رمزگشایی از خطای حافظه
خیلیها تصور میكنند هر چیزی از گذشته به خاطر میآورند، قابل اطمینان است، در حالی كه روانشناسان، عصبشناسان و وكلا این طور فكر نمیكنند. به همین دلیل است كه شهادت شاهدان عینی در دادگاه لزوما قابل استناد نیست. حافظه فقط به یادآوری محض اطلاعات ذخیرهشده محدود نمیشود، بلكه آنچه از وقایع گذشته به خاطر میآوریم تحت تأثیر تجربیات و دانشی قرار دارد كه هر فرد از جهان پیرامونش بهدست آورده است. قوه حافظه با وجود كارایی بالا، گاهی در یادآوری خاطرات دچار خطا میشود. خطای حافظه در بسیاری از موارد بخشودنی است، اما در برخی موارد از جمله ایراد شهادت در دادگاه ممكن است پیامدهای فاجعهباری به همراه داشته باشد. اهمیت این موضوع، پژوهشگران را بر آن داشت تا علت علمی خطای حافظه را در ساختار مغز انسان مورد مطالعه قرار دهند. در این راستا، نتایج یكی از پژوهشهای اخیر حاكی از كشف منطقهای كلیدی در مغز است كه گفته میشود در یادآوری خاطرات غلط نقش دارد.
دی.آر.ام در آزمایشهای روانشناختی بسیار كاربرد دارد. این تمرین چند دهه پیش به منظور ایجاد عمدی خطای حافظه طراحی شد و عنوان آن از حروف ابتدایی نام خانوادگی پژوهشگرانی گرفته شده است كه یافتههای علمیشان در طراحی این تمرین، مؤثر بوده است. نخستین بار در سال 1338/ ۱۹۵۹، جیمز دیز (James Deese) پدیده توهم روانشناختی را مطرح كرد، اما در سال 1974/ ۱۹۹۵ بود كه هنری رودیگر (Henry Roediger) و كاثلین مكدرموت (Kathleen McDermott) یافتههای روانشناختی دیز را به خطای حافظه ربط دادند. در این تمرین به شركتكنندگان، مجموعهای از كلمات مرتبط مانند «برف،» «یخ،» «زمستان» و «گرم» ارائه میشود، اما كلمه «سرما» كه بین همه این كلمات ارتباط برقرار میكند، در مجموعه كلمات ارائه شده قرار ندارد و به همین دلیل كلمه فریب خوانده میشود. پس از چند روز، از شركتكنندگان خواسته میشود كلماتی را كه به یاد دارند فهرست كنند. در اغلب موارد مشاهده میشود كه شركتكنندگان به اشتباه به كلمه فریب نیز اشاره میكنند!
علت چیست؟
همیشه در توضیح علت خطای حافظه در تمرین دی.آر.ام گفته میشده كه معانی مشابه و نه یكسان موجب بروز الگوهای همانند در مغز میشوند و خطای حافظه به دلیل همین همپوشانی الگوها اتفاق میافتد. اما تاكنون این ادعا در هیچ پژوهشی به طور قطعی اثبات نشده بود. مارتین چادویك (Martin Chadwick)، عصبشناس شناختی از كالج دانشگاهی لندن و عضو كمپانی هوش مصنوعی گوگل دیپمایند (Google DeppMind) و تیم پژوهشی وی برای نخستین بار دست به اثبات علمی این ادعا زدند. در این پژوهش، از ۱۸داوطلبی كه ۴۰فهرستِ پنج كلمهای (چهار كلمه به داوطلبان ارائه و كلمه فریب حذف شد) را مشاهده كرده بودند، تصاویر مغزی تهیه شد. سپس پژوهشگران در این تصاویر به دنبال محل همپوشانی گشتند تا بدانند كدام ناحیه از مغز در بروز خطای حافظه درگیر میشود. در نهایت، جلوییترین قسمت لوب گیجگاهی قُدامی به عنوان ناحیه مغزی درگیر در خطای حافظه شناخته شد.
پژوهشگران همچنین دریافتند بخش اعظم الگوهای همپوشان در این ناحیه از مغز در افراد مختلف مشترك است، اما تفاوتهای اندكی نیز وجود دارد؛ یعنی الگوهای همپوشانی كه موجب بروز خطاهای حافظه میشوند، در برخی موارد منحصر به فرد هستند. این یافته نشان میدهد شكلگیری دانش معنایی در مغز افراد گاهی از الگوی یكسانی پیروی نمیكند. پژوهشگران یادآور میشوند تفاوتهای ظریف در یادگیری و تجارب زندگی موجب بروز این تفاوتها میشوند. رد پای این تفاوتها بهطور ظریفی در تصاویر مغزی داوطلبان پژوهش فوق قابل مشاهده بوده است. به عقیده تیم راجِرز (Tim Rogers)، از دانشگاه ویسكانسین - مَدیسون، یافتههای اخیر مثال مناسبی از همگرایی وراثت و تربیت است. وی توضیح میدهد ژنتیك اتصالات مغزی همه انسانها در آغاز زندگی دارای پایه مشترك است، اما این پایه مشترك در هر فرد در نتیجه كسب تجارب جدید و خصوصیتهای محیط رشد دچار تغییر میشود.
به گفته چادویك، یادآوری كلمه فریب نشان میدهد آنچه بهخاطر میآوریم همیشه دقیقا منطبق بر چیزی نیست كه در واقعیت اتفاق افتاده است؛ بلكه محتوایی نزدیك به واقعیت است و كاملا بر اصل وقایع گذشته منطبق نیست. برای مثال در تمرین دی.آر.ام، ذهن به جای اینكه كلمات را جداگانه رمزگذاری كند، مفهومی كلی از كلمات ارائه شده را به خاطر میسپارد. پژوهشگران به اتفاق معتقدند شباهت معنایی كلمات ارائه شده در تمرین دی.آر.ام موجب یادآوری نادرست كلمه فریب میشود، اما بسیاری نیز بر این باورند كه خطای حافظه نشانگر چگونگی سازماندهی اطلاعات در مغز است.
کلید در مغز انسان
در مغز انسان، حجم زیادی از مفاهیم ذخیره شده قرار دارد كه كلیتشان در مواجهه با موقعیتهای جدید به كار گرفته میشود. به گفته راجرز، خاطرات انسان از تركیب دانش عمومی هر فرد و گزیدهای از تجارب اخیر تشكیل میشود و در مجموع، خاطرهای كه در ذهن شكل میگیرد دارای خاصیت انطباق است، زیرا معمولا سعی میكنیم تجارب گذشته را به موقعیتهای جدید تعمیم دهیم.
همچنین نتایج نشان داد در حافظه معنایی، اطلاعات راه یافته به مغز در مناطق مختلفی ذخیره میشود. برای مثال، شكلها در قشر بینایی و صداها در قشر شنیداری ذخیره میشوند، یا مثلا چگونگی برخورد با اجسام مانند نحوه هُل دادن صندلی به زیر میز از جمله اطلاعاتی است كه در قشر حركتی ذخیره میشود. اما ترسیم نقشه اطلاعاتی مغز هیچ سرنخی در مورد اینكه مثلا چرا شترمرغ و مرغ مگسخوار در مغز انسان مرتبط دانسته میشوند، به دست نمیدهد. این در حالی است كه میدانیم شترمرغ و مرغ مگسخوار به لحاظ صدا یا نوع حركت شباهتی به یكدیگر ندارند، اما در برخی سطوح دیگر دارای اشتراكاتی هستند. پژوهشگران در توضیح این قبیل ارتباطات به نقش كلیدی شبكهای از اتصالات مغزی اشاره میكنند كه دارای یك هاب یا سیستم مركزی است كه میتواند با دسترسی به همه اطلاعات موجود، وجوه اشتراك یا افتراق را پیدا كند و فقط به شناسایی شباهتهای ظاهری یا صوتی بسنده نمیكند. راجرز و دیگر پژوهشگران معتقدند این سازوكار در لوب گیجگاهی قدامی مغز اتفاق میافتد. این ناحیه دقیقا همان قسمتی از مغز است كه در زوال عقل معنایی آسیب میبیند و موجب میشود فرد نتواند كلمات را به خاطر سپرده و درك كند.
گام بعدی مطالعات چیست؟
پژوهشگران قصد دارند با درك كاملتر چگونگی پردازش اطلاعات مفهومی در مغز، نرمافزاری هوشمند طراحی كنند تا بتواند دانش فعلی را به موقعیتهای جدید تعمیم دهد.
در واقع، یافتههای پژوهش فوق برمبنای اهداف بلندمدت كمپانی دیپمایند در طراحی و ساخت ماشینهای هوشمند است. چادویك میگوید: « نتایج این پژوهش نخستین قدم در درك وسیعتر چگونگی یادگیری، ذخیرهسازی و بازیابی دانش معنایی در مغز بوده است و در مراحل بعدی نشان خواهد داد انسانها چطور از این دانش در مواجهه با موقعیتهای جدید بهره میگیرند. این دقیقا همان اطلاعاتی است كه در حوزه هوش مصنوعی سعی میشود به الگوریتمهای كنونی اضافه شود. افزون بر این، راجرز ادعا میكند ادامه پژوهشهایی از این قبیل در حوزه مسائل حقوقی نیز كاربرد دارد و در مواردی نظیر شهادت شاهدان عینی به ویژه زمانی كه فرد ناخواسته دچار خطای حافظه میشود قابل تأمل است. در مجموع، پژوهشگران امیدوارند با كشف چگونگی بروز خطای حافظه به راهكاری دست پیدا كنند كه بتوان از این تلههای شناختی عبور كرد.
منبع: Scientific American