نسخه Pdf

آدم‌ها می‌جنگند که چی؟

جنگ‌ها در طول تاریخ دلایل و انگیزه‌های مختلفی داشته:

آدم‌ها می‌جنگند که چی؟

مهمانی به ضرب و زور!

یک مثلی هست که می‌فرماید مهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس / خفه گرداند اگر آید و دیگر نرود!‌
حکایت بعضی جنگ‌های تاریخ هم این‌طوری بوده، به بهانه‌های مختلف. مثل این‌که - آمدیم خودتان را ببینیم صاحبخانه! کاری باری ندارید برایتان انجام بدهیم؟ - شروع شده. آمدن همانا و نرفتن همانا! تازه خودشان که نرفتند هیچ، دوست و فامیل‌شان را هم آوردند باز هیچ، تازه خود صاحبخانه را هم از خانه‌اش بیرون‌کردند. بهانه‌شان هم این بوده قبل از این‌که اینجا خانه شما بشود چشم ما را گرفته‌بود. جالب‌تر این‌که همسایه‌ها هم گفتند حالا اشکالی ندارد، یک ذره مهربان‌تر بنشینید همگی کنار هم جا می‌شوید.‌ به این‌جور مهمانان نطلبیده بی‌چشم و رو می‌گویند استعمارگر. هدف جنگ‌هایشان هم استعمارگری و کشورگشایی است. فهمیدید یا بیشتر توضیح بدهم؟
نمونه‌ای هم که این روزها زیاد می‌شنویم جنگ فلسطین است با مهمان ناخوانده‌اش رژیم‌صهیونیستی. استعمار فقط هم با لشکرکشی و جنگ سخت نیست. اگر یک کشور آنقدر از لحاظ اقتصادی به کشور دیگر وابسته شود یا از لحاظ فرهنگی تحت تاثیر قرار بگیرد که دیگر مجبور شود هر چیزی را که آن کشور می‌گوید بی‌چون و چرا بپذیرد و برای اداره خودش استقلالی نداشته‌باشد آن کشور هم عملا مستعمره شده اما به شیوه امروزی.





مال من، مال تو

 آدمیزاد همیشه و همه جا به دنبال منفعت بوده و حاضر است هر کاری بکند تا منافعش به خطر نیفتد؛ اما حالا اگر منافع دو نفر یا دو گروه یا دو کشور با هم تداخل کنند چه می‌شود؟
شاخ تو شاخ می‌شوند مگر نه؟
اگر قبلا تضاد منافع دو گروه بر سر خوردن گوزن شکار شده با سنگ و چوب شروع می‌شد الان بر سر منافع‌شان جنگ‌های جهانی به راه می‌اندازند و میلیون‌ها انسان بی‌خبر را هم درگیر می‌کنند. چرا؟ چون مثلا فرانسه می‌بیند گویا آلمان دارد زیاد از حد قدرتمند می‌شود و کم‌کم پایش را از گلیمش درازتر می‌کند. پس بهتر است همین جا در نطفه خفه‌اش کنیم. از آن طرف هم آلمان به رفقایش می‌گوید مثل این‌که این انگلیس و فرانسه خیلی باد کرده‌اند، بهتر است همین جا نشان‌شان بدهیم دنیا دست کیست. همین هم می‌شود که جنگ به راه می‌افتد.‌ این جنگ‌ها، جنگ بر سر منافع است. شاید نوع دیگری از جنگ‌هایی که قدیم بین قبیله‌ها به راه می‌افتاد و بهشان می‌گفتند جنگ‌های نزاعی، مثل این‌که یکی از اینها یکی از آنها را می‌کشت و تا سال‌ها بین دو تا قبیله جنگ و خونریزی به راه می‌افتاد. دریغ از این‌که یک نفر کوتاه بیاید، همین‌قدر متمدن.


خاک و خون

از وقتی مفهومی به نام مرز به وجود آمد دردسرهای بشریت چند برابر شد. حتی هنوز هم که هنوز است سر مناطقی در دنیا دعواست و تکلیف‌شان مشخص نشده که مال کدام همسایه‌اند مانند دسته دست راست صندلی در سینما یا مثل مناطقی بین هند و پاکستان. جنگ‌های زیادی هم در دنیا بر سر همین مرزها انجام شده، نمونه‌اش تعرض عراق به ایران که بهانه‌اش اروندرود و خوزستان بود. اما جنگ‌ها همیشه دو طرف دارند. یک طرف که جنگ را شروع می‌کند و یک طرف که جنگ بهش تحمیل می‌شود و ناچار است از آب و خاکش دفاع کند. به جنگی که طرف دوم می‌کند می‌گویند جنگ‌های تدافعی، یعنی برای دفاع کردن می‌جنگند نه برای تجاوز به مرزهای کشور دیگر.
ایران در جنگ تحمیلی چنین وضعیتی داشت. سرخپوست‌های بینوا هم وقتی با مهاجران می‌جنگیدند در حال دفاع بودند. یمن در مقابل عربستان چنین حالتی دارد. جالب این است که عربستان خودش حمله به یمن را شروع کرده، خیلی هم ناجوانمردانه مناطق غیرنظامی و زن و بچه‌های بی‌دفاع را می‌زند اما از آن طرف تا یک موشک به مواضعش می‌خورد سریع دست و پایش را گم می‌کند و آتش بس می‌دهد. یک نفر هم نیست بپرسد تو که نمی‌تونی غلطی بکنی، غلط می‌کنی غلطی می‌کنی؟