مرگ را به چشم دیدم
45 روز در بدترین شرایط در اتاقك خانه ویلایی محبوس بودم و در حالی كه دست و پا و چشمانم بسته بود، كتك خورده و شكنجه میشدم. فكر نمیكردم بعداز این مدت زنده بمانم و مرگ را مقابل چشمانم هر روز میدیدم. این بخشی از گفتههای محمد 30 ساله پس از رهایی از دام گروگانگیران است. او در گفتوگو با جامجم به تشریح 45روز اسارتش در مخفیگاه آدمربایان پرداخت .
از روزی كه ربوده شدی بگو .
من بعد از دیدن خانوادهام در تهران به شهرستان محمود آباد كه محل زندگی و كارم بود بازگشتم. در حال فروش سبزی بودم كه خودروی پرشیایی مقابلم توقف كرد. سه مرد ایرانی و یك تبعه افغان از خودرو پیاده شدند. آنها نام مرا صدا زدند. مدعی شدند پلیس هستند و باید مرا برای تحقیقات با خود ببرند. حتی نگذاشتند تلفنی به همسرم خبردهم . آنها مرا به زور داخل خودرو انداختند، چشمان و دست وپایم را بستند و با چاقو مرا به مرگ تهدید كردند. بعد از حدود دو ساعت خودرو مقابل خانه ای توقف كرد . همان موقع برای یك لحظه چشم بند از چشمانم افتاد و توانستم ببینم كه در خانه ویلایی قدیمی در اطراف شهر هستم. آنجا بود كه فهمیدم دروغ گفته اندو پلیس نبودند. آنها مرا به اتاقكی انداخته و مدام كتك میزدند، دست و پا و چشمانم بسته بود .
شكنجه شدی؟
ساعتها مرا میزدند و صدایم را برای خانواده ام پخش میکردند تا آنها زودتر پول آزادیام را بپردازند. درشرایط بدی نگهداری میشدم . فقط برای رفتن به دستشویی آن هم روزی یكبارپایم را بازكرده و با خودشان میبردند و میآوردند. غذایم یك تكه نان، مقداری سبزی، یك تكه مرغ و سیبزمینی بود. وقتی التماس میكردم رهایم كنند، وعده غذایم را قطع میكردند.
چطور از دست آدمرباها نجات یافتی؟
آنها توانسته بودند از خانواده ام 416 میلیون تومان اخاذی كنند، بعد از آن مرا دست و پا بسته رها كردند. توانستم از طریق یك رهگذر تلفنی با برادرم حرف بزنم. او آمدو مرا با خودش برد.
من بعد از دیدن خانوادهام در تهران به شهرستان محمود آباد كه محل زندگی و كارم بود بازگشتم. در حال فروش سبزی بودم كه خودروی پرشیایی مقابلم توقف كرد. سه مرد ایرانی و یك تبعه افغان از خودرو پیاده شدند. آنها نام مرا صدا زدند. مدعی شدند پلیس هستند و باید مرا برای تحقیقات با خود ببرند. حتی نگذاشتند تلفنی به همسرم خبردهم . آنها مرا به زور داخل خودرو انداختند، چشمان و دست وپایم را بستند و با چاقو مرا به مرگ تهدید كردند. بعد از حدود دو ساعت خودرو مقابل خانه ای توقف كرد . همان موقع برای یك لحظه چشم بند از چشمانم افتاد و توانستم ببینم كه در خانه ویلایی قدیمی در اطراف شهر هستم. آنجا بود كه فهمیدم دروغ گفته اندو پلیس نبودند. آنها مرا به اتاقكی انداخته و مدام كتك میزدند، دست و پا و چشمانم بسته بود .
شكنجه شدی؟
ساعتها مرا میزدند و صدایم را برای خانواده ام پخش میکردند تا آنها زودتر پول آزادیام را بپردازند. درشرایط بدی نگهداری میشدم . فقط برای رفتن به دستشویی آن هم روزی یكبارپایم را بازكرده و با خودشان میبردند و میآوردند. غذایم یك تكه نان، مقداری سبزی، یك تكه مرغ و سیبزمینی بود. وقتی التماس میكردم رهایم كنند، وعده غذایم را قطع میكردند.
چطور از دست آدمرباها نجات یافتی؟
آنها توانسته بودند از خانواده ام 416 میلیون تومان اخاذی كنند، بعد از آن مرا دست و پا بسته رها كردند. توانستم از طریق یك رهگذر تلفنی با برادرم حرف بزنم. او آمدو مرا با خودش برد.
تیتر خبرها