نسخه Pdf

در جست‌وجوی سرنوشت

مروری بر رمان نوجوان «جایی که کوه بوسه می‌زند بر ماه»

در جست‌وجوی سرنوشت

 راستش را بخواهید کتاب این شماره را می‌خواهم به یک داستان واقعی اختصاص دهم. یعنی هر قدر فکرش را کردم دیدم بهترین معرفی برای یک کتاب داستان افسانه‌ای، گفتن داستانی واقعی است. کتاب «جایی که کوه بوسه می‌زند بر ماه» را این هفته در صفحه مجازی یکی از دوستان کتابخوانم دیدم و همان لحظه مهرش بر دلم نشست. از اتفاق بحث امروز رادیو صبا، بحث در مورد مزایای فضای مجازی بود و از مخاطبان می‌خواست اگر جزو آن دسته از کسانی هستند که فکر می‌کنند فضای مجازی مزیت‌های خاصی دارد، برایشان پیامک کنند. من که در حال رانندگی بودم و کتاب «جایی که کوه بوسه می‌زند بر ماه» از فضای مجازی شناخته و خوانده‌بودم دلم می‌خواست برایشان پیامک بزنم که به نظرم فضای مجازی مزیت‌های ویژه‌ای دارد که شاید هیچ وقت و هیچ جا نشود از آن حرف زد و به نظرم یکی از این مزیت‌ها آشنایی با کسانی است که کتابخوان حرفه‌ای هستند و آدم از کلماتشان جان دوباره می‌گیرد. به نظر اینجانب یکی از معضلات اساسی جامعه کتاب‌نخوان این است که نمی‌دانند چه بخوانند؟ و این وظیفه به عهده هر فرد کتابخوانی است که برای اعتلای فرهنگ کتابخوانی از کتاب‌های خوب بگوید و از هر طریقی که می‌تواند برای معرفی کتاب استفاده کند. سخن کوتاه کنم. برای خواندن کتاب به دلیل دسترسی نداشتن به نسخه چاپی، از اپلیکیشن فیدیبو آن را خریداری کردم. این کتاب با این‌که ترجمه است اما متنی بسیار روان و دلچسب دارد؛ متنی که شیرینیش آنقدر شما را درگیر خودش می‌کند که به راحتی می‌توانید کتاب را طی چند ساعت تمام کنید. موضوع این کتاب در مورد دختر چینی به نام «مین‌لی» است که در خانواده‌ای فقیر و روستایی فقیرنشین زندگی می‌کند. «گریس لین» نویسنده کتاب، مین‌لی را این‌گونه توصیف می‌کند: «رنگ و روی مین‌لی، برخلاف خود روستا، قهوه‌ای و کدر نبود، مین‌لی موهای مشکی براق، گونه‌های صورتی و چشمان درخشان عاشق ماجراجویی داشت و همیشه لبخندی صورتش را روشن می‌کرد. مردم با دیدن سرزندگی و تیزهوشی مین‌لی گمان می‌کردند اسمش که به معنای تیزفکر است، واقعا برازنده اوست و مادرش هم که از تر و فرزی او خبر داشت، آهی می‌کشید و می‌گفت: آره زیادی برازنده‌اش است. مادر مین‌لی، دست به آه کشیدنش حرف نداشت! همیشه با دیدن لباس‌های پاره پوره، کلبه درب و داغان و غذای بخور و نمیرشان آه می‌کشید و اخم می‌کرد.» پدر مین‌لی اما مردی فرهیخته بود و با داستان‌های قدیمی انسی بسیار داشت. او برای این‌که مین‌لی را سرگرم کند هر شب برایش افسانه‌ای می‌گفت. افسانه‌های از سرزمین‌های دور و نزدیک؛ مین‌لی در روستایی که زندگی می‌کرد کوهی بود به نام کوه بی‌ثمر، که خود این کوه افسانه‌ای شنیدنی داشت و بارها پدر مین‌لی برایش تعریف کرده بود. این کتاب پر است از روایت‌ها و افسانه‌های قدیمی که در خلال متن داستان اصلی به شیوه‌ای ماهرانه و بدون شکست متن آورده‌شده‌است. مین‌لی بالاخره بر اساس افسانه‌هایی که پدرش برایش تعریف می‌کند متوجه می‌شود اگر بخواهد خود و خانواده اش را از فقر و گرسنگی نجات بدهد، باید برود و پیرمرد ماه را پیدا کند. پیرمرد ماه مردی است که از سرنوشت خبر دارد و می‌تواند آن را تغییر دهد. مین‌لی یک روز تصمیم می‌گیرد به قصد پیدا کردن پیرمرد ماه از خانه بیرون برود و این می‌شود آغاز سفر هیجان‌انگیز و پرماجرای مین‌لی. انتشارات افق ترجمه روان پروین علی‌پور از این کتاب را به چاپ رسانده و در دسترس نوجوانان کتابخوان قرار داده‌است.  بخوانید این قسمتی از کتاب را که برایتان انتخاب کرده‌ام:
« آمه با مهربانی مین‌لی را در آغوش گرفت. سپس کت گرم و نرمی برایش آورد و گفت: مال تو! این را وقتی خوابیده‌بودی برایت درست کردم. لباست برای هوای کوهستان خیلی نازک است. کت، چند رنگ بود و از دوختن تکه‌های بزرگ در کنار هم درست شده‌بود. بعضی تکه‌ها سرمه‌ای، بعضی‌ها بنفش‌تیره و دو سه‌تایی هم قرمز روشن بودند. مین‌لی سپاسگزارانه لبخند زد. چون همان موقع داشت از سرما می‌لرزید اما با آن همه لطفی که به او کرده‌بودند، خجالت می‌کشید چیزی از آنها بخواهد. مین‌لی همین که کت را پوشید، از گرمای آن جا خورد. موقع خداحافظی رسید. هنگامی که اهالی خانه دست تکان دادند، مین‌لی دید که تکه‌ای از آستین هر کدامشان غیب شده‌است و متوجه شد کتش از تکه‌های بریده‌شده کت افراد خانواده درست شده‌است. مین‌لی سرش را تکان داد و وقتی با قدردانی برای مردم روستا دست تکان داد، یک عالمه آستین نصفه و ناقص در جوابش بال بال زدند.»
کتاب «جایی که کوه بوسه می‌زند بر ماه» کتابی همه‌پسند در رده‌های مختلف سنی است که شما هم حتما از خواندنش لذت خواهیدبرد.
ضمیمه کلیک