مهریه را  مثل آب خوردن می‌گیرند

گفت‌وگو با زندانی مهریه 36 ساله‌ای كه 1000 سكه بدهكار است

مهریه را مثل آب خوردن می‌گیرند

مسعود یكی از 2587 نفر زندانی مهریه است، مردی 36 ساله، پدر دو فرزند،‌ مطلقه و تا خرخره بدهكار. ازدواج حاصل از آن هیجان‌های اول جوانی بود كه خیلی‌ها با عشق‌ اشتباهش می‌گیرند، زندگی‌اش هم حالا از آن زندگی‌هایی است كه آینه‌عبرت است اگر خوب نگاه شود. او سختش بود ریز زندگی‌اش را به من هفت‌پشت غریبه بگوید، ولی با این حال گفت كه در زندگی‌اش همیشه حرف از طلاق بوده، گفت كه روزی روزگاری به خاطر چشم‌كشی هم كه شده مالخر شده و گفت كه سه سال برایش حبس بریده‌اند و تعریف كرد كه وقتی به زندان افتاد، قوز بالا قوز شد و همسرش نیز تقاضای مهریه كرد. حالا یك مسعود است با دو جیب خالی و هزار سكه بدهی، خودش زهرخندی می‌زند و می‌گوید با این دست خالی، قسط‌بندی‌های مهریه‌اش بعد مرگش می‌افتد گردن بچه‌ها و نوه‌ها از بس كه بدهی میلیاردی‌اش بزرگ است و توان او كوچك. مسعود اما حرفش فقط یك چیز است، همان كه آدم‌های عاقل روزگار می‌گویند و آدم‌های سطحی روزگار نمی‌پذیرند، این كه مهریه را هم می‌دهند و هم می‌گیرند، بدجور هم می‌گیرند، آنقدر كه برق سكه‌های مهریه جایش را با برق میله‌های زندان عوض می‌كند.

 چقدر مهریه بدهكارید؟
مهریه همسرم سه‌دانگ آپارتمان و هزار سكه بود.
 آپارتمان برای چه كسی بود؟
مال پدرم. یك آپارتمان در تهرانپارس.
 پدر چطور راضی شد چنین از خودگذشتگی‌ای انجام دهد؟
راستش به هیچ عنوان راضی نمی‌شد، اما بعد از اصرارهای زیاد و كلی خودم را به در و دیوار كوبیدن كه می‌خواهم زندگی كنم، از سر ناچاری راضی شد. تك‌پسر بودنم هم كمكم كرد.
 سرنوشت آپارتمان چه شد؟
چند سال پیش پدرم مجبور شد آپارتمان را بفروشد و سهم همسرم را بدهد، سه‌دانگ سهم خودش را هم برداشت. خانه به همین سادگی رفت.
 وقتی ازدواج كردید شغل‌تان چه بود؟
شغلی نداشتم چون هنوز دانش‌آموز دبیرستان بودم.
 دانش‌آموز و ازدواج؟
عاشق همدیگر شده بودیم.
 بعد از ازدواج شغل‌تان چه شد؟
یك تاكسی پژو زرد گرفتیم و راننده شدم. حدود ده سال كارم همین بود.
 پس دانشگاه نرفتید.
نه، تا پیش دانشگاهی بیشتر نخواندم. حتی آن سال سرجلسه كنكورهم نرفتم.
 دختری كه انتخاب كرده بودید چند ساله بود؟
15 ساله.
 او هم دیگر درس را ادامه نداد؟
نه.
 روز بله‌برون كه خانواده عروس طلب آپارتمان و هزارسكه كردند واكنش خانواده شما چه بود؟
پدر همسرم طلافروش بود و وضع مالی خوبی داشت، من هم تك‌پسر بودم و خانواده‌ام انعطاف به خرج می‌داد. اما پدر من و پدرعروس در مورد به‌نام شدن آپارتمان اختلاف نظر داشتند. پدرعروس اصرار داشت ششدانگ آپارتمان به نام دخترش شود، خانواده من هم می‌گفتند اصلا ولش كن، بیایید برگردیم. ولی من خانواده را تهدید كردم كه خودم را می‌كشم و بلایی سر خودم می‌آورم‌. به این ترتیب بالاخره راضی شدند.
 یعنی خانواده شما فقط با آپارتمان مشكل داشتند نه هزار سكه!
بله، همه برآپارتمان تمركز داشتند نه سكه‌ها.
 روز بله‌برون دارایی شما چقدر بود؟
هیچی.
 با این هیچی دارایی از هزار سكه نترسیدید؟
پدرخانمم در بله‌برون می‌گفت هزار سكه مهر كنید و خیال‌تان راحت باشد، مهریه را داده و كی گرفته. الان كه بعد از چند سال فهمیدم كه نباید این حرف را قبول می‌كردم.
 مشكل زندگی‌تان چه بود كه كار به اجرا گذاشتن مهریه كشید؟
بعد از به‌نام زدن آپارتمان، خانواده همسرم چند باری با انواع بهانه‌گیری حرف از طلاق می‌زدند، اما من زیر بار نمی‌رفتم.
 بهانه‌شان چه بود؟
می‌گفتند حق نداری فلان جا بروی، تا آن موقع بمانی، باید هشت شب نشده برگردی خانه و از این حرف‌ها. بعد می‌گفتند دخترمان باید درس بخواند و دست آخر هم گفتند اصلا پشیمان شده و می‌خواهد طلاق بگیرد.
 چه شد كه طلاق نگرفتید؟
پنج ماه بعد از عقدمان بچه‌دار شدیم و خانواده‌ها مجبور شدند با ازدواج‌مان موافقت كنند.
 الان كه به گذشته فكر می‌كنید به نظرتان چه‌ اشتباهاتی داشته‌اید؟
بزرگ‌ترین‌ اشتباهم این بود كه به حرف پدر و مادرم گوش ندادم.
 پدر و مادر چه می‌گفتند؟
حرف‌شان این بود كه ازدواج برایت زود است و باید درس‌ات را تمام كنی. اما راستش را بخواهید ما با هم همسایه بودیم و همدیگر را دوست داشتیم و چون یك‌بار برادرش من را جلوی مدرسه خواهرش دیده بود تصمیم گرفتم برای درآمدن از خجالت او بروم خواستگاری.
 اوضاع زندگی مشترك‌تان چطور بود؟
زندگی چندان خوبی نبود. پدر و مادر همسرم خیلی دخالت می‌كردند.
 شما و همسرتان دو فرزند دارید، بعد از دو بچه حرف همسرتان برای جدایی چه بود؟
اشتباهی كه من كردم برای خانه‌ام یك تلویزیون ال‌ای‌دی و یك‌سری وسیله خریدم كه سرقتی بود. سارقان را كه دستگیر كردند من هم دستگیر شدم، دادگاه نیز به اتهام مالخری برایم سه سال حبس برید.
 می‌دانستید آن اموال دزدی است؟
بله.
 چرا مال دزدی خریدید؟
دوست داشتم برای خانه‌ام وسایل مدل جدید و آبرومند بخرم. آن موقع تلویزیون‌های ال‌ای‌دی تازه به بازار آمده بود و دوست داشتم حتما در خانه‌ام باشد.
 ارزشش را داشت؟
به هیچ عنوان. همه زندگی‌ام پای این خواسته رفت.
 مشكل همسر شما با مالخری بود یا زندان؟
قبل از این كه من زندانی شوم برادر همسرم در تهرانپارس با كسی درگیر شده بود و به خاطر قتل به زندان افتاده بود. در این مدت پدر همسرم هم فوت كرده بود و برای همین مادرش خیلی تلاش كرد من را تحت فشار قرار دهد. چون قبل از به زندان افتادنم اختلافات شدیدی سر مساله گرفتن حق طلاق داشتیم، حكم حبسم بهترین فرصت را برایشان ایجاد كرد كه تقاضای طلاق كنند. همسرم صدبار گفت كه حقم از آپارتمان را بدهید و من دیگر چیزی از شما نمی‌خواهم، اما وقتی سهم آپارتمان را گرفت، دنبال سكه‌های مهریه هم افتاد.
 بچه‌هایتان چه شدند؟
مادرشان آنها را نخواست. گفت مهریه را می‌گیرم و بچه‌ها باشند برای پدرشان. الان بچه‌ها پیش پدر و مادرم هستند.
 روزی كه شما زندانی شدید قیمت سكه چقدر بود؟
900 هزارتومان.
 الان می‌دانید چند است؟
چهارمیلیون و خرده‌ای.
 قیمت سكه را پیگیری می‌كنید؟
زیاد نه، چون كسی كه ندارد مهریه بدهد برایش چه فرقی می‌كند كه سكه چند باشد.
 تقاضای اعسار كرده‌اید؟
بله. گرفتن حكم اعسار یك‌سال‌ونیم طول كشید، اما بالاخره گرفتم. قرار گذاشته‌ایم هر دو ماه یك‌ ربع سكه بپردازم. گیر نفقه هم هستم كه 16 میلیون و280 هزارتومان است.
 حالا كه حكم اعسار گرفته‌اید آزاد می‌شوید؟
قرار بود آخر اردیبهشت آزاد شوم، اما وقتی اسمم را از بلندگو اعلام نكردند مددكاری زندان گفت كه همسرسابقم بابت500 سكه دوم مهریه‌اش نیز شكایت كرده و من فعلا باید در زندان بمانم.
 وقتی باخبر شدید كه بازهم باید در زندان بمانید چه حالی شدید؟
نمی‌توانم حالم را توصیف كنم. به بچه‌هایم قول داده بودم كه به‌زودی برمی‌گردم خانه، آنها هم كلی ذوق كرده بودند.
 اگر آزاد می‌شدید هر دو ماه می‌توانستید یك ربع سكه بدهید؟ منبع درآمدی دارید؟
تنها منبع درآمدم همان تاكسی بود كه آن هم رفت.
 كجا رفت؟
قبل از این كه بیایم زندان تاكسی را فروختم و یك پراید به نام همسرم خریدم تا بلكه از بهانه‌گیری‌هایش كم كند و با سه سال حبس من كنار بیاید.
 بعضی‌ها معتقدند برخی خانم‌ها با مهریه‌شان كاسبی می‌كنند. فارغ از این كه این نظر چقدر درست یا غلط است، صادقانه بگویید همسر شما اهل كاسبی بود یا زندگی با شما او را به این نقطه رساند؟
من اصلا قبول ندارم كه او می‌خواست با مهریه‌اش كاسبی كند. اگر من آن اموال سرقتی را نخریده بودم و به زندان نمی‌افتادم هرگز زندگی‌ام به اینجا نمی‌رسید.
 وقتی تلویزیون را به خانه آوردید همسرتان نپرسید از كجا آورده‌ای؟
بله گفت، ولی من گفتم خریده‌ام و جعبه‌اش هم روی پشت‌بام است. آن موقع خیلی طبیعی رفتار می‌كردم، طوری كه او اصلا متوجه نشد.
 اگر قرار باشد یك‌بار دیگر ازدواج كنید برای همسر دوم چقدر مهریه تعیین می‌كنید؟
من هرگز ازدواج نمی‌كنم.
 می‌گویند هیچ هرگزی در دنیا وجود ندارد. پس ممكن است شما هم روزی دوباره ازدواج كنید.
اگر ازدواج كنم به نیت 14معصوم14 سكه مهر می‌كنم.
 14 سكه را دارید كه بدهید؟
ندارم، ولی اگر قسط‌بندی شود، می‌توانم بپردازم، ولی قطعا از این به بعد سعی می‌كنم لقمه اندازه دهانم بردارم و سراغ كاری كه از توانم خارج است، نروم.
 چه توصیه‌ای به جوان‌های مجرد دارید؟
حرف اولم این است كه اگر كار و درآمد داشتند ازدواج كنند و اگر نداشتند دست نگه دارند. جوان‌ها بدانند برخلاف آنچه گفته می‌شود مهریه را چه كسی داده و چه كسی گرفته، خیلی قشنگ و مثل آب خوردن آن را می‌گیرند. پس با چشم باز مهریه تعیین كنند. زیر بار مهریه‌ای هم بروند كه توان پرداختش را دارند نه این كه همین طوری روی هوا عدد بنویسند چون بدبخت می‌شوند.