از حقیقت فرار نکنیم
«استاد سخن»، «پادشاه سخن»، «شیخ اجلّ» و حتی بهطور مطلق، «استاد»، اینها عناوینی است که برای سعدی به کار میبرند ولی بیایید با خودمان روراست باشیم، بیایید از حقیقت فرار نکنیم و از پذیرش آن طفره نرویم، هرچند که این حقیقت تلخ باشد ولی هست و از بودنش هم گریزی نیست که مخاطب امروز (سن و سالش فقط نوجوان و جوان نیست، حتی مسنترها هم بعید است، این را در پرانتز گفتم که فکر نکنیم مقصر فقط نسل نوجوان و تازه به عرصه رسیده است) سعدی را تقریبا نمیشناسد.
چند سال قبل ویدئویی دیدم که در آن در خیابان از مردم درباره یک بیت از سعدی و حافظ و دیگر مفاخر ادبی زبان فارسی پرسش میکردند و اغلب چیز زیادی نمیدانستند، طبیعی است که امروز اوضاع بهتر نشده است. مقصر این اتفاق کیست و چرا اینطور شده و اینها از پرسشهای همیشگی روشنفکران این مملکت بوده؛ روشنفکرانی که خودشان در ناشناخته ماندن سعدی و دیگران بیتاثیر نبودند و تا توانستند به آنها تاختند.
ما هم نمیخواهیم مرثیه بخوانیم و «ننه من غریبم» بازی دربیاوریم که فرهنگ غریب است، هرکس گفت فرهنگ غریب است و بدون فوت وقت و بدون معطلی از او بپرسید «تو برای فرهنگ چه کردی؟» دیگر بس است حرفهای تکراری و ملالآوری که داد از اهمیت توجه به فرهنگ و مفاخر ملی و فرهنگ میزنند، امروز وقت کار کردن است، مرد میدان کیست؟ حراف و سخنپراکن زیاد است، ممکن است بگویید «آهای نویسنده! خود تو چه گلی به سر این فرهنگ زدی که اینطور حرف میزنی؟» جواب من روشن است جستوجو کنید، نه ادعای گزاف میکنم و نه تواضع دروغین؛ هرکار کردهام در دسترس است. سعی کردم به قدر توانم صدای این جریان باشم و هرجا فرصت پیدا کردم از این فرهنگ و اهمیتش حرف زدهام. حالا ممکن است گفته شود بیایید درباره سعدی حرف تازه بزنیم، حرف تازه همین که ما هنوز درست سعدی را نمیشناسیم در حالی که غربیها بهتر از ما او را میشناسند و ما فقط پشت دست به دندان گزیدهایم و افسوس خوردهایم. یک نفر بضاعتش نوشتن است، دیگری میتواند بلندگو باشد، دیگری میتواند تکرار کند، هرکس هر کاری میتواند باید بکند که دیگر فرصت نیست، فرصت حرف زدن نیست و باید کاری کرد. همین که بدانیم هرقدر هم از سعدی بگوییم باز کم است، خودش یک حرف و اتفاق تازه است. اگر فردوسی را زندهکننده زبان فارسی میدانند، سعدی را معلم زبان فارسی نامیدهاند و از این منظر قدر این معلم را با خواندن و ارسال پیامش باید دانست. سعدی که حدود هفت قرن با او فاصله داریم امروز هنوز زنده است و با ما و نسلهای بعد از ما نیز گفتوگو میکند. گذر زمان و مانایی امثال سعدی ثابت کرده او نیازی به این کارها ندارد و راهش را در مارپیچ تاریخ باز کرده و پیش میآید ولی ما میتوانیم نامی نیکو از خود با یادکرد سعدی بهجا بگذاریم.