یك روز ساكت

یك روز ساكت


 دیروز از روزهای سوت و كور میز فرهنگی بود. نه به روزهایی كه كلی سر و صدا از میز بلند می‌شود و تحریریه را روی سرشان می‌گذارند نه به دیروز كه دو‌سه نفر از بچه‌های گروه نبودند و باقی هم سرشان توی كار خودشان بود. اجمالا در جریان باشید صابر خان محمدی به دلیل سخنرانی‌ای كه در یكی از مراكز فرهنگی داشتند امكان حضور در روزنامه را نداشتند (بله همچنین گروه و روزنامه‌نگارانی داریم). صابرخان خیلی شیك رفته بود دنبال آماده كردن متن سخنرانی‌اش.
زینب مرتضایی‌فرد، دیگر عضو گروه هم به دلیل كسالت پیش آمده برای مادرش، توفیق حضور در جام‌جم را از دست داد. (مگر جماعت روزنامه‌نگار و خبرنگار مشكل شخصی پیدا نمی‌كند؟!) فاطمه شهدوست هم كه طبق یك توافق بین گروه‌های مشترك‌المنافع فرهنگی و رسانه به گروه رسانه ترانسفر شده تا باری از دوش روزنامه بردارد و كمك‌حال دوستان باشد. البته راه خیلی دوری نرفته، به میز بغلی منتقل شده ولی خب سرش حسابی توی كار است. الباقی فرهنگیون هم مشغول به كار خویش‌اند چنان كه افتد و دانید! خلاصه كه سكوت حسابی بر میز فرهنگی خیمه زده!
 اول از همه از میثم اسماعیلی شروع كنیم بزرگمرد و جزو السابقون گروه فرهنگی كه قلمش هم به مانند شخصتیش، روان و دلنشین و خواندنی است. در همین روزها كه خبر درگیری‌های صهیونیست‌ها و فلسطینی‌ها دوباره به تیتر اخبار آمده، رفته سراغ یك رویداد موسیقی پاپ دنیا كه قرار بوده امسال در سرزمین‌های اشغالی برگزار شود. حالا این وسط یك تعداد از گروه‌های موسیقی شاكی شده‌اند كه چرا باید یوروویژن در جایی برگزار شود كه یك حاكمیت نژادپرستانه بر آن حكمرانی می‌كند. روی همین حساب بعضی از این گروه‌ها شركت در این دور یوروویژن را تحریم كرده‌اند. اسماعیلی هم رفته سراغ این موضوع و گزارشی نوشته كه می‌توانید در صفحه 12 ببینید.
 سركار علیه آذر مهاجر دیگر روزنامه‌نگار خوب گروه هم كه حالا دیگر همه ماها او را به خاطر پیگیری سوژه كاغذ و گزارش‌های دست اولش می‌شناسیم، این مرتبه سوزنش به یك سری اتفاقات جالب‌انگیزناك در حوزه نشر گیر كرده و رفته سراغ كتاب‌هایی كه شونصد مرتبه توسط ناشران مختلف در ایران ترجمه شده و بعضا آدمی كه در یك انتشارات، ویراستار بوده در انتشارات دیگر مترجم بوده و قس علی هذا! گزارش جالب مهاجر را هم در صفحه 10 بخوانید كه عجیب معمایی و پلیسی است.
 و اما علی رستگار این روزنامه‌نگار بانمك سینمایی گروه كه فی‌الحال خیلی جدی چشم به مانیتور روبه‌رویش دوخته و با سرعت n كلمه بر ثانیه مشغول تایپ است. قصه از این قرار است كه این عاشق‌كشته سینما، شب قبل به تماشای نمایشی نشسته كه سوژه‌هایش تعدادی از بازیگران مرحوم سینما بوده‌اند. همین هم روزنامه‌نگار خوش‌ذوق ما را سر ذوق آورده تا از این نمایش و قوت و ضعف‌هایش بگوید.