سبزترین سحر
گفتهاند زمان "سحر" وقتی است كه دو نفر زیر تاریكی آسمان بتوانند همدیگر را ببینند و تشخیص بدهند. الان که چراغها شب و روزمان را یکی کردهاند با این قیاسها نمیشود فهمید. باید خدا نشانهای بفرستد که سحر را لمس کنی. آن شب آنها نشانه بودند. صدای مناجات سحر از رادیوشان فضای كنار خیابان را سبز کرده بود. نور سبز دم صبح یا مهتابی کله پزی است یا مهتابی مسجد. اما کنار خیابان شبیه مهتابی مسجد سبز شده بود. دو رفتگر بساط ساده سحری را علم کرده بودند که روز بتوانند دهانشان را ببندند و دنبال روزی حلال بروند.در فکر این هستم چقدر فرق است بین صبحانه کاری و سحری کاری!