نسخه Pdf

قربانی سرقت

قتل دختر جوان که قربانی سرقت شده بود خاطره یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی است

قربانی سرقت

چند سال در یکی از شهرهای اطراف تهران به عنوان افسر ویژه قتل در اداره آگاهی فعالیت می‌کردم. یک روز مردی با اداره تماس گرفت و از کشف جسد دختر جوانی در یک کانال آب خبر داد. آدرس کانال را گرفته و راهی آنجا شدیم. وقتی به محل رسیدیم با جسد دختر جوانی روبه‌رو شدیم که آثار درگیری و جراحت با چاقو روی بدنش وجود داشت. مردی که موضوع را به پلیس خبر داده بود در تحقیقات گفت: در حال رفتن به سمت خانه بودم که متوجه خودروی پرایدی شدم که با دو سرنشین کنار کانال آب توقف کرد و بعد این دختر را از ماشین بیرون پرت کرده و گریختند. روی پلاک را گلی کرده بودند که به‌سختی چند شماره آن را به خاطر سپردم.
با بررسی جسد دختر جوان یک کارت شناسایی پیدا کردیم که از طریق آن به خانواده دختر جوان رسیدیم. لیلا 23ساله، قربانی این جنایت شده بود. مادرش در تحقیقات گفت: امروز عصر دخترم وقتی از محل کارش بیرون آمد با من تماس گرفت و خبر داد در مسیر خانه است اما چند دقیقه بعد وقتی با تلفن همراهش تماس گرفتم تا بگویم امشب مهمانی می‌رویم، گوشی‌اش خاموش بود. نگرانش شده و با طولانی‌شدن بازگشتش به خانه احتمال دادم حادثه‌ای برایش رخ داده که با تماس پلیس متوجه قتل او شدم.
از شما می‌خواهم قاتلش را زود دستگیر کنید تا خون دخترم
پایمال نشود.
تحقیقات در این زمینه را آغاز کردیم که مشخص شد شکایت‌های مشابهی از سرنشینان یک خودروی پراید در پلیس آگاهی مطرح شده است. دو مرد که سرنشین پراید بودند در پوشش مسافربر زنان و مردان را سوار کرده و در میانه راه با تهدید چاقو از آنها سرقت می‌کردند. با تحقیقات از شاکیان این دو مرد و اظهارات تنها شاهد قتل، متوجه شباهت خودروی پراید در پرونده‌ها شدیم.
با ردیابی شماره پلاک و بررسی خودروهای مشابه در این شهر، سرانجام متهمان شناسایی و دستگیر شدند. متهمان دو برادر بودند که ابتدا منکر جرایم خود شدند اما وقتی با شاهد ماجرا و دیگر قربانیان روبه‌رو شدند به سرقت‌های سریالی و قتل دختر جوان اعتراف کردند.
یکی از دو برادر در تحقیقات گفت: در پوشش مسافربر طعمه‌ها را سوار کرده و در محلی خلوت، خودم را به صندلی عقب رسانده و با تهدید چاقو اموال مسافر را سرقت کرده و او را از ماشین پیاده می‌کردیم. پس از سوارکردن دختر جوان همین نقشه را
اجرا کردیم اما او در برابر من مقاومت کرد و با کیف شروع به کتک‌زدن من و داد و فریاد کرد. می‌ترسیدم کسی متوجه ماجرا شود و دستگیر شویم. به همین خاطر با چاقو چند ضربه به او زدم که آرام گرفت. وقتی به خودم آمدم، او مرده بود و نفس نمی‌کشید. برادرم کنار کانال آبی توقف کرد و من جسد را داخل آن انداختم و فرار کردیم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده در دادگاه بررسی و قاتل به قصاص محکوم شد و برادرش حکم حبس گرفت. با تائید حکم در دیوان‌عالی کشور، حکم قاتل اجرا شد تا به‌سزای عملش برسد.
ضمیمه چار دیواری