حکمت پیچیده مرید زرنگ و توصیه نهایی
امید مهدینژاد طنزنویس
روزی حکیمی در پایان سال، مریدان را در دورهمی پایان سال حکمتکده واقع در سالن آمفیتئاتر جمع کرد تا آخرین نصایح سال را به آنان بنماید تا با کولهباری از آموزههای معنوی به تعطیلات سال نو بپردازند. وقتی همه مریدان جمع شدند، حکیم پشت تریبون رفت و گفت: تابه حال چندبار شده است به واسطه پلیدی شما، دیگران به پالایش روح خود پرداخته باشند؟ مریدان که متوجه سوال نشده بودند، گفتند: جان؟ حکیم گفت: چندبار پیش آمده است به واسطه پلیدی دیگران به پالایش روح خود پرداخته باشید؟ یکی از مریدان گفت: میشود مثال بزنید؟ حکیم گفت: دو آتشنشان پس از خاموش کردن آتشی سنگین از مأموریت باز میگردند. صورت یکی از آنها سیاه و پر از دوده است و صورت دیگری تمیز و بدون هیچ آلودگی. کدامیک از آنها به شستن صورت خود مبادرت میورزد؟ مریدان گفتند: علیالقاعده آنکه صورتش کثیف است. اما از آنجا که شما قصد دارید از این داستان یک نتیجه حکمی-اخلاقی بگیرید، پس آن یکی. حکیم گفت: بلی. مریدان گفتند: به ما بگویید چرا. حکیم گفت: آنکه صورتش کثیف است دیگری را میبیند که صورتش تمیز است و میپندارد صورت خودش نیز مانند او تمیز است، پس مبادرت به شستوشوی صورت خود نمیکند. آنکه صورتش تمیز است دیگری را میبیند که صورتش کثیف است و میپندارد صورت خودش نیز مانند او کثیف است، پس او مبادرت به شستوشوی صورت خود میکند. در این هنگام یکی از مریدان که مرید ناراحت و ستارهداری بود از جا برخاست و گفت: ای حکیم بزرگ، شستوشو در کجا انجام میگیرد. حکیم گفت: در استراحتگاه آتشنشانی. مرید ناراحت گفت: در استراحتگاه آتشنشانی آینه موجود است و هرکدام صورت خود را میبیند. حکیم گفت: این یک مثال بود برای آنکه به اصل کلام توجه کنید. وی سپس رو به سایر مریدان کرد و گفت: زرنگ باشید، اما نه مثل این مرید. زرنگ باشید در درک اصل موضوع، نه در گذاشتن مته نقد به خشخاش مثال. در این هنگام سایر مریدان نخست مرید ناراحت را هو کردند و سپس جامه بر تن دریدند و بهطور مدهوش در کف سالن ولو شدند.
تیتر خبرها