زن بزن بهادر شوهرش را در حضور پاسبان به باد کتک گرفت
گفتوگو با مشت
مردی که از ضربات مشت و لگد زنش دل پرخونی داشت در اتاق بازپرس هم موردحمله همسر خود واقع شد و بهناچار پاسبانها مداخله کردند و شوهر را از دستزن نجات دادند.
مأموران دیروز زنی را که به اتهام سرقت دستگیرشده بود به دادسرا آوردند و او را با پرونده تحویل بازپرس شعبه دوم دادند.
زن مزبور لال بود و بازپرس هر چه کوشش کرد نتوانست مشخصات او را به دست آورد و پروندهاش را تکمیل کند. در اطراف این زن تحقیقاتی شد و معلوم گردید که وی شوهر دارد. به دستور بازپرس چند مأمور بهدنبال شوهر زن مزبور رفتند و او را به دادسرا آوردند.
شوهر که به فارسی تسلط نداشت در بازجویی گفت: اسم زنم سکینه است. بازپرس جریان سرقت را برای شوهر او توضیح داد و در پایان از او پرسید به چه دلیل زنش دست به سرقت زده است. شوهر زن همینکه موضوع سرقت را شنید، خود را به میز بازپرس نزدیک کرد و ترسان و لرزان گفت: من جرات ندارم به زنم اعتراض کنم. زنم بزنبهادر است و روزی نیست که مرا کتک نزند. او هر بار بهخاطر موضوعی کوچک و بیاهمیت بهانه میگیرد و من را کتک میزند.
اوایل ازدواجمان میتوانستم جوابش را بدهم ولی حالا لاغر شدهام و راستش از زنم میترسم و هر کاری که در خانه میکند، مجبورم چشمانم را ببندم و سکوت کنم و جرأت اعتراض ندارم.
شوهر سکینه پیش بازپرس درددل میکرد و فراموش کرده بود که زنش گرچه لال است اما کر نیست و او همچنان از زنش بدگویی میکرد.
ناگهان زن که همه حرفها را میشنید از جایش بلند شد و به سمت شوهرش رفت و جلوی چشمان بازپرس، گریبان او را گرفت و دو، سه مشتی نثارش کرد. در این زمان پاسبانها سررسیدند و او را گرفتند و شوهرش را از دستش نجات دادند.
به دستور بازپرس برای این زن قرار بازداشت صادر شد و او روانه زندان گردید.
مأموران دیروز زنی را که به اتهام سرقت دستگیرشده بود به دادسرا آوردند و او را با پرونده تحویل بازپرس شعبه دوم دادند.
زن مزبور لال بود و بازپرس هر چه کوشش کرد نتوانست مشخصات او را به دست آورد و پروندهاش را تکمیل کند. در اطراف این زن تحقیقاتی شد و معلوم گردید که وی شوهر دارد. به دستور بازپرس چند مأمور بهدنبال شوهر زن مزبور رفتند و او را به دادسرا آوردند.
شوهر که به فارسی تسلط نداشت در بازجویی گفت: اسم زنم سکینه است. بازپرس جریان سرقت را برای شوهر او توضیح داد و در پایان از او پرسید به چه دلیل زنش دست به سرقت زده است. شوهر زن همینکه موضوع سرقت را شنید، خود را به میز بازپرس نزدیک کرد و ترسان و لرزان گفت: من جرات ندارم به زنم اعتراض کنم. زنم بزنبهادر است و روزی نیست که مرا کتک نزند. او هر بار بهخاطر موضوعی کوچک و بیاهمیت بهانه میگیرد و من را کتک میزند.
اوایل ازدواجمان میتوانستم جوابش را بدهم ولی حالا لاغر شدهام و راستش از زنم میترسم و هر کاری که در خانه میکند، مجبورم چشمانم را ببندم و سکوت کنم و جرأت اعتراض ندارم.
شوهر سکینه پیش بازپرس درددل میکرد و فراموش کرده بود که زنش گرچه لال است اما کر نیست و او همچنان از زنش بدگویی میکرد.
ناگهان زن که همه حرفها را میشنید از جایش بلند شد و به سمت شوهرش رفت و جلوی چشمان بازپرس، گریبان او را گرفت و دو، سه مشتی نثارش کرد. در این زمان پاسبانها سررسیدند و او را گرفتند و شوهرش را از دستش نجات دادند.
به دستور بازپرس برای این زن قرار بازداشت صادر شد و او روانه زندان گردید.