جوانان تك‌زیست  و مدیران بی‌زیست

جوانان تك‌زیست و مدیران بی‌زیست

پسرها پیرپسر می‌شوند، دختران پیردختر؛ این را آمارها روایت می‌كنند، حقیقت تلخی كه نمی‌شود 
زیر هیچ‌فرشی پنهانش كرد، واقعیتی كه آب پاكی را می‌ریزد روی دست افرادی كه ادعای مدیریت دارند و دودستی میزهایشان را چسبیده‌اند از جامعه و فرهنگ بگیرید تا اقتصاد و سیاست.
آخرین بررسی‌ها گواهی می‌دهد در خوشبینانه‌ترین حالت جمعیت آنهایی كه به سن تجرد قطعی رسیده‌اند (49سال) از 220هزار نفر عبور كرده است، گروهی كه باید تك‌زیست خواندشان چون محال ممكن است به فكر ازدواج بیفتند یا كسی از آنها بپرسد برنامه‌شان برای ازدواج چیست؟ حدود هفت سال پیش جمعیت این گروه حدود 150هزار نفر بود، اما هر سال كه می‌گذرد به جمعیت‌شان اضافه می‌شود، چون بیكاری گریبان جوانان بیشتری را می‌گیرد و آنها در
برنامه ریزی برای آینده خود محدودتر می‌شوند. نگران‌كننده‌تر این كه دختران در این بین سهم بیشتری دارند؛ آن‌طور كه مدیركل دفتر جمعیت، نیروی كار و سرشماری‌های مركز آمار ایران گفته 138هزار نفر از جمعیت مجردان قطعی كشور را دختران تشكیل می‌دهند. 
جمعیت جوانان كشور آب می‌رود، اما جمعیت پیرپسرها و پیردخترها روز به روز بیشتر می‌شود، حدود 12سال پیش 4/35درصد از جمعیت كشور را 15 تا 29 ساله‌ها تشكیل می‌دادند، پنج سال بعد این آمار به 5/31درصد رسید و سال 95 به 1/25درصد تقلیل پیدا كرد. در مقابل هر روز جوان بیشتری از ازدواج یعنی این ابتدای حق و نیازشان فاصله می‌گیرند. این روزها بیش از 13 میلیون نفر در سن ازدواج قرار دارند، اما مشكلات مانع از این می‌شود كه برای ازدواج آستین بالا بزنند.
 این فقط جوانان نیستند كه هر روز از آرزوهایشان دور می‌شوند و گوشه نشین، پدر و مادرهای زیادی نیز غم شرایط نامناسب فرزندانشان را دارند. خیلی از والدین كه توانایی تامین جهیزیه ندارند به بهانه‌های متخلف خواستگارها را سنگ قلاب می‌كنند و خیلی‌های دیگر به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی می‌ترسند برای پسرشان پا پیش بگذارند. در این بین به نظر می‌رسد بیشتر مدیران با این‌كه ادعا می‌كنند شیوه‌های مدیریت مدرن را 
در پیش گرفته‌اند اما عملكردشان نشان می‌دهد كه هنوز تصور می‌كنند جامعه در عصر كشاورزی ودامداری به سرمی‌برد، چراكه ایجاد شغل و تامین مسكن برای جوانان را وظیفه والدین می‌داننددر گذشته نفع فرزندان به والدین می‌رسید چرا كه در كشاورزی و دامداری كمك حال‌شان بودند به همین دلیل والدین این توانایی را داشتند كه مشكلات فرزندانشان را حل و فصل كنند، اما مدت‌هاست كه خانواده‌ها برای پرورش فرزندانشان هزینه می‌كنند، اما سود فعالیت جوانان به دولت‌ها می‌رسد با این حال مدیران نتوانسته اند برای اشتغال و آینده آنها شرایط مناسبی را ایجاد كنند. در این شرایط دغدغه بیشتر آنها این است كه معاونت ساماندهی امور جوانان باید بخشی از وزارت ورزش باشد یا به روال سازمان جوانان پیشین اداره شود.