مسعود آبپرور: رقابت جای رفاقت را گرفته
به آبپرور میگویم در آمریکا که به اندازه کشور ما قدمت فرهنگی و زیستی ندارد، سریالی ساخته میشود به نام «دوستان» که 10 سال است پخش میشود و آنقدر جذاب است که مردم زیادی در سراسر دنیا آن را دیده و میبینند. اما در کشور ما درباره این مفهوم و شایعترین رابطه انسانی در سینما و تلویزیون تقریبا اثری نداریم و آنهایی هم که داریم آنقدر کم است که اصلا به چشم نمیآیند. چرا چنین اتفاقی رخ داده؟ میگوید: فرهنگ زیستی ما بهشدت و بهسرعت در حال تغییر است و باید بپذیریم برخی مفاهیم مانند همین دوستی و رفاقت در حال از بین رفتن و ریشهکنی است. جامعه بهشدت به سمت عدم قطعیت درباره هر چیزی که از گذشته به ما رسیده در حال حرکت است و همین باعث شده درباره سنتها و فرهنگهای خوبی که از قدیم به ما رسیده هم افراد دچار شک شوند. ما شاید آخرین نسلی بودیم که مفهوم دوستی خوب که زیرمجموعه جوانمردی و فتوت بود از نیاکان به ارث بردیم و تلاش کردیم آن را حفظ کرده و طبق استاندارها و تعاریف آن زندگی کنیم و روابطمان را شکل بدهیم اما نسلهای امروزی دیگر به آن مفاهیم پایبند نیستند، شاید به این دلیل که چارچوبها و قراردادهای اجتماعی تغییر کرده و دچار آشفتگی شدهاست. هر فرد دو ساحت دارد؛ ساحت شخصی و ساحت اجتماعی. شخصیت هر فرد ابتدا در جامعه شکل میگیرد و بعد او تصمیم میگیرد در ساحت فردی چگونه آدمی باشد. من در جامعه است که یاد میگیرم چقدر اخلاقیات و وجدان بیدار، برای زیستن لازم و حیاتی است. اما وقتی از چارچوب فردی بیرون میآیم و میبینم جامعه چنان دچار آشفتگی است که اخلاق در آن سهمی ندارد یا دچار فروپاشی روانی و ذهنی میشوم یا تسلیم شده و شکل کلیت جامعه را به خود میگیرم. وقتی رقابت جای رفاقت را گرفته و در شرایطی که بیاخلاقان در شرایطی بهتر و راحتتر زندگی میکنند، چطور باید توقع داشت فردی که ساحت درست شخصی برای خود تعریف کرده دوام بیاورد و با همان اصول درست خود زندگی کند و شاد و راحت هم باشد. وقتی مفهوم رفاقت و دوستی، تقریبا جای خود را به تجارت و منفعت شخصی داده دیگر نمیتوان توقع داشت که دوستی همان مفهومی باشد که در قدیم در جامعه ما در جریان بوده. جامعه باز شده و چارچوبها تغییر کرده و تقریبا در هم ادغام شده، حالا دیگر در این دنیا چیزی از چشمها پنهان نمیماند و در چنین جامعه بازی نمیتوان مثل قدیم درباره دوستی و قراردادهای آن صحبت کرد و آن را در قالب آثار نمایشی به دیگران نشان داد و توصیه کرد. در جامعهای میتوان درباره دوستی فیلم و سریال ساخت که ثبات داشته باشد اما جامعه ما الان دچار آشفتگی است.
کربلاییزاده: عمق دوستی مهم است
دوستی از زمان بچگی شروع میشود و برای من در محله و مدرسه شکل گرفت اما به مرور تغییر کرد و از سال 68 که وارد تئاتر و بازیگری شدم، دوستانم بیشتر همکارانم در این حرفه هستند. دیگر آن دوستان خیلی قدیمی را شاید مثل قدیم نبینم و گاهی تلفنی با هم صحبت کنیم. البته با دوستان تئاتری و حوزه بازیگری هم زیاد در ارتباط نیستیم مگر برای کار. این را هم بگویم شرایطی که کرونا ایجاد کرد، کلا روی روابط تاثیر گذاشت و دیدارها را محدود کرد. اینهم کار خدا بود که به ما انسانها ثابت کند با همه ادعاهایی که داریم و این که همه دنیا و شرایطش تحت کنترلمان است، هنوز خیلی مانده از پس یک ویروس کوچک برآییم. با همه اینها به نظرم تعداد و سطح روابط و دوستیهایی که داریم مهم نیست، مهم عمق دوستیهاست. شاید ما فقط یک دوست داشته باشیم که حتی با شنیدن نامش حالمان خوب میشود. حتی گاهی یک دوست را از دست دادهایم و او در این دنیا نیست اما همینکه نامش را میشنویم و یاد خاطرهای از او میافتیم، آنقدر حالمان خوب میشود که دهها آدم دیگر نمیتوانند این حس را در ما به وجود آورند؛ این یعنی دوستی.گاهی رفیقی داریم که خیلی از ما دور است اصلا در یک قاره دیگر زندگی میکند اما سطح صمیمیت و همزبانی و همدلی ما به قدری زیاد است تا نامش را میشنویم احساس میکنیم چقدر « مشتاق» دیدار اوییم. به نظرم این اشتیاق عمق دوستی و رفاقت را نشان میدهد. همان تعارف قدیمی « مشتاق دیدار»، قدیمیترین و کاربردیترین فرمول دوستی است.اگر از ته دل مشتاق دیدار فردی هستیم و دلمان عمیقا برای او تنگ میشود، یعنی او را به عنوان بهترین دوستمان قبول داریم. دوست این نیست که فقط در شرایط اضطرار و سختی به یاد او بیفتیم و سراغ او را بگیریم. دوست به نظرم یعنی کسی که حس و حال ما را خوب میکند.در دوره کرونا بهخصوص در سال اول که شرایط خیلی سخت بود، شرایط من هم سخت و دشوار شد چون خیلی از کارها تعطیل شد.اما در این شرایط سخت پا پیش نگذاشتم که از دوست و رفیقی کمک بگیرم. با خودم گفتم شاید شرایط او هم مناسبت نباشد پس چرا باید شرمندهاش کنم. در این دوره رابطه خودم را با بهترین و یگانهترین دوستم بهتر و محکمتر کردم و مدام زیر لب گفتم: «یا رفیق من لا رفیق له»