بر در خروجی قرن ایستادهایم؛ قرنی که با انقلاب شعری نیمایوشیج در سال 1300 آغاز شد و با نفوذ او در طول این سده ادامه یافت
ردای نیما بر تن شعر قرن
آرامآرام در حال بیرونرفتن از در خروجی قرن هستیم؛ قرنی که به لحاظ بازه زمانی، مثل همه قرون گذشته، صد سال بیشتر را در بر نگرفته، اما آنقدر سرعت تحولات در آن بالا بوده انگار همعصرهای ما در مقایسه با پیشینیان، چندین قرن را به جای یک قرن زیستهاند. اگر بخواهیم رفتاری کرونولوژیک با شعر معاصر فارسی در قرن اخیر در پیش بگیریم، طی این گاهشماری خواهیم دید سرسامی بر قرن مسلط بودهاست. گاهی در طول تاریخ شعر فارسی، قرنی میآمده و قرنی میرفته بی آنکه بدن شعر فارسی تکانهای جدی را تجربه کردهباشد. اما شما قرن حاضر را بنگرید؛ چقدر تحول، چقدر چرخش، چقدر ایده و نظریه و حرکت. ازقضا در پایان قرنی به سر میبریم که میزبان مراسم جشن تولد شعر نوین ایران بودهاست؛ نیمایوشیج، در آغازین سال همین قرن بود که نخستین شعرش را منتشر کرد. او واضع نوعی از شعر شد که با گذشت صدسال، همچنان از کار نیفتادهاست، حتی اگر امروز کمتر شاعری را پیدا کنید که شعر نیمایی بنویسد. اساس نوگرایی و انقلاب او، بر «فرزند زمانه خویشتن»بودن و نیز تجهیز به «میدان تازه دید» استوار بوده و از این رو ما شاعران هنوز نیمایی هستیم، حتی اگر نیمایینویس نباشیم. گستره تاثیر نیمایوشیج و انقلاب شعریاش در طول قرن قابل ردیابی است؛ از 1300 تا 1399. طرحی که نیما درانداخته، آنقدر مهم بوده که در طول این قرن همه شاعران، حتی آنها که در ظاهر کاری به کار او نداشتهاند به نوعی در حال تعیین تکلیف با او و شعرش بودهاند. از همان مخالفان متقدمش که چراغ بر مسیری که او میرفت خاموش میکردند تا منتقدان متاخرش که از شاعر نیماییبودن استعفا میدادند، همه و همه در حال تعیین تکلیف با مهمترین رویداد شعری قرن بودهاند، یعنی با نیما و پیشنهاد شعریاش. شعر در قرن ما برمدار نیمایوشیج چرخیدهاست، حتی حالا که بر در خروجی آن ایستادهایم و ظاهرا بیش از 9دهه از ارائه پیشنهاد او گذشتهاست. شعر نوین ایران در قرن اخیر، فراز و فرود بسیار دیدهاست. به محاق سیاست رفته، از خیابان سر برآورده، به پستوها درغلتیده و دوباره سینه سپر کرده و برخاستهاست. اما از کجا برخاسته و در اعصار مختلف، پا بر چه رکابهایی فشردهاست؟ در این گزارش کوتاه از این فراز و فرودها گفتهایم.
درست است که علی اسفندیاری نوری، 24سال پیش از آغاز قرن مورد نظر ما به دنیا آمده بود اما سال تولد نیما یوشیج را به نوعی باید سال 1300 در نظر بگیریم. در این سال بود که برای نخستینبار با نام نیما یوشیج ظاهر و با انتشار منظومه «قصه رنگپریده» معرفی شد. در این شعر و شعرهایی که نیما در 16سال نخست قرن نوشت، هنوز از پیشنهاد مهم شعریاش که به شعر نیمایی، شعر نو یا شعر آزاد معروف شد، رونمایی نکرده بود.
۱۳۲۹- ۱۳۰۱ علیه نیما
پیش از اینکه نیما یوشیج در سال 1300 کارش را با شعر سنتی آغاز کند، تلاشهایی چند در قالب شعر کهن برای پرداختن مضامین نو شده بود. با این حال، انگار ورود نیما بود که به عنوان محرکی مهم باعث شد صفبندیها در دعوای قدیم و جدید تشکل بیابد و شاعرانی چون محمدتقی بهار و حمیدی شیرازی، آشکارا روبهروی نوگرایانی چون نیما بایستند. این صفبندی بهوضوح تا دهه 30ادامه داشت و البته پس از آن نیز نه با قوت پیش، ادامه یافت. در این میان، نیما در بهمنسال 1316 با انتشار شعر «ققنوس»، پیشنهاد شعریاش را علنی کرد؛ پیشنهادی که مبتنی بود بر تجهیز شعر فارسی به میدان دیدی تازه که کوتاه و بلندی سطرها و وزن عروضی جدید، فرع اصل آن پیشنهاد محسوب میشدند، هر چند بیش از آن گزاره مهم «میدان دید تازه» مورد بحث قرار گرفتند. دعوای متجددان و محافظهکاران ادبی، دعوایی است که با وجود استقرار کامل نیما بر بدنه شعر قرن، هنوز هم در آکادمی ادبیات فارسی ادامه دارد.
نیما اما در همه این سالها، علاوه بر مخالفانی که از اردوگاه سنتگرایی برمیخاستند، مخالفانی هم از جبهه رادیکالها به خود میدید. اینها هم با نیما مخالف بودند اما منطقشان در مخالفت با نیما، دقیقا برعکس منطق مخالفان سنتگرای نیما بود. آنها نوآوریهای نیما را ناکافی میدانستند. هوشنگ ایرانی، مهمترین نماینده این دسته بود. شاهین تندر کیا نیز به نوعی در همین دسته قرار داشت با این تفاوت که آتش تندتری داشت و به آن نیمچه احترامی که هوشنگ ایرانی برای نیما قائل بود، مطلقا قائل نبود.
در این میان، کسانی هم بودند که نه مشخصا در اردوگاه نیما قرار داشتند و نه به طور کامل به دامان شعر قدیم درمیغلتیدند؛ انگار که طی رودربایستی و تعارف، نه میتوانستند از استادان و فضلای مورد علاقهشان دل بکنند، نه میتوانستند انقلاب شعری نیما را دربست قبول کنند. اینها در تاریخنگاری شعر معاصر فارسی، به نوقدماییون معروف هستند؛ شاعرانی چون فریدون توللی، نادر نادرپور و....
۱۳۳۰ صف شاعران نیمایی
قول معروفی هست که میگوید مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری، اولین و مهمترین پیروان شعر نیمایی بودند. جالب اینکه از این چهار نفر، سه نفرشان نخستین کتاب شعرشان را سال 1330 منتشر کردند و فروغ فرخزاد نیز اولین کتاب شعرش را سال بعد یعنی 1331 به بازار فرستاد. شاملو و سپهری از همان کتاب اولشان، نیمایینویس بودند. اما کتاب اول اخوان و فرخزاد، در قالبهای کهن سروده شده بود. بعدها از این میان، شاملو صفش را جدا کرد و مهمترین مشخصه ظاهری این جداسازی، کنارگذاشتن وزن بود. به شعری که او مینوشت میگویند «شعر سپید» در صورتی که بسیار پیشتر از او، شاعرانی در غرب و حتی در ایران (محمد مقدم)، نوشتن شعر بیوزن را تجربه کرده بودند. از این چهار نفر هنوز هم به عنوان مهمترین شاعران نیمایی و شاگردان نیما یاد میشود. این در حالی است که لازم است منتقدان شعر فارسی، در این قاعده پذیرفته و تثبیتشده، تردیدهایی بورزند و با بررسیهایی دقیقتر نشان دهند آنها واقعا چقدر از پیشنهادهای شعری نیما یوشیج را درک و دریافت کرده بودند. اگر بخواهیم بر اساس سنت شعر نیمایی، شاعرانی همنسل این چهار نفر را به این فهرست بیفزاییم، حتما باید به اسماعیل شاهرودی و نصرت رحمانی نیز اشاره کنیم؛ دو شاعری که نیما بر کتابهای شعرشان مقدمه هم نوشت.
۱۳۳۲-۱۳۳۶ فصل شکست
مدتی پیش از کودتای مرداد سال 1332 علیه دولت محمد مصدق، شاعران نوگرا، به شعر سیاسی نمادگرا گرایش پیدا کردند. خود کودتا اما نفس آنها را به شماره انداخت. نماینده این دوره از شعر معاصر فارسی، شعر معروف «زمستان» مهدی اخوان ثالث است. این شعر، هویتنمای اتفاقی است که سرخوردگی پس از کودتا بر شعر فارسی عارض کرد. ازقضا زمستان در نخستین کتاب شعر نیمایی اخوان به همین نام منتشر شد و پس از آن نیز، شاعر خراسان، علاوه بر کتابهای شعرش، شد مهمترین مدافع و شارح شعر نیمایی و انقلابی که نیما در شعر به پا کرده بود. این دست از مقالات او در دو کتاب «بدعتها و بدایع نیما و یوشیج» و «عطا و لقای نیما یوشیج» منتشر شده است.
۱۳۴۰- ۱۳۵۰ برآمدن موج نو
دهه40، علاوه بر ادامه فعالیت نیماییسراها و نوقدماییها و اهالی شعر کهن، فصل بروز و ظهور موج نوی شعر فارسی بود. رایجترین مشخصه موج نو، بهدرست یا غلط، پرهیز از سیاست و مولفههای برونمتنی شعر معرفی میشد. شاعران این جریان پویای شعری، شعر محض را دنبال میکردند. احمدرضا احمدی و محمدرضا اصلانی، نخستین شاعرانی بودند که مهر موج نو
بر پیشانیشان نشست. در نیمه نخست دهه40، استعدادهای درخشانی دنبال این موج راه افتادند. در میانه دهه40، «شعر دیگر» بر آمد؛ عنوانی که به آثار شاعرانی چون بیژن الهی، محمود شجاعی، هوشنگ آزادیور، هوشنگ چالنگی، پرویز اسلامپور، فیروز ناجی و بهرام اردبیلی اطلاق میشد. «شعر حجم» نیز محصول همین زمانه است؛ شعری که یدا... رویایی، منشق از موج نو و شعر دیگر، پیشنهادش داد و برایش بیانیه صادر کرد.
۱۳۵۰ - ۱۳۵۷ شعر ناب شعر سیاست
شاعرانی که متاثر از موج نو، شعر دیگر و شعر حجم در دهه40 بودند، در نیمه نخست دهه50، همان مسیر را به نوعی ادامه دادند و منوچهر آتشی در هفتهنامه «تماشا»، شعر آنها را ذیل عنوان «شعر ناب» توضیح داد و معرفی کرد. رفتهرفته و با داغترشدن تنور فعالیتهای سیاسی گروههای انقلابی مختلف، شعر ناب به حاشیه رفت و شعر سیاسی و شعر چریکی جای آن را گرفت. شاعران در این دوره یا چپگرا بودند یا اسلامگرا اما در نوشتن شعر سیاسی در کنار کنش اجتماعی، همگروه محسوب میشدند.
۱۳۵۸ - ۱۳۹۹ شعر انقلاب، شعر آیینی، شعر دفاع
آنچه امروزه به عنوان شعر انقلاب مطرح است، شعری است که برآیند وقوع انقلاب اسلامی است. به عبارت دیگر، به شعری میگوییم شعر انقلاب، که پس از وقوع آن و با مضامین مرتبط با آن نوشته شده باشد. در این تعریف، شعرهای سیاسی که در سالها و ماههای منتهی به انقلاب نوشته شدهاند، در دستهای دیگر قرار میگیرند. ما هم اینجا به تعریف غالب پایبندیم و از شاعرانی یاد میکنیم که پس از وقوع انقلاب، درباره آرمانهای این رویداد نوشتند و به ستایش قهرمانهای ملی و مذهبی این انقلاب پرداختند. از نمایندههای نسل اول، میتوان به سیدعلی موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، طاهره صفارزاده، مهرداد اوستا، نصرا... مردانی و علی معلم دامغانی نام برد. همین شاعران با همراهی عدهای دیگر، برسازنده شعر موسوم به «دفاع مقدس» نیز بودند. اگر مبدأ این شعر را آغاز جنگ تحمیلی در سال 1359 بدانیم، گستره نفوذ و ادامه آن را باید تا همین امروز در نظر بگیریم.
با وقوع انقلاب اسلامی، جنبههای گوناگونی از هنر در ایران فرصت بروز و ظهور یافت. یکی از مهمترین این جوانب هنر آیینی است. از بارزترین صور هنر آیینی، ادبیات آیینی است.گرچه نمیتوان شعر آیینی را محدود به بعد از سال 1357 دانست و این شعر از زمان شهادت امام حسین (ع) در شعر عرب متولدشده است اما وقوع انقلاب اسلامی سبب شد عرصهای فراهم آید تا شاعرانی با رویکرد متمرکز بر معارف اسلامی پا به عرصه هنر بگذارند.
باید دانست این شاعران دسته خاصی از شاعران هستند که تمام ذوق خود را در این سالها وقف مدح، منقبت و رثای اهلبیت(ع) کردهاند و کم پیشآمده که ببینیم در موضوعات دیگری نیز طبعآزمایی میکنند. شاعرانی چون علی موسوی گرمارودی، غلامرضا سازگار، محمدعلی مجاهدی، سیدرضاموید،علی انسانی و... ازجمله شاعرانی بودند که پس از انقلاب اسلامی در حیطه شعر آیینی بهطور متمرکز فعالیت کردند. البته پیش از انقلاب نیز افرادی چون آیت ا... محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به آیت ا... کمپانی در این حوزه فعال بودند. علاوه بر این گروه، شاعران دیگری هم نه بهطور متمرکز بلکه بهصورت جستهگریخته در حوزه شعر آیینی فعالیتهایی داشتهاند. این شاعران را در دستهبندیهای آنتولوژی بیشتر در حوزه شعر انقلاب دستهبندی میکنیم اما باید دانست آنها نیز در شعر آیینی فعالیتهایی داشتهاند و بهنوبه خود به بالندگی بیشتر این شعر کمک کردهاند. قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، طاهره صفارزاده، احمد عزیزی، ساعد باقری، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی و ... از این دستهاند.
امروزه شعر آیینی یکی از جدیترین حوزههای ادبی است که توجه جوانها را به خود معطوف کرده است. بهخصوص حضور رسانهای چون هیأتهای مذهبی سبب شده تا شاعران تمایل بیشتری برای عرصه اشعارشان در این حوزه داشته باشند.
شعر مدرن فارسی، از ابتدای دهه 70پوست انداخت. شاعرانی که پیش از آن بر مسیر نیما یا شاملو یا موج نو گام برمیداشتند، از ایدههای گذشته برگذشتند و پرسشهایی چون «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» را مطرح کردند. شعر رضا براهنی در این دهه با عناوینی چون «شعر زبان» مطرح شد و سپس از جانب جوانترها ادامه پیدا کرد.
منتقدان و مردم میگفتند مسبب شعرگریزی مردم، شعرهای نخبهگرا و فرمالیست در دهه70 بودند. از این رو، عدهای از شاعران نسلهای گذشته و تعدادی از جوانان، ایدههایی سادهتر را برای بازگشت شعر به دل جامعه مطرح کردند و از این رو جریان شعر سادهنویسی شکل گرفت. طول دهه80، محل جولان این دسته از شاعران بود که بینشان شمس لنگرودی و گروس عبدالملکیان پرطرفدارتر بودند. در کنار این جریان، جریانهای مخالفی هم بروز کردند که سادهسازی شعر را مخرب میدانستند.
در دهه90 شعر فارسی، جریان مشخص و معینی بروز نکرد، ولی درگذشت شاعر مهجوری چون بیژن الهی در سال 1389 باعث شد توجهها به او و شعرش که در دهه40 با عنوان شعر دیگر شکل گرفته بود، فزونی بگیرد. در دهه90، جوانترها سراغ از پیشنهادهای شعری او و رفقای همحلقهاش در شعر دیگر گرفتند.