گفت و گو با طراح صحنه و لباس فیلم «چ» به مناسبت سالگرد شهادت شهید چمران
به کت و شلوار چمران هم گیر میدادند!
به تصویر كشیدن ساعتهایی از زندگی شهید دكتر مصطفی چمران، كار مشكلی است. از این جهت كه او نمونه تمامعیاری بود از مردانی كه اهل عمل هستند، نه حرف. مردانی كه نمیتوان حتی یكی از ابعادشان را آنطور كه واقعا بودند ترسیم كرد، دیگر چه رسد به تمام زندگیشان. ابراهیم حاتمی كیا هم در فیلم «چ»، بیوگرافی كاملی از زندگی دكتر چمران ارائه نداده بلكه فقط به دو روز از ماجرای پاوه بسنده كرده و تحلیل و ارزیابی بیشتر را به خود بیننده واگذار كرده است. به بهانه (31 خرداد) سالروز شهادت این قهرمان ملی سراغ عباس بلوندی، طراح صحنه و لباس فیلم «چ» رفتیم و گفتوگویی با ایشان انجام دادیم كه خواندنش خالی از لطف نیست. به عنوان كسی كه سالهاست در زمینه طراحی صحنه و لباس كار كردید، فكر میكنید در دانشگاهها چقدر به این رشته توجه میشود و سر فصل دروس و نوع آموزش دانشگاهها در زمینه طراحی لباس چقدر حرفهای و كارآمد است؟ در دانشگاههای دولتی ما صرفا رشته طراحی صحنه تئاتر آنهم طبق متدهای قدیمی تدریس میشود. متاسفانه مسؤولان آموزشی اصلا به این توجه نمیكنند كه همه چیز اعم از فناوری و... به روز شده و به بالندگی رسیده (البته این جریان در دانشگاههای غیردولتی و مدارس سینمایی شكل و شمایل بهتری دارد). باید تاكید كنم طراحی صحنه و لباس دو مقوله كاملا مجزا از هم هستند و در كنار اینكه آموزش آكادمیك نیاز یك فرد برای كار در هر دوی این حرفههاست، اما باز هم تجربه آموزی در كار نقش عمدهتری در یادگیری این دو حرفه دارد. این تجربه آموزی هم البته در تمام رشتهها صادق است و شما اگر هزاری هم درس بخوانی تا وارد بازار كار نشوی و عملی خودت شروع به كار نكنی، آن را تمام و كمال یاد نمیگیری.
در فیلم «چ»، شما كار طراحی صحنه و لباس را بهعهده داشتید. از نگاه خودتان راجع به این فیلم توضیح میدهید؟
من در فیلم «چ» یا شهید چمران در خدمت آقای حاتمیكیا بودم. در این فیلم قرار بود برشی كوتاه از زندگی شهید چمران را به تصویر بكشیم. برای این فیلم نیاز به تحقیقات میدانی بود كه یادم هست طی صحبتهایی كه با مردم آن منطقه انجام میدادیم خیلیها اصلا دكتر چمران را نمیشناختند و این كمی برای ما مشكلساز بود. به هر حال ساخت ساعتهایی از زندگی شهید چمران مشكل بود، چون شخصیت ایشان پیچیده و زندگیشان پر فراز و نشیب بود. ضمن اینكه پاوه دهه 90 با پاوه دهه 60 خیلی متفاوت است.
و قطعا به دلیل گذشت این همه سال، بازسازی پاوه و دكور و صحنه آرایی مشكل بود؟
بله، خیلی. جز بیمارستان قدیمی پاوه كه از آن زمان تا به امروز تقریبا دست نخورده باقی مانده، ما تقریبا تمام دكور را ساختیم. پاوه شهری كوهستانی و طبقاتی است و باید جایی را پیدا میكردیم كه این بافت را به ما میداد. البته نزدیك به 80-70 درصد این محلها را ما در همانجا پیدا كردیم كه كار را انجام دهیم، اما در نهایت به دلایلی به ما گفتند كه بهتر است جای دیگری این فضا را بازسازی كنید. به همین خاطر روانه تهران شدیم و در دهكده مقاومت دكور را ساختیم.
پس عمده دكور شهر پاوه را در دهكده مقاومت تهران بازسازی كردید؟
لوكیشنهای واقعی این فیلم یكی بیمارستان پاوه بود كه سالهاست در حال بازسازی آن هستند و دیگری روستایی به نام خانقاه در اطراف پاوه كه پلانهای ورود دكتر چمران به شهر پاوه را آنجا گرفتیم. باقی مکانها را در منطقه اسبدوانی سابق یا دهكده مقاومت فعلی تهران ساختیم. تمام خیابانها، خانهها، جایی كه بالگرد سقوط میكند را در دهكده مقاومت بازسازی و اجرا كردیم.
برای خلق فضای بصری فیلم چقدر مطالعه و از خاطرات شاهدان محلی استفاده کردید؟
خیلی زیاد. هم آقای حاتمی كیا برای نگارش فیلمنامه و هم من برای طراحی صحنه و لباس آدمهای آن روزگار، تحقیقات میدانی گستردهای با ریش سفیدان پاوه انجام دادیم. در كنار آن كتابهای مختلفی را كه در ارتباط با اتفاقات آن مقطع زمانی پاوه بود مطالعه كردیم تا حتی با نوع پوشش شهید چمران هم آشنا شویم. زمانی به ما میگفتند چرا در فیلم نشان دادید كه شهید چمران با كت و شلوار وارد پاوه میشود و ما جواب میدادیم؛ چون در واقعیت هم همینطور بود و عكس هایشان هم موجود است. حتی مهندس مهدی چمران (برادر شهید چمران) هم بر تصاویر فیلم ما صحه گذاشتند كه شهید چمران اصلا برای جنگ به پاوه نیامده بودند، با كت و شلوار برای ختم غائله آمده بودند كه منجر به اتفاقات بعدی شد. تمام سعی ما این بود كه واقعیت و حق مطلب را ادا كنیم تا دینی به گردنمان نباشد.
از لباسهای آرشیوی و فروشگاهی هم در این كار استفاده كردید یا تمام لباسها كار طراحان لباس بود؟
لباسهای خود شهید چمران تماما دوخته شده است. لباسهای كردی و هنروریمان هم طراحی و دوخته شد. ببینید، وقتی فیلمی متعلق به زمان حال و فضای شهری است امكان استفاده از لباسهای فروشگاهی هست، اما در مورد فیلمهایی كه متعلق به تاریخ است عمدتا باید لباسها طراحی شود. ما حتی برای تهیه پارچه لباس نیروهای تكاوری كه آن زمان مقابل «دستمال سرخها» (نیروهای پاسداری به فرماندهی «شهید علیاصغر وصالی» كه پس از چند روز درگیری در حالی كه روزهدار بودند منطقه را از وجود ضدانقلاب پاك كردند) ایستاده بودند هم خیلی گشتیم. چون اصلا آن نوع پارچه دیگر موجود نبود و واقعا بهسختی توانستیم آن را پیدا كنیم.
از مشكلات طراحی لباس متنهای تاریخی بگویید.
درست است كه پوشش 40ـ30 سال پیش نسبت به امروز خیلی تفاوت نكرده، اما بههر حال تغییرهایی در نوع یقه، نوع برش لباس، نوع شلوار و... دیده میشود كه قطعا باید لحاظ شود. این مساله البته مشكل است و جذاب. چون شما موظف به تحقیق و مطالعه میشوید كه بارعلمی و درك شخص خودتان را هم بالا میبرد.
صحنههای انفجار و درگیری در این فیلم زیاد بود. اتفاق غیرمنتظرهای طی این انفجارها رخ نداد؟
نه خوشبختانه. انفجارها و تیراندازیهای شهر پاوه ویژوال افكتی بود و درواقع واقعی نبود. در آن بخش هم كه به دهكده مقاومت تهران آمدیم، تیراندازیهای میدانی شد و خوشبختانه اتفاق غیرمنتظرهای نیفتاد.
خاطرهای از فیلم «چ» به یاد دارید؟
ماندگارترین خاطره ام از این فیلم صحنه سقوط بالگرد است كه ما تا به حال در سینمای ایران این نوع فیلمبرداری را تجربه نكرده بودیم. این سكانس هماهنگی تنگاتنگی بین طراحی صحنه و فیلمبرداری و ویژوال افكت و حتی اسپشیالافكت میدانی میطلبید كه نتیجهاش بسیار رضایتبخش شد. حتی خاطرم هست وقتی داشتیم اتودهای سقوط هواپیما را میزدیم به آقای حاتمیكیا گفتم؛ درآوردنش عین آب خوردن است. ایشان ناراحت شد و گفت؛ یعنی چه كه عین آب خوردن است؟! گفتم عین آب خوردن است، اما یك بشكه 200 لیتری آب خوردن! این سكانس ماندگار و این فیلم به همت تمام بچههای كار و خود آقای حاتمیكیا بود و بچهها هر چه در توان داشتند گذاشتند كه این كار به نحو احسن به پایان برسد.
بعد از اكران عمومی «چ»، نظر مردم كردستان راجع به این فیلم چه بود؟
نظرها متفاوت بود. یكسری خیلی آن را دوست داشتند و یكسری آن را خلاف واقعیت میپنداشتند. خب مسلم است كه یك فیلم تاریخی و كلا هر فیلمی نمیتواند تمام نظرات را به خود جلب كند.
قبل از این فیلم چقدر با شخصیت دكتر چمران آشنا بودید؟ و آیا كار در این فیلم تاثیری در زندگی شخصیتان گذاشت؟
شخصیتهایی در تاریخ ما هستند كه جنبه اسطوره برای ما دارند كه یكی از آنها شهید چمران است. ایشان دكترای فیزیكشان را در آمریكا گرفتند و با اینكه میتوانستند در آنجا بهترین زندگی و امكانات را داشته باشند، در مقطع زمانی كه در ایران جنگ بود به كشورشان برمیگردند. دكتر چمران مرد بود. مردانه دغدغه میهنش را داشت و حس وطنپرستیاش میتواند الگوی شایستهای برای جوانان ما باشد. ایشان تمام زندگیاش را برای این خاك گذاشت و منش و شخصیت و كردار ایشان قابل تقدیر است. من تا پیش از فیلم «چ» با زندگی شهید چمران بهدلیل علقه شخصیام آشنایی داشتم تا افتخار كار در فیلمی كه به نام ایشان است نصیبم شد و ناخودآگاه شناختم هم از ایشان بیشتر. شخصیت ایشان به قدری والاست كه انسان ناخودآگاه سر تعظیم مقابلشان فرود میآورد. كار در این پروژه دستاوردهایی هم در زندگی شخصی و هم در زندگی حرفهای برای من بهدنبال داشت كه فراموشناشدنی است.