پرواز روح در هفته کرامت
گاهی برای پرواز کردن، پر لازم نیست. برای رفتن حتما پا لازم نیست و برای سفر کردن، جسم شرط لازم و کافی نیست اما زمانی جسمت در سفر است و روحت سرگردان. آنجا که باید دل بدهی، دل میبری و هر جا که باید دلداده باشی، دل کندهای و جان را بها دادهای و این شاید خصلت انسانی است که تکلیفش با خودش و مهمتر از آن با دلش مشخص نیست.
درست مثل سفر زیارت که میشود از روی تخت بیمارستان و پاهای کمتوان و جسم ناتوان هم زائر شد. تنها دل را باید بچرخانی تا فرکانسهای موازی را دریابی و عرض ارادت کنی...
شاید اگر جسمت سرحال بود و در حرم بودی اما محرم نبودی، این حال خوب را نداشتی اما اکنونکه جسمت در حرم به معنای ظاهر نیست تلاش کن تا در حریم حرم مهمانت کنند و در حرم دل طواف کنی.... عشق را در دروندلت فریاد بزن و نجواهای شبانه و زمزمههای روزانه عاشقیات را بر شال سبز ارادتت گره بزن تا گشایشی باطنی برایت حاصل شود...
نفست را بمیران تا ببینی... یمت یرنی.... دلدادگیات را از همان بستر بیماری ابراز کن. اگر پاهایت تاب رفتن ندارد، دستانت که توان دستگیری دارند...کره گشایی کن آنهم با گشادهرویی و در کنجی دنج گرههای آشنا و ناآشنا را بازکن. دستها را بگیر تا در نگاه مهربان و عاشقت اتفاقی بیفتد از جنس نور...تا خورشید ولایت هم بر تو نوری بتاباند و آرامش را به قلب و دلت برگرداند. احساس خوب بودن را با دیگران به اشتراک بگذار و در حسرت نداشتههایت از زمانی سخن بگو که آنها را داشتهای با زبان شکر و رضایت عبادتی عاشقانه کن تا بر نگاه خالصانهات مهربانی و رحمانیت و رحیمیت ا... را حس کنی و مهمان همیشه حاضر حرمها باشی. حریم حرم را نگاهبانی کردن، رزقت میشود و حرمتها را نگاه میداری و مهربانانه باخدای خود سخن میگویی و شاکرانه و خاشعانه، خوبیها را از او طلب میکنی و این همان رزق خوبی است که بسیاری با همه داراییهایشان فقیرند و حسرت دار این حال و هوا و به معنای واقعی در ماتم نداشتههایشان حیران و سر به گریبان.