نگاهی به انیمیشن میچلها درمقابل ماشینها
پدر، دختر، آخرالزمان!
کیتی میچل، احساس تنهایی میکند و به همین دلیل به سینما و فیلمسازی پناه آورده، تا اینکه به آرزویش میرسد و در کالج فیلمسازی کالیفرنیا پذیرفته میشود. اما پدرش ریک میچل، که خیلی با فیلمساز شدنش موافق نیست بلیط پرواز کیتی به کالیفرنیا را کنسل میکند و اینجاست که علیرغم میل کیتی، سفری خانوادگی با ماشین فرسودهشان آغاز میشود. سفری که در میانه آن، آخرالزمان توسط ماشینها و رباتها فرا میرسد و وظیفه نجات دنیا بر دوش خانواده میچلها
قرار میگیرد...
آخرین انیمیشن نتفلیکس دقیقا روی یکی از بزرگترین چالشهای عصر جدید دست گذاشته است: شکاف نسلی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی. بزرگترین دوگانه فیلم، تضاد بین پدر و دختر نوجوان است. ریک میچل پدری مهربان و ماجراجوست. کودک درونش زنده است و تمام تلاش خود را میکند که با بچههایش روابطی گرم و صمیمی برقرار کند. اما دنیا عوض شده و زبان نسل جدید تغییر کرده؛ از آنسو کیتی عاشق فیلمسازی است و تمام زندگیاش در لپ تاپ و تلفن همراهش خلاصه میشود.
ریک میخواهد فرزندانش با طبیعت خو بگیرند، اما کیتی در فانتزیهای مجازیاش زندگی میکند. ریک، اردکِ تاکسیدرمیشده را روی دیوار نصب میکند و هیچ علاقه ای ندارد جلوههای ویژه فیلم جدید دخترش را ببیند. ریک به بچههایش پیچ گوشتی هدیه میدهد و آنها به دنبال کار کردن با رسانههای جدید هستند و توجهی به توصیههای از جنسِ سوادرسانهایِ پدرشان ندارند. مهمترین عاملی که بین کیتی و پدرش اختلاف میاندازد هم لپ تاپ کیتی است.
در «میچلها درمقابل ماشینها» پدر و فرزند با هم تفاوت دارند، اما تمام تلاششان را میکنند که دنیای همدیگر را درک کنند. لیندا مادر خانواده به جای اینکه زانوی غم بغل کند و حرص الکی بخورد، با تلاشی فعالانه سعی میکند دنیای دخترش را به همسرش معرفی کند. کیتی هم با وجود تمام تفاوتهایش با ریک، تلاش میکند دل پدرش را نشکند... و این بین سفر به داد خانواده میرسد و روابطشان را با هم احیا میکند؛ تا جاییکه در نهایت، خانوادهای که حتی نمیتوانست یک عکس درست و حسابیِ دستهجمعی بگیرد، منجی دنیا از دست سیستم عامل پال میشود.
میچلها در مقابل ماشینها، توأمان هم دنیا را از زاویه دید نوجوانهای امروزی درست میبیند، هم از زاویهدید پدرومادرها. دقیقا همان چیزی که گمشده فیلمها و سریالهای امروز کشورمان است. به فیلمسازان ایرانی توصیه میکنم بارها این انیمیشن را ببینند تا یاد بگیرند که چگونه میتوان با یک فیلم، قدمی بلند به سمت دنیای نوجوانان امروز برداشت.
قرار میگیرد...
آخرین انیمیشن نتفلیکس دقیقا روی یکی از بزرگترین چالشهای عصر جدید دست گذاشته است: شکاف نسلی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی. بزرگترین دوگانه فیلم، تضاد بین پدر و دختر نوجوان است. ریک میچل پدری مهربان و ماجراجوست. کودک درونش زنده است و تمام تلاش خود را میکند که با بچههایش روابطی گرم و صمیمی برقرار کند. اما دنیا عوض شده و زبان نسل جدید تغییر کرده؛ از آنسو کیتی عاشق فیلمسازی است و تمام زندگیاش در لپ تاپ و تلفن همراهش خلاصه میشود.
ریک میخواهد فرزندانش با طبیعت خو بگیرند، اما کیتی در فانتزیهای مجازیاش زندگی میکند. ریک، اردکِ تاکسیدرمیشده را روی دیوار نصب میکند و هیچ علاقه ای ندارد جلوههای ویژه فیلم جدید دخترش را ببیند. ریک به بچههایش پیچ گوشتی هدیه میدهد و آنها به دنبال کار کردن با رسانههای جدید هستند و توجهی به توصیههای از جنسِ سوادرسانهایِ پدرشان ندارند. مهمترین عاملی که بین کیتی و پدرش اختلاف میاندازد هم لپ تاپ کیتی است.
در «میچلها درمقابل ماشینها» پدر و فرزند با هم تفاوت دارند، اما تمام تلاششان را میکنند که دنیای همدیگر را درک کنند. لیندا مادر خانواده به جای اینکه زانوی غم بغل کند و حرص الکی بخورد، با تلاشی فعالانه سعی میکند دنیای دخترش را به همسرش معرفی کند. کیتی هم با وجود تمام تفاوتهایش با ریک، تلاش میکند دل پدرش را نشکند... و این بین سفر به داد خانواده میرسد و روابطشان را با هم احیا میکند؛ تا جاییکه در نهایت، خانوادهای که حتی نمیتوانست یک عکس درست و حسابیِ دستهجمعی بگیرد، منجی دنیا از دست سیستم عامل پال میشود.
میچلها در مقابل ماشینها، توأمان هم دنیا را از زاویه دید نوجوانهای امروزی درست میبیند، هم از زاویهدید پدرومادرها. دقیقا همان چیزی که گمشده فیلمها و سریالهای امروز کشورمان است. به فیلمسازان ایرانی توصیه میکنم بارها این انیمیشن را ببینند تا یاد بگیرند که چگونه میتوان با یک فیلم، قدمی بلند به سمت دنیای نوجوانان امروز برداشت.