یادداشتی از حامد عسکری شاعر و نویسنده
بوی آدمیزاد میآد...
بیشتر اوقات برای بچههایم، خودم قصه میگویم. بعضی وقتها هم دست به دامن دنیای مجازی میشوم و چیزهایی انتخاب میكنم و از توی گوشی تلفن همراهم پخش میكنم .دیشب یك پادكست (قطعه تلفیقی متن و موسیقی) قصه كودكانه را دانلود كردم و با هم نشستیم به شنیدنش. قصه طبق معمول یك غول داشت كه مصداق بارز شر و بلاهت بوده و هست. یك جایی از قصه وقتی قهرمان قصه وارد قلمرو غول شده بود، غول طبق معمول خواب بود و با جمله معروف اووووم بوی آدمیزاد میآد از خواب بیدار شد. من دیگر بقیه قصه را نشنیدم و این جمله را چندبار توی ذهنم مرور كردم: بوی آدمیزاد میآد... این حرفی كه میخواهم بزنم شاید ذوق و طبع من باشد و به آن ایرادهایی وارد باشد فلذا میتوانید اصلا قبولش نداشته باشید و فقط زحمت خواندن این چند جمله را متحمل شدهاید: غول نماد شر و گمراهی و قدرت بدون تعقل همراه با زورگویی است. قدرتی كه صرفا برخاسته از بزرگ بودن و قدرت ماورایی داشتن و پیرو هوای دل بودن است. حالا چه چیزی مشام این غول را میآزارد و حتی از خواب بیدارش میكند؟
آفرین بوی آدمیزاد! آدمیزادی كه قدرتی به نام عقل دارد و با جثهای هرچند كوچكتر و بدون قدرتهایی ماورایی معمولا توی قصهها غولها را شكست میدهد، دیشب در وسط پادكست قصه بچهها به این فكر میكردم كه وقتی غول نماد شر است، قهرمان روبهرویش باید نماد خیر و نیكی باشد تا منطق قصه برای ذهن تازه كودكان جذابیت داشته باشد و بچهها آدمهای خاكستری را درك نمیكنند. محكم كه فكر كردم با خودم گفتم شاید بویی كه مدنظر غولهاست، خیلی احتمالش ضعیف است كه بوی عطر یا عرق یا بویی كه سگها از هر كسی در حافظه خود ذخیره دارند را مد نظرشان باشد. بوی قدرت عقل شاید باشد یا بوی نیكی و خیر كه اینگونه مشام مظهر شر و تاریكی و زورگویی را آزرده است و بیدارش كرده و مهیا برای مبارزه با مخالف خودش شده است. مخلص كلام اینكه مشام ما هم بد نبود اگر مثل غولها حسگرهایی داشت و وقت نزدیك شدن نیروهای شر و شیطانی به ذهن و اطرافمان بویش را حس میكردیم و تنوره كه نه ولی زمزمه میكردیم: بوی غوووول میااااد ...
آفرین بوی آدمیزاد! آدمیزادی كه قدرتی به نام عقل دارد و با جثهای هرچند كوچكتر و بدون قدرتهایی ماورایی معمولا توی قصهها غولها را شكست میدهد، دیشب در وسط پادكست قصه بچهها به این فكر میكردم كه وقتی غول نماد شر است، قهرمان روبهرویش باید نماد خیر و نیكی باشد تا منطق قصه برای ذهن تازه كودكان جذابیت داشته باشد و بچهها آدمهای خاكستری را درك نمیكنند. محكم كه فكر كردم با خودم گفتم شاید بویی كه مدنظر غولهاست، خیلی احتمالش ضعیف است كه بوی عطر یا عرق یا بویی كه سگها از هر كسی در حافظه خود ذخیره دارند را مد نظرشان باشد. بوی قدرت عقل شاید باشد یا بوی نیكی و خیر كه اینگونه مشام مظهر شر و تاریكی و زورگویی را آزرده است و بیدارش كرده و مهیا برای مبارزه با مخالف خودش شده است. مخلص كلام اینكه مشام ما هم بد نبود اگر مثل غولها حسگرهایی داشت و وقت نزدیك شدن نیروهای شر و شیطانی به ذهن و اطرافمان بویش را حس میكردیم و تنوره كه نه ولی زمزمه میكردیم: بوی غوووول میااااد ...