گفتوگوی جامجم با مسعود نجابتی، از چهرههای هنر انقلاب
هنر انقلاب نباید حزبی شود
چند سالی است كه هفتهای با عنوان جشن هنر انقلاب برگزار میشود و در طول برگزاری آن علاوه بر برنامههای مختلف فرهنگی و هنری، از بین فعالان رشتهها و فضاهای مختلف این عرصه چهرهای بهعنوان چهره سال انتخاب و معرفی میشود. اما این كه اصلا داستان از چه قرار است؟ هنر انقلاب چیست؟ امروز كجای ماجراست؟ تا اینجا چطور پیش رفته و دهها سوال دیگر باعث شد تا به سراغ مسعود نجابتی یكی از افرادی كه در طول دوران كاری و حرفهایاش همیشه با توجه خاص به این بخش از هنر علاوه بر خلق اثر از حامیان و پیشروهای آن محسوب میشود، برویم؛ او از جمله چهرههای پراهمیت و فعال این فضاست كه سال گذشته افتخاراتی را در حوزه گرافیك و دنیای هنرهای تجسمی كسب كرد. مدیریت گروه هنرهای تجسمی بنیاد فرهنگی روایت فتح هم از سمتهایی است كه او عهدهدارش است.
تعریف هنر انقلاب تنها به بحث انقلاب و دفاع مقدس محدود نمیشود؛ اینها بخشی از هنر انقلاب است كه به قوت خودشان بهخصوص در بعضی از مناسبتها همچنان به آن پرداخته میشود و هنرمندان در زمانهای مشخصی دورهم جمع میشوند و در اینباره اتفاقاتی را رقم میزنند. اما هنر انقلاب در شكل واقعی خودش و فضایی كه مورد انتظار جامعه است، هنری است كه در تمام لحظات زندگی انسان حضور دارد و تنها به یك مناسبت و موضوع خاص برنمیگردد. تصور من این است هر موضوعی كه با فطرت انسان سازگار است در حیطه این هنر میگنجد، مثل وقتی كه بحثهایی مثل ظلمستیزی، عدالتطلبی و... را مطرح میكنیم، همه اینها فطری است؛ همانطور كه مثلا هیچ انسانی دوست ندارد زیر بار ظلم برود و در اینجا گاهی فقط بر سر مصداق ظلم و ظالم بحث میشود نه اصل این موضوعات. هنر انقلاب هم موظف است تا حد امكان به همه این موارد از مبارزه با ظلم گرفته تا فساد، بیعدالتی و... بپردازد. با این تعریف گسترده این هنر میتواند تمام ابعاد زندگی را دربر بگیرد و به آن وارد شود. اصلا هنرمندان ما چه آنهایی كه عنوان انقلابی گرفته اند و چه بقیه باید به این موضوعات توجه كنند و واكنش نشان دهند، اتفاقی كه در همه جای دنیا در حوزههای مختلف از شعر و ادبیات گرفته تا بخشهای دیگر هنر رخ داده؛ اگر از این منظر نگاه كنیم هر هنرمند آزادهای كه گوشش نسبت به ندای فطرتش بسته نیست و میتواند بدون بیتفاوتی به جامعهاش مسائل را حلاجی و تحلیل كند، قطعا به موضوعات دیگر هم واكنش طبیعی نشان میدهد. این همان چیزی است كه مدنظر هر هنرمندی در هر جایی است و هنر انقلاب تنها با ضریب حساسیت بالاتری به مسائل نگاه میكند و سعی میكند تا با واكنش به هر موضوعی كه لازم است به آن توجه داشته باشد آن هم بدون تمركز به كسب شهرت و درآمد صرف. این تفاوت هم در همین نگاه تعهدآمیز و همراه با مسؤولیت است.
تا اسم هنر انقلاب میآید همانطور كه شماهم گفتید در وهله اول خیلیها یاد جنگ و انقلاب میافتند و بحث به روز بودن بیش از پیش مطرح میشود، شما به عنوان یكی از فعالان این عرصه فكر میكنید چقدر این هنر توانسته در این فضا پیش برود و از آن عنوان كلیشهای اولش فاصله بگیرد؟
این بحثی كه مطرح كردید دو وجه دارد؛ بخش اول آن تكلیفی است كه هنرمند به دوش دارد؛ یعنی او باید سعی كند خودش را بهروز كند و بتواند به لحاظ مهارتهای فردی و دریافتهای هنری خودش را در حد قابلقبولی نگه دارد، وجه دیگر آن هم به ارگانها و مراكزی برمی گردد كه موظف هستند تا این فضا را با آموزش و پرورش در جامعه ارتقا دهند. دستگاههایی كه برای این كار بودجه دارند و تعدادشان هم كم نیست، از وزارت ارشاد گرفته تا سازمانهای دیگری كه به این امر مكلف هستند، حتی دانشكدههای هنری كه امر آموزش را دنبال میكنند و هنرمندان زیادی را پرورش میدهند، به همین دلیل بخش زیادی از این ماجرا بهعهده دولت و دستگاههای فرهنگی است و این خروجی را آنها باید كنترل كنند. در این جا ما نمیتوانیم بگوییم چون بحث هنر انقلاب است، پس گروهی دیگر موظف نیستند به آن بپردازند. اتفاقا ما به این مرزبندیها و خطكشیهایی كه خیلیها به آن قائل هستند اعتقادی نداریم؛ ما نباید تنها جریانی با عنوان هنر انقلاب داشته باشیم و آن وقت چند نفر را در رقابت به نام هنرمندان انقلابی جدا كنیم، بلكه باید كلان تر به این مقوله نگاه شود.
با وجود همه اینها به نظر شما الان این هنر باتوجه به همان بحث به روز بودن در چه سطحی قرار دارد؟
خود هنرمندان كه تلاششان را میكنند و تشكلهای مردمی تشكیل شده كه در آنها اتفاقات خوبی رخ داده اما در بخشی كه ما انتظار داریم، به هر حال سازمانها و نهادهای فرهنگی با بودجههایی كه دارند با برنامهریزی وارد عمل شوند، اقدام خاصی رخ نداده است و از منظر دولتی و حكومتی به جز چند مورد محدود آن هم در كنار جشنوارهها كاری صورت نگرفته است. در این فضا خیلی از همین تشكلها و فعالیتها بدون هدایت و حمایت كلان در درازمدت آن طور كه باید و شاید مثمرثمر نخواهند بود.
موضوع دیگری كه در این باره وجود دارد، بحث عملكرد فراجناحی با وجود نگاه مشخص در این حیطه است، یعنی پرداختن به مسائل مختلف به دور از سیاستزدگی؛ این مساله را چطور برآورد میكنید؟
همین تشكلهایی كه ایجاد شده چون وابستگی خاصی به ارگان و نهادی ندارند، بستر مناسبی هستند كه بدون بخشنامه، ابلاغ و موارد اداری كار خودشان و حركتی را كه انتظار میرود در فضای خودجوش مردمی اتفاق بیفتد انجام دهند، همین حمایت هم باید تنها به صورت پشتوانه باشد نه مداخله در كار هنرمندان و استخدام و حزبی كردن آنها. در غیر این صورت وقتی هنرمندان هم تابع یك جریان فكری حزب خاصی باشند همین اتفاقی كه شما میگویید رخ میدهد. منتها امروز این جریان تا حدی همسو با مردم و اتفاقات طبیعی در حال پیشروی است، همانطور كه مثلا وقتی سیلی میآید یا اتفاق ناگواری رخ میدهد، هنرمندان خودجوش وارد عمل میشوند و اثری را خلق میكنند و همدرد مردم میشوند. همه اینها مواردیاند كه نمیتوان آنها را به جریانات سیاسی و جناحها ربط داد و تنها كافی است كه این حركتها با تدبیری در شكل كشوری خود حمایت شوند.
میخواهیم كمی فضا را شخصیتر كنیم، خود شما با نگاهی كه دارید، چقدر در فضاهای هنری مثل سینما و گالریها حاضر میشوید؟ و چه كارهایی را میبینید و پیگیر میشوید؟
من تا جایی كه فرصت كنم چون دغدغه و كارمان مسائل هنری است، سعی میكنم حداقل از اتفاقات شاخص دور نباشم، مطالعه كنم و آنها را ببینم. به همین دلیل خیلی مرزبندی نمیكنم كه فقط فلان حوزه را رصد كنم و در این فضا حتی سعی میكنم خیلی از كارهایی را كه با افكار من مغایر است ببینم و حداقل ببینم چه خبر است چون هنرمند باید از اتفاقاتی كه دور و اطرافش میافتد مطلع باشد. در اینباره ممكن است نتوانم همه نمایشگاهها را بروم یا فیلمها را كامل ببینم اما بازهم سعی میكنم تا نقدها و مطالب مختلفی كه دربارهشان است را بخوانم و در جریان قرار بگیرم. این انتظاری است كه از هر كسی میرود و به نظرم به توضیح بیشتری نیاز ندارد. در حوزه تجسمی كه این رصد وظیفه تخصصی ماست و در بقیه موارد مثل سینما، ادبیات و موسیقی هم سعی كردم تا در جریان اتفاقهایش باشم.
در آخر هم داستان معیشت هنرمندان با كارشان مطرح است، با توجه به این كه هنر انقلاب شاید هنوز آن طور كه باید جایش را بین گالریها و مردم باز نكرده، شما این بخش را چطور میبینید؟ یك هنرمند در این حیطه میتواند زندگیاش را بگذراند؟
پاسخ این سوال در رشتههای مختلف تجسمی متفاوت است، مثلا در گرافیك داستان با نقاشی تفاوت دارد چون در رشته نقاشی مشكلات بیشتری وجود دارد، چون كارش را در جایی مثل نمایشگاه یا گالری عرضه میكند و مخاطب آن باید كار را ببیند، بپسندد و بعد بخرد، در واقع نقاش به فضایی برای عرضه اثر نیاز دارد. این ماجرا در گرافیك و بخشهای آن مثل طراحی پوستر، لوگو و... به دلیل وجود رابطه مشخص عرضه و تقاضا فرق میكند و به نوعی روشنتر است. در این جریان خیلی از آثار بر اساس سفارش شكل میگیرند و هنرمند در كنار آن مضامینی كه میخواهد را هم طراحی میكند. به همین دلیل درگیریهایی كه نقاش در این حوزه دارد با گرافیست متفاوت و در رشتههای دیگر هم این رویكرد متغیر است و باید برای آن تصمیماتی گرفته شود. به عنوان مثال برای همین نقاشی باید به فكر یك بازار هنری باشیم، جایی كه امكان عرضه و تقاضا وجود داشته باشد و برایش فكر شود. شاید فضایی كه فعلا وجود دارد چندان مناسب اكران این كارها نباشد به همین دلیل باید بهگونه دیگری به آن پرداخت. اینها مواردی بود كه من متناسب با رشتهام بیان كردم و دغدغههای هر رشته مخصوص به خود بوده و لازم است شنیده شده و دربارهاش صحبت شود.
البته باید این را هم در نظر داشت كه چند نفر و چه كسانی حاضرند مثلا اثری در این حوزه را خریداری كنند، چون درباره هنر انقلاب تنها بحث فراهم كردن بازار مطرح نیست و محتوایی كه وجود دارد هم روی فروش و توجه به آن تأثیر میگذارد... .
بله، اما بازهم به اول صحبتها برمیگردم، این مساله و عدم تمایل به خرید زمانی اتفاق میافتد كه ما هنر انقلاب را تنها به طیف خاص و المانهای تكراری كه میشناسیم محدود كنیم. اگر این نگاه را گستردهتر كنیم هنر انقلاب میتواند اتفاقات دیگری را رقم بزند. با این حال چون ماهیت این هنر بهدلیل آگاهی بخشی و گاهی جنبه اعتراضی كه دارد با هنری كه شایع است تفاوت دارد، صحبتهای شما هم ممكن است درست باشد، در این شرایط ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم كه این جنس هنر در بازار خرید و فروش شود، مگر كلكسیونرها و كسانی كه برای آرشیوهای شخصیشان وارد عمل میشوند. به هر حال در غیر این صورت هم هنر انقلاب به حمایت نهادها و سازمانهایی نیاز دارد كه این جریان را تقویت كنند و پرورش دهند، مثل خیلی از اتفاقات هنری كه در عصر صفویه در آن ابعاد بزرگ توسط حمایت حكومت و دستگاههای مربوطه اتفاق افتاد. ما نمیتوانیم از این داستان غافل باشیم و این وظیفهای است كه بر دوش نهادهای فرهنگی از ارشاد تا حوزه هنری، سازمان تبلیغات و... است و باید به آن توجه كنند.