هوا، هوای عیده!
خب اجازه بدهید همین اول كار ذوق كرده و مراتب این ذوقزدگی را خدمت شما هم ابراز كنیم! انصافا جای ذوق هم دارد! هوا و خنكیاش را میگوییم بابا، آن هم در این گرمای بیداد و وانفسای تابستان كه نفس همه تا همین چند روز پیش درآمده بود و به ابوی عموم ابنای بشر را درآورده بود! القصه كه هوا در پایتخت و در حوالی میرداماد هم بالنسبه خوب و خنك و فیالحال هم در تحریریه این خنكی هوا قابل لمس و حس است. این را بگذارید كنار تهدید قطعی برق تا متوجه شوید این خنك شدن یكهویی هوا چه نعمت گرانبهایی است و چه تاثیراتی روی بازده و بهبود كار میگذارد. بگذریم آقا!
و اما بعد... نمیدانیم محمدصادق علیزاده از كجا خبردار شده كه یكی از مهمترین كتابفروشیهای زیرزمینی تهران در آستانه تعطیلی است. استاد هم كه حوزه تخصصیاش كتاب و رهایش كنید اول و آخر از لای كتاب باید بیرونش كشید، فیالمجلس رفت سراغ قضیه و ته و توی قضیه را درآورد تا بلكه وظیفهاش را نسبت به حوزه مهم و فرهیختهوارانه كتاب و كتابخوانی ادا كرده باشد. گزارش ریز به ریز پیگیریاش را هم گذاشته در همین صفحه 9 و كنار همین ستون میتوانید از خجالت نگاشتههایش در بیایید.
محمدرضای كائینی هم برای امروز یك مطلب خوب آماده كرده. این روزها مصادف است با سالروز ترور میرزاده عشقی كه احتمالا اوصافش را در تاریخ خوانده باشید. میرزاده علاوه بر آنكه شاعر بود و دستی در ادبیات داشت، روزنامهنگار هم بود و از قماش خود ما
روزنامه نگارها محسوب میشود. روی همین حساب كائینی كه حسابی كرم تاریخ است پشهای در تاریخ معاصر نیست كه پر نزده باشد و كائینی مطلع نباشد به همین مناسبت رفته سراغ جناب خسروخان معتضد كه معرف حضور هستند و حسابی با استاد درباره مرحوم میرزاده گپ زدهاند. جالب است بدانید این جناب میرزاده عشقی ظاهرا دایی مرحوم مردوخیاند.
در صفحه 10 هم بچههای هنر و ادبیات رفتهاند سراغ یكی دیگر از موضوعاتی كه همین روزها سالروزش است. بله، دوازدهم تیرماه را میگوییم كه گره خورده با قضیه حمله به هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس. هواپیمایی كه قربانی تصمیم نادرست نظامیان متجاوز آمریكایی قرار گرفت و فرماندهی كه دستش را به خون 290 نفر از غیرنظامیان آلوده كرد.