاطرات و یادگاریهای غیرمنسجم ذهن شخصیتهای اصلی داستان را باید روایت کند. سوره آفلین با روایت خطی در زمان (بیآنکه از عنصر شکست زمان بهره ببرد) و با فقدان زاویه دید متفاوت در این امر ناکام مانده است. نویسنده در طرح اندیشه خود نیازمند بهکارگیری قواعد خاص اجرای هنری ـ ادبی است که به نحو مناسبی در راستای هدف راهبردی متن است. گرچه در فرم و قواعد فرمی به کار گرفته شده محدودیتهایی را بر محتوای متن اعمال میکند اما لاجرم گریزی از اعمال قواعد اجرای هنری ـ ادبی ندارد. در رمانهای سوررئال مرزهای قاطع بین انسان، جهان و اشیا از بین میرود. این شکستن مرز بین واقعیت و فراواقعیت در سوره آفلین به ناشیانهترین شکل ممکن روی داده است. در رمان سوره آفلین فقدان جریان سیال ذهن و تکگوییهایی ذهنی موجب شده تا آنچه مرز بین واقعیت و فراواقعیت است کاملا شلخته و زمخت روایت و تصویر شود. از این رو این رمان قابلیت دفع خواننده را به شکل قوی داراست؛ بهخصوص جوانان دهه 70 به بعد که با ادبیات ایرانی، انقلاب و کتاب قرابت ذهنی چندانی ندارند.
تکانههای روحی و روانی ازجمله راههای ورود به دنیای وهم و خیال در مکتب سوررئالیسم است. تصویر سوررئالیستی حاصل لحظه روانی است. لحظه روانی مؤلفهای پیچیده و مرکب از لحظههای دیگر که گذراست، برقآسا میدرخشد و تکانه روانی ایجاد میکند. لحظه روانی ناپایدار، پیچیده، رنگارنگ و تندگذر است. لحظه روانی آکنده از تناقض و هذیان است و جرقهای است در هم آمیخته از پارههای گریزان ناساز. از آنجا که نویسنده در سوره آفلین فاقد طرح مشخصی بوده است این تکانههای روانی در کل قصه پراکنده، غیرمنسجم و فاقد اثر پدید آمدهاند.
انتخاب نامهای شعاری برای شخصیتها، نمادسازی فرهایزدی به شکل یک بره سرگردان در تهران، اشاره مکرر به شهر و مدینه و آبیاری ریشههای شهر با خون جوانان ایرانی، تصویر ضحاکگون با دو مار روی شانه از محمدرضا پهلوی بدون بهره از ظرایف ادبی و بدون بهکارگیری اصول به قلم آمدهاند؛ قلمی که متاسفانه فاقد لطافت ادبی است. هر چند دغدغه نویسنده از پس شلختگی و بینظمی ساختاری عیان است اما او نتوانسته این دغدغه را با فرم و محتوایی همخوان و منطبق بر هم روایت کند. از اینرو سوره آفلین تبدیل به رمانی الکن در تصویر انقلاب و آدمهایش شده است. یک عمر 40ساله از یکی از بزرگترین انقلابهای اجتماعی در جهان گذشته است و ما هنوز در ارائه یک تصویر شفاف از انقلاب ایران و آدمهایش ناتوان هستیم.
رمان ابزاری لازم و در عین حال مفید است؛ برای فهم جامعه، فهم تعاملات، فهم کنشها، فهم ساختارها و چارچوبهایی که زمانی پدید میآیند و بدون اینکه متوجه شویم چگونه حذف میشوند صحنه را آرام ترک میکنند. رمان، تصویری از عاملیتها و ساختارهای درگیر در زمینه اجتماعی ـ سیاسی را نشان میدهد و تیپهای مختلف فکری را در گستره متن به تصویر میکشد. این تصویرسازی مبتنی بر ظرایف ادبی و ساختارهای اصولمند و قواعدی مشخص است.
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 محصول زنجیرهای از علل در گستره زمانی سالهای 42 تا 57 بوده است. رمان سوره آفلین از آن گستره وسیع، شب 12 بهمن را برای روایت برگزیده است؛ شبی حساس پر از ترس و امید و اضطراب و گمانهزنی. برای نویسنده رمان حضور رهبر در مدینه موضوعیت داشته است که از آن همه واقعه، به بازگشت او پرداخته است. رهبر انقلاب اسلامی (امام خمینی) دارای مطالعات و نوشتهها و تاملات جدی فلسفی بوده است. او در مصاحبه با محمد حسنین هیکل درباره علل شکلگیری انقلاب و در پیامش به گورباچف بهصراحت از فلسفه صدرایی سخن به میان میآورد. نویسنده سوره آفلین در این رمان از لفظ شهر بارها بهره برده است از اینرو به نظر میرسد طرفدار نظریه تاثیرپذیری امام و انقلاب از حرکت جوهری حکمت متعالیه است. ملاصدرا غایت و هدف حکمت متعالیه را تربیت گوهر ذات انسان میداند که در یک حرکت جوهری و درونی تدریجی موجب استکمال و تحول و تعالی آدمی میگردد. این حرکت و تغییر استکمالی و اتصالی از طریق سیر در سفرها و طی در منازل و گذار از مراحل حاصل آمدنی است.
و بر همین اساس است که ضرورت شکلگیری نظام سیاسی و حکومت و مدینه در حکمت متعالیه و از دیدگاه ملاصدرا تردیدناپذیر و قطعی مینماید. مدینه فاضله صدرایی، مدینه فاضله آرمانگرایانه و دستنایافتنی نیست بلکه جزئی از دستگاه قدیم حکمی - فلسفی ملاصدرا، منزلی از منازل سلوک آدمی و سفری از اسفار سیر استکمالی و حرکت جوهری است. مدینه فاضله ملاصدرا اساسا این دنیایی و اینجایی و اینزمانی است، پلهای از پلههای صعود انسان به جوار حق است؛ یعنی مدینه فاضله حکمت متعالیه تحقق یافتنی و نائل آمدنی است.
نویسنده برای تصویر این موضوع به فرم سوررئالیسم در داستان متوسل شده است. قهرمان قصه او خلیل حجتی است. یک نجار عضو انجمن حجتیه که شب 12 بهمن در پی جستوجوی پسرش اسماعیل در تهران سیر میکند. خلیلی که بهرغم تسبیح به دست بودن، ذکر به لب گفتن و قرآن در جیب داشتن همراه با حرکت انقلابی مردم نیست. رمان سوره آفلین با برخورداری از مؤلفههای سوررئالیسم و با توسل به احضار اسطورههای تاریخی، خواننده را برای رسیدن به لایههای نهان رمان و شخصیتها به چالش میکشد.
در رمانهای سوررئالیستی قهرمان را فردی ناسازگار میبینیم. او سرگردان و رویاپرداز است که دست به اعمال غیرمنطقی میزند. در واقع شخصیت او معرف نوعی رفتار است که آن را جنون مینامند. خلیل حجتی با اینکه فردی درونگرا تصویر شده است و بهظاهر سر همراهی با تودههای مردم را ندارد اما نمیتواند قهرمان یک رمان سوررئال باشد. خلیل مرد بیشناسنامه و هویت این قصه بهشدت مقوایی، بیبعد و بیعمق است. نه تنها شخصیت نیست حتی نمیشود مانند یک تیپ او را دید. او یک مفهوم کلی است و رمان را چهکار به مفهوم کلی؟ دیزگاه در این رمان خاطرات گذشته خلیل را در مواجهه با شخصیتهای دیگر ازجمله عمو شهکمان بدون اینکه با عناصر روحی دیگری در هم بیامیزد و واقعیتی جدید خلق کند؛ بیهیچ خلاقیتی روایت میکند.
یکی از راهکارهای جذاب کردن متن سوررئالیستی استفاده از پرشهای زمان از حال به گذشته و برعکس است تا به این وسیله بین خیال و واقعیت ارتباط برقرار کند و ضمن اقناع مخاطب تصویری شگرف و جذاب را برای او به نمایش بگذارد. در رمانهای سوررئال آمیزهای از خاطرات، کابوس و هذیانگویها به همراه تصویرسازیهای ذهنی موجب میشود مضامین بدون توضیحات منطقی و دور از عقل در کنار یکدیگر قرار بگیرند و گذشتههای دور را به زمان حال و امور ذهنی و انتزاعی را به واقعیتهای عینی پیوند بزنند. نویسنده معمولا با تمهید زمانپریشی و زاویههای دید متفاوت، خاطرات و یادگاریهای غیرمنسجم ذهن شخصیتهای اصلی داستان را باید روایت کند. سوره آفلین با روایت خطی در زمان (بیآنکه از عنصر شکست زمان بهره ببرد) و با فقدان زاویه دید متفاوت در این امر ناکام مانده است. نویسنده در طرح اندیشه خود نیازمند بهکارگیری قواعد خاص اجرای هنری ـ ادبی است که به نحو مناسبی در راستای هدف راهبردی متن است. گرچه در فرم و قواعد فرمی به کار گرفته شده محدودیتهایی را بر محتوای متن اعمال میکند اما لاجرم گریزی از اعمال قواعد اجرای هنری ـ ادبی ندارد. در رمانهای سوررئال مرزهای قاطع بین انسان، جهان و اشیا از بین میرود. این شکستن مرز بین واقعیت و فراواقعیت در سوره آفلین به ناشیانهترین شکل ممکن روی داده است. در رمان سوره آفلین فقدان جریان سیال ذهن و تکگوییهایی ذهنی موجب شده تا آنچه مرز بین واقعیت و فراواقعیت است کاملا شلخته و زمخت روایت و تصویر شود. از این رو این رمان قابلیت دفع خواننده را به شکل قوی داراست؛ بهخصوص جوانان دهه 70 به بعد که با ادبیات ایرانی، انقلاب و کتاب قرابت ذهنی چندانی ندارند.
تکانههای روحی و روانی ازجمله راههای ورود به دنیای وهم و خیال در مکتب سوررئالیسم است. تصویر سوررئالیستی حاصل لحظه روانی است. لحظه روانی مؤلفهای پیچیده و مرکب از لحظههای دیگر که گذراست، برقآسا میدرخشد و تکانه روانی ایجاد میکند. لحظه روانی ناپایدار، پیچیده، رنگارنگ و تندگذر است. لحظه روانی آکنده از تناقض و هذیان است و جرقهای است در هم آمیخته از پارههای گریزان ناساز. از آنجا که نویسنده در سوره آفلین فاقد طرح مشخصی بوده است این تکانههای روانی در کل قصه پراکنده، غیرمنسجم و فاقد اثر پدید آمدهاند.
انتخاب نامهای شعاری برای شخصیتها، نمادسازی فرهایزدی به شکل یک بره سرگردان در تهران، اشاره مکرر به شهر و مدینه و آبیاری ریشههای شهر با خون جوانان ایرانی، تصویر ضحاکگون با دو مار روی شانه از محمدرضا پهلوی بدون بهره از ظرایف ادبی و بدون بهکارگیری اصول به قلم آمدهاند؛ قلمی که متاسفانه فاقد لطافت ادبی است. هر چند دغدغه نویسنده از پس شلختگی و بینظمی ساختاری عیان است اما او نتوانسته این دغدغه را با فرم و محتوایی همخوان و منطبق بر هم روایت کند. از اینرو سوره آفلین تبدیل به رمانی الکن در تصویر انقلاب و آدمهایش شده است. یک عمر 40ساله از یکی از بزرگترین انقلابهای اجتماعی در جهان گذشته است و ما هنوز در ارائه یک تصویر شفاف از انقلاب ایران و آدمهایش ناتوان هستیم.