مهرگان فتحی از جهانبینی ویژه پدرش درباره مرگ میگوید
من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم
پدرم به خاطر نوع زندگیای که داشت، جهانبینی و نگاهی ویژه درباره مرگ داشت. رنجهای زیادی را متحمل شده بود و شاهد مرگ بسیاری از عزیزانش از خانواده تا دوستان بسیار نزدیکش بود. در زمان نمایش «بینوایان» پدرم یکی از برادرانش را از دست داد و در لحظه تدفین عمویم، پدرم دستم را گرفت و مرا از آن مکان خیلی دور کرد. وقتی داشتیم در قبرستان قدم میزدیم، به من گفت اینجا را نگاه کن که همه دارند گل پرپر میکنند و بعد شعر «باور» آقای کسرایی را برایم خواند که میگوید «اما من غمین/ گلهای یاد کس را پرپر نمیکنم/ من مرگ هیچ عزیزی را/ باور نمیکنم». این برایم شگفتانگیز بود و من به عنوان یک بچه با تصویری از مرگ روبهرو شدم که این نگاه تا امروز با من است. در از دست دادن پدرم این نگاه خیلی به من کمک کرد و باعث شد هیچ وقت مرگش را باور نکنم. نه به این معنا که این اتفاق را نپذیرم، بلکه از این جهت که تازه بعد از مرگش زندگیمان با هم شروع شد. او بعد از مرگش هر لحظه با من است و همه جا با من حضور دارد. با اینکه مادرم را زودتر از پدرم از دست داده بودم، این جهانبینی خیلی به من کمک کرد طور دیگری مرگ را نگاه کنم و گلهای یاد هیچ کسی را پرپر نکنم.
تیتر خبرها