گفتوگو با زوج جوانی كه فعالیتهای جهادی، بخش مهمی از زندگی مشتركشان است
طعم شیرین سفرهای جهادی متاهلی
محمدمهدی جهانی و مائده امانی، اهل دامغان هستند و ساكن پایتخت؛ زوج جوانی كه مدتهاست یك سبك زندگی خاص را برای خودشان انتخاب كردهاند، یك زندگی جهادی! تصمیمی كه باعث شده پایشان به شهرها و مناطق محروم كشورمان باز شود. نتیجه این تصمیم محمدمهدی و مائده حالا تجربه حضور در كنار آدمهایی است كه گرچه دستشان تنگ است، اما دلشان به اندازه یك دریاست؛ آنقدر كه رشته محبت بین آنها هیچوقت قطع نشود.
كار جهادی، زندگی جهادی و كمك به مردم محروم؛ این چارچوب ذهنی محمدمهدی بوده از دوران دانشجویی، از همان زمانی كه پا به فضای دانشگاه گذاشته بود و سعی میكرد با افرادی دوستی كند كه همعقیدهاش باشند و پایه سفرهای جهادگرانهاش. محمدمهدی درباره آن روزها میگوید:«در دوران دانشجویی وقتی بحث مناطق محروم پیش میآمد و از وضعیت زندگانی مردم حرف میافتاد، خیلیها تصوری از این حجم از محرومیت در كشورمان نداشتند واصلا باورشان نمیشد هموطنانی هم باشند در شرایطی بسیار سخت و با كمترین امكانات در یك گوشه زندگی كنند؛ مثلا نان شب برای خوردن نداشته باشند یا به قدری از امكانات محروم باشند كه مثلا حتی سرویس بهداشتی برایشان مفهومی نداشته باشد.»
نتیجه همه این صحبتها این بود كه دغدغه محمدمهدی برای حضور در مناطق محروم به دغدغه دوستانش هم تبدیل شد و آنها در كنار هم در تابستان سال 87 با كمك اعضای بسیج دانشگاهشان، اولین فعالیتهای جهادی خود را آغاز كردند.
اولینها هیچوقت از خاطر آدم نمیروند، خاطره اولین سفر جهادی محمدمهدی با دوستانش هم دقیقا همین طور است. او هیچوقت از یادش نمیرود كه اولین بار برای انجام یك كار خیر و جهادی به كرمان رفتند. البته این ابتدای ماجرا بود و كرمان، كمكم به یكی از مقصدهای همیشگی آنها در سفرهای جهادیشان تبدیل شد.
سفرهایی كه در قالب چند گروه مختلف از قافله كبیر تا خادمان امابیها و جهادگران ولیامر، اما همگی با یك هدف مشترك انجام شد؛ محرومیتزدایی.
یك زوج پایه سفرهای جهادی
سال 91 آغاز یكی شدن محمدمهدی و مائده بود؛ یك سال خوب از همان روزهای اولش، این امید را در دلشان به وجود آورد كه به دور از تجملات همیشگی مراسم عروسی، زندگی مشترك خود را آغاز كنند. محمدمهدی دراین باره میگوید: «من همیشه دلم میخواست یك نفر به زندگیام بیاید كه پایه سفرهای جهادیام باشد با افكار و عقاید من در زمینه كمك به محرومان نهتنها مخالفتی نداشته باشد كه هرجایی من كم گذاشتم او پیشقدم بشود و درحقیقت مكمل من باشد.»
او همیشه دعا میكرد خداوند همسری را نصیبش كند كه همپای او در مسیر سخت زندگی باشد؛ دعایی كه مستجاب شد و محمدمهدی و مائده سر راه هم قرار گرفتند. محمدمهدی درهمین رابطه میگوید: «چون این قضیه برای من خیلی مهم بود، از همان اول گفتم یكی از خواستههایم در ازدواج این است كه همسرم شرایط زندگی جهادی مرا بپذیرد، یعنی اینكه قبول كند ما شاید در هفته یا ماه دوبار برای كمك رسانی و جهاد به یك منطقه دور افتاده برویم، شاید خیلیها این شرایط را قبول نكنند، اما همسر من چون خودش هم دغدغه كار خیر داشت، خوشبختانه قبول كرد.»
حالا چیزی حدود هفت سال از این ماجرا گذشته و محمدمهدی خدارا شكر میكند كه بهترین همسفر را در مسیر زندگی نصیب او كرده است: «من خدا را شكر میكنم كه روحیه همسرم با روحیه من سازگار است؛ این یك نعمت در زندگی مشترك است كه شاید نصیب هركسی نشود. همسر من این شجاعت را داشت كه در اول راه پر فراز و نشیب زندگی، از خانواده خودش دور شود و با من به مناطق محروم سفر كند، آن هم نه سفر تفریحی بلكه سفر كاری به مناطق صعبالعبور و بدون امكانات و این موضوع برای من بسیار ارزشمند است.»
خادمان وارثان زمین از كجا آمد؟
محمدمهدی بعد از مدتی حضور در كنار گروههای جهادی دیگر بالاخره موفق شد گروه جهادی خودش را هم تشكیل بدهد؛ گروهی كه اسمش شد خادمان وارثان زمین. نامی كه از قرآن كریم انتخاب كردند و حالا بهواسطه همین انتخاب اسم، بیشتر ازقبل دل به دل مردم نیازمند بدهند و عزمشان را برای خدمترسانی به مناطق محروم جزم كنند.
محمدمهدی جهانی درباره گروه جهادیشان یك نكته جالب هم میگوید، اینكه بچههای گروه در ابتدای خدمت همگی مجرد بودند و گروهشان تقریبا مردانه بود، اما حالا همه آنها سروسامان گرفته، ازدواج كردهاند و گروهشان به یك گروه زوج محور تبدیل شده، یعنی برپایه فعالیت مشترك زن و شوهرها كارهایش انجام میشود و این یعنی اعضای گروه به صورت زوجی سفر میكنند.
گروه جهادی خادمان وارثان زمین، مدت هاست آستین همت را بالا زدهاند تا به نیازمندان كمك كنند. دست محرومان را بگیرند. گروهی كه از صفر تا صد همه فعالیت هایشان را خودشان انجام میدهند: «به طور معمول گروه هایمان 80 نفری است؛ متشكل از 40 خانم و 40 آقا كه زن وشوهر هستند و همگی با هم به سفرهای جهادی میرویم؛ البته این موضوع بستگی به شرایط منطقهای كه به آن سفر میكنیم و بازه زمانی سفر دارد.»
با این حال برای این گروه جهادی، بیشتر سفرهایی كه در تابستان انجام میشود، جزو سفرهای متاهلی است.
همدردی صرف چاره كار نیست
«پای علاقه كه در میان باشد بقیه مشكلات حل میشود و انسان راهش را پیدا میكند و به سمت هدف هدایت میشود.» اینها را مائده امانی میگوید و این یعنی، عشق و علاقه خدمت به محرومان و بهانهای كه پای او و همسرش را به دور افتادهترین نقاط كشور باز كرد.عشق و علاقهای كه زمان و شرایط سرش نمیشود و باعث شده آنها خیلی وقتها دست محمدهادی، فرزند كوچكشان را هم بگیرند و با خودشان در این سفرها همراه كنند. مائده از این سفرها خاطره زیاد دارد، ما یكی از این خاطرات را با هم مرور میكنیم، خاطره سفر به مناطق محروم خوزستان: «من به محض اینكه رسیدم بچههای محل را دور هم جمع كردم و به مهارت آموزیهای مختلف مثل نقاشی، آموزش احكام در حد نیاز بچهها و آموزش قرآن مشغول شدم. اما نكتهای که هنوز خاطرم مانده این بود كه چون نزدیك ایام نوروز 96 بود، ما تصمیم گرفتیم نمادهای هفتسین را هم به بچهها آموزش بدهیم اما آنها حتی اسم هفتسین را هم نشنیده بودند و هضم این موضوع برای من خیلی
سخت بود.»
مائده به عنوان یك زن روحیه لطیفی دارد، روحیهای حساس كه خیلی وقتها وقتی با حجم محرومیت در این مناطق روبه رو میشود، متاثر میشود، او اما به عنوان یك بانوی جهادگرسعی میكند این تاثر و ناراحتی را به سمتی هدایت كند كه برای افرادی كه در مناطق محروم و در شرایط سخت هستند، بهترین بازدهی را داشته باشد: من خیلی وقتها ناراحت میشوم و به خاطر چیزهایی كه میبینم غصه میخورم اما همیشه با خودم میگویم من اینجا هستم تا این شرایط تغییر كند و با غصه خوردن مشكلی حل نمیشود. همدردی خوب است اما چاره كار نیست و من و بقیه بچههای جهادگر باید مشكلات این مناطق را تا جایی كه میتوانیم حل كنیم.
پشت صحنه یك حركت فرهنگی تربیتی
برای این زوج جهادگر، كار جهادی با چند هدف انجام میشود: برای رضای خدا،برای كمك نیازمندان و
در نهایت برای حال خوب خود اعضای گروه. درحقیقت اردوی جهادی یك حركت فرهنگی- تربیتی است كه نتیجه اش فقط بهبود شرایط زندگی مردم مناطق محروم نیست، بلكه خود اعضای گروه هم از قِبل فعالیتهای جهادی به یك خودسازی عالی میرسند.
در این گروه جهادی كار به این روال است كه اعضا در مدت زمان مشخص در روستا و منطقه محروم حضور دارند و فعالیتهای مختلف عمرانی، فرهنگی و ...را دراین مناطق انجام میدهند اما این پایان ماجرا نیست و آنها بعد از بازگشت از اردوها باز با هم ارتباط دارند و به تبادل تجربیات میپردازند. جهانی در این باره میگوید: «در گروههای ما، همه جور قشری حضور دارد، از روحانی گرفته تا متخصصهای رشتههای پزشكی و روان پزشكی، از فعالان رشتههای سیاسی و اجتماعی گرفته تا حتی معلم و مدرس دانشگاه و ... همه اینها بخشی از زمان و وقت كاری و حتی اوقات فراغتشان را برای فعالیتهای جهادی میگذارند.»
نتیجه همه این صحبتها این بود كه دغدغه محمدمهدی برای حضور در مناطق محروم به دغدغه دوستانش هم تبدیل شد و آنها در كنار هم در تابستان سال 87 با كمك اعضای بسیج دانشگاهشان، اولین فعالیتهای جهادی خود را آغاز كردند.
اولینها هیچوقت از خاطر آدم نمیروند، خاطره اولین سفر جهادی محمدمهدی با دوستانش هم دقیقا همین طور است. او هیچوقت از یادش نمیرود كه اولین بار برای انجام یك كار خیر و جهادی به كرمان رفتند. البته این ابتدای ماجرا بود و كرمان، كمكم به یكی از مقصدهای همیشگی آنها در سفرهای جهادیشان تبدیل شد.
سفرهایی كه در قالب چند گروه مختلف از قافله كبیر تا خادمان امابیها و جهادگران ولیامر، اما همگی با یك هدف مشترك انجام شد؛ محرومیتزدایی.
یك زوج پایه سفرهای جهادی
سال 91 آغاز یكی شدن محمدمهدی و مائده بود؛ یك سال خوب از همان روزهای اولش، این امید را در دلشان به وجود آورد كه به دور از تجملات همیشگی مراسم عروسی، زندگی مشترك خود را آغاز كنند. محمدمهدی دراین باره میگوید: «من همیشه دلم میخواست یك نفر به زندگیام بیاید كه پایه سفرهای جهادیام باشد با افكار و عقاید من در زمینه كمك به محرومان نهتنها مخالفتی نداشته باشد كه هرجایی من كم گذاشتم او پیشقدم بشود و درحقیقت مكمل من باشد.»
او همیشه دعا میكرد خداوند همسری را نصیبش كند كه همپای او در مسیر سخت زندگی باشد؛ دعایی كه مستجاب شد و محمدمهدی و مائده سر راه هم قرار گرفتند. محمدمهدی درهمین رابطه میگوید: «چون این قضیه برای من خیلی مهم بود، از همان اول گفتم یكی از خواستههایم در ازدواج این است كه همسرم شرایط زندگی جهادی مرا بپذیرد، یعنی اینكه قبول كند ما شاید در هفته یا ماه دوبار برای كمك رسانی و جهاد به یك منطقه دور افتاده برویم، شاید خیلیها این شرایط را قبول نكنند، اما همسر من چون خودش هم دغدغه كار خیر داشت، خوشبختانه قبول كرد.»
حالا چیزی حدود هفت سال از این ماجرا گذشته و محمدمهدی خدارا شكر میكند كه بهترین همسفر را در مسیر زندگی نصیب او كرده است: «من خدا را شكر میكنم كه روحیه همسرم با روحیه من سازگار است؛ این یك نعمت در زندگی مشترك است كه شاید نصیب هركسی نشود. همسر من این شجاعت را داشت كه در اول راه پر فراز و نشیب زندگی، از خانواده خودش دور شود و با من به مناطق محروم سفر كند، آن هم نه سفر تفریحی بلكه سفر كاری به مناطق صعبالعبور و بدون امكانات و این موضوع برای من بسیار ارزشمند است.»
خادمان وارثان زمین از كجا آمد؟
محمدمهدی بعد از مدتی حضور در كنار گروههای جهادی دیگر بالاخره موفق شد گروه جهادی خودش را هم تشكیل بدهد؛ گروهی كه اسمش شد خادمان وارثان زمین. نامی كه از قرآن كریم انتخاب كردند و حالا بهواسطه همین انتخاب اسم، بیشتر ازقبل دل به دل مردم نیازمند بدهند و عزمشان را برای خدمترسانی به مناطق محروم جزم كنند.
محمدمهدی جهانی درباره گروه جهادیشان یك نكته جالب هم میگوید، اینكه بچههای گروه در ابتدای خدمت همگی مجرد بودند و گروهشان تقریبا مردانه بود، اما حالا همه آنها سروسامان گرفته، ازدواج كردهاند و گروهشان به یك گروه زوج محور تبدیل شده، یعنی برپایه فعالیت مشترك زن و شوهرها كارهایش انجام میشود و این یعنی اعضای گروه به صورت زوجی سفر میكنند.
گروه جهادی خادمان وارثان زمین، مدت هاست آستین همت را بالا زدهاند تا به نیازمندان كمك كنند. دست محرومان را بگیرند. گروهی كه از صفر تا صد همه فعالیت هایشان را خودشان انجام میدهند: «به طور معمول گروه هایمان 80 نفری است؛ متشكل از 40 خانم و 40 آقا كه زن وشوهر هستند و همگی با هم به سفرهای جهادی میرویم؛ البته این موضوع بستگی به شرایط منطقهای كه به آن سفر میكنیم و بازه زمانی سفر دارد.»
با این حال برای این گروه جهادی، بیشتر سفرهایی كه در تابستان انجام میشود، جزو سفرهای متاهلی است.
همدردی صرف چاره كار نیست
«پای علاقه كه در میان باشد بقیه مشكلات حل میشود و انسان راهش را پیدا میكند و به سمت هدف هدایت میشود.» اینها را مائده امانی میگوید و این یعنی، عشق و علاقه خدمت به محرومان و بهانهای كه پای او و همسرش را به دور افتادهترین نقاط كشور باز كرد.عشق و علاقهای كه زمان و شرایط سرش نمیشود و باعث شده آنها خیلی وقتها دست محمدهادی، فرزند كوچكشان را هم بگیرند و با خودشان در این سفرها همراه كنند. مائده از این سفرها خاطره زیاد دارد، ما یكی از این خاطرات را با هم مرور میكنیم، خاطره سفر به مناطق محروم خوزستان: «من به محض اینكه رسیدم بچههای محل را دور هم جمع كردم و به مهارت آموزیهای مختلف مثل نقاشی، آموزش احكام در حد نیاز بچهها و آموزش قرآن مشغول شدم. اما نكتهای که هنوز خاطرم مانده این بود كه چون نزدیك ایام نوروز 96 بود، ما تصمیم گرفتیم نمادهای هفتسین را هم به بچهها آموزش بدهیم اما آنها حتی اسم هفتسین را هم نشنیده بودند و هضم این موضوع برای من خیلی
سخت بود.»
مائده به عنوان یك زن روحیه لطیفی دارد، روحیهای حساس كه خیلی وقتها وقتی با حجم محرومیت در این مناطق روبه رو میشود، متاثر میشود، او اما به عنوان یك بانوی جهادگرسعی میكند این تاثر و ناراحتی را به سمتی هدایت كند كه برای افرادی كه در مناطق محروم و در شرایط سخت هستند، بهترین بازدهی را داشته باشد: من خیلی وقتها ناراحت میشوم و به خاطر چیزهایی كه میبینم غصه میخورم اما همیشه با خودم میگویم من اینجا هستم تا این شرایط تغییر كند و با غصه خوردن مشكلی حل نمیشود. همدردی خوب است اما چاره كار نیست و من و بقیه بچههای جهادگر باید مشكلات این مناطق را تا جایی كه میتوانیم حل كنیم.
پشت صحنه یك حركت فرهنگی تربیتی
برای این زوج جهادگر، كار جهادی با چند هدف انجام میشود: برای رضای خدا،برای كمك نیازمندان و
در نهایت برای حال خوب خود اعضای گروه. درحقیقت اردوی جهادی یك حركت فرهنگی- تربیتی است كه نتیجه اش فقط بهبود شرایط زندگی مردم مناطق محروم نیست، بلكه خود اعضای گروه هم از قِبل فعالیتهای جهادی به یك خودسازی عالی میرسند.
در این گروه جهادی كار به این روال است كه اعضا در مدت زمان مشخص در روستا و منطقه محروم حضور دارند و فعالیتهای مختلف عمرانی، فرهنگی و ...را دراین مناطق انجام میدهند اما این پایان ماجرا نیست و آنها بعد از بازگشت از اردوها باز با هم ارتباط دارند و به تبادل تجربیات میپردازند. جهانی در این باره میگوید: «در گروههای ما، همه جور قشری حضور دارد، از روحانی گرفته تا متخصصهای رشتههای پزشكی و روان پزشكی، از فعالان رشتههای سیاسی و اجتماعی گرفته تا حتی معلم و مدرس دانشگاه و ... همه اینها بخشی از زمان و وقت كاری و حتی اوقات فراغتشان را برای فعالیتهای جهادی میگذارند.»