زوج صنعتگر سیستان و بلوچستانی در گفتوگو با جامجم از سختیها و شیرینیهای كار هنریشان میگویند
اشرافی دوزهای بی ادعا
هنرمندند؛ هر دو نفرشان، هم قادر نوروزی، مرد خانه و هم نازبانو كلكلی بانوی خانه. هردوشان از آن هنرمندهای واقعی؛ همانها كه كارشان تك است و هنرِ دستشان از مرزهای كشورمان هم فراتر رفته و حالا یك نشان از صنایع دستی ایران در كشورهای خیلی دور دنیاست. هردو نفر اهل روستای قاسمآبادند؛ قاسم آبادِ بمپور؛ بمپور سیستان و بلوچستان. هردو نفر مربی صنایع دستی و چرخ زندگیشان مدتهاست با هنری كه از كودكی یاد گرفتهاند میچرخد؛ هنری كه نسل به نسل و سینه به سینه در این خطه از خاك كشورمان از بزرگ به كوچك منتقل میشود. ما آنها را در یازدهمین نمایشگاه گردشگری و صنایع دستی اصفهان دیدیم؛ مثل همه سالهای زندگی مشتركشان، یك غرفه مشترك هم داشتند و داخل غرفه پر بود از سوزندوزیهای نازبانو كلكلی و حصیربافیهای قادر نوروزی. همانجا داخل غرفه، در آمد و شد بازدیدكنندهها كه گاه محو ظرافتِ سوزندوزیهای نازبانو میشدند و گاه محو زیبایی حصیربافیهای قادرخان. تكتك پای صحبتهایشان نشستیم و از تجربیاتشان شنیدیم؛ تجربههایی كه گره خورده به سالها كار هنری .
فوت و فنش را كه یاد بگیری خیلی سخت نیست، اما بافتن حصیر چون به صورت كاملا دستی است و ظرافتهای خاص خودش را هم دارد، علاقه میخواهد. اتفاقا به خاطر همین ویژگیهایش آموزشش هم كار راحتی نیست.
ماده اولیه كار شما همان برگهای درخت نخل است؟
نخلها انواع مختلفی دارند و كاربردشان هم فرق دارد. ما برای بافت حصیر از برگ نخل داز استفاده میكنیم كه در اصل همان خرمای وحشی است و هسته های شبیه عناب دارد كه در زندانها، زندانیها با آن تسبیحهای گرانقیمت میسازند. ما برای حصیربافی از همین داز استفاده میكنیم؛ البته پیدا كردنش كار راحتی نیست، چندسالی هم است كه به خاطر خشكسالی فراهم كردن مواد اولیه برای ما حصیربافها سخت شده و مجبوریم برای جمعآوری شاخههای داز به كوهستانهای منطقه لاشار برویم.
بهجز این برگها چه ابزاری لازم دارید؟
حصیربافی خیلی كم خرج است، فقط یك سوزن میخواهد و یك چاقو و ابزار دیگری لازم ندارد.
شما از كی حصیربافی میكنید؟
خیلی سال است. این هنر بومی منطقه ماست از نیاكان ما به ما ارث رسیده. اجداد ما این هنر را بلد بودند. من هم بالای 35 سال است كه حصیربافی میكنم و مربی آموزش حصیربافی هم هستم؛ هم در ایرانشهر هم در بمپور.
یعنی تنها منبع درآمدتان همین حصیربافی است؟
الان تنها منبع درآمدم همین است؛ زیاد نیست اما همین كه بدهكار مردم نباشم كافی است.
از بچههایتان كسی حرفه شما را ادامه داده؟
نه كسی دنبال این كار نمیرود چون كاری است كه پشتوانه ندارد، الان من با این سن و سال بیمه نیستم، دو روز دیگر از كار افتاده هم بشوم دیگر كسی نیست از من حمایت كند این موضوعات جوانها را دلسرد میكند و كسی دنبال این كار نمیرود، فكر كنم حصیربافی با مرگ من و هم نسلان من از بین برود.
چرا بیمه نیستید؟ دنبالش نرفتید؟
رفتم اما گفتند سنت زیاد است، بیمه شامل حالت نمیشود، البته فقط من این مشكل را ندارم، در كل منطقه سیستان و بلوچستان از بین حصیربافها خیلیها بیمه نیستند، چون جوانها كه سن شان به بیمه شدن میخورد سراغ این كار نمیآیند، همسن و سالهای من هم كه دیگر سنشان از سقف بیمه شدن گذشته.
محصولاتی كه میبافید بیشتر كجاها خریدار دارد؟
داخل منطقه خودمان كه خیلی از حصیربافی استقبال نمیكنند، بیشتر مشتریهای ما گردشگرها هستند چه ایرانی چه خارجی. از بین گرد شگران خارجی هم بیشتر چینیها و روسها به كار ما علاقه نشان میدهند. بهجز این هم اگر نمایشگاه صنایع دستی ای باشد و ما بتوانیم شركت كنیم، كارمان فروش میرود.
برای شركت در نمایشگاههای صنایع دستی مشكل ندارید؟
چرا خیلیهایشان رایگان نیستند، اگر به ما غرفه رایگان ندهند كه اصلا نمیتوانیم اجاره كنیم. اجارههای دوسه میلیونی از توان من و همسرم خارج است، با اینكه همسرم برای خودش یك كارآفرین شناخته شده است، اما خیلی وقتها حمایتی از كار ما نمیشود.
همسرتان میگوید شما كارآفرین هستید، چطور به اینجا رسیدید؟
من از سال 90 شركت صنعتگران سوزن دوز بلوچ روستای قاسمآباد را راه انداختم، الان كه هشت سال گذشته 30 نفر در این كارگاه بیمه هستند و 150 نفر كه اغلب از خانوادههای
بی سرپرست یا بدسرپرست هستند هم آموزش میبینند و فعالیت دارند، دقیقتر اگر بگویم 50 نفر تمام وقت هستند و بقیه هم نیمه وقت كه بیشترشان هم دختران دانشآموز دبیرستانی یا دانشگاهی هستند و افتخار من این است كه باعث شدم خیلیها با یادگرفتن این هنر در این سالها مستقل بشوند، كارت مهارت معتبر بگیرند و روی پای خودشان بایستند و وام اشتغالزایی بگیرند و درآمدی داشته باشند.
خودتان هم بیمه هستید؟
بله، برخلاف همسرم من از سال 68 به صورت حرفهای به عنوان مربی در میراث فرهنگی مشغول شدم. كمكم در تولید محصولاتم هم پیشرفت كردم و حتی یك بار وقتی برای نشان دادن كارهایم به تهران آمده بودم، رئیس سازمان میراث فرهنگی به من گفت تو كه اینقدر حرفهای هستی، چرا یك تعاونی نمیزنی؟! همین حرفش هم باعث شد من به فكر تاسیس تعاونی بیفتم. البته همیشه میخواستم به زنان منطقه خودم كمك كنم. همین انگیزه باعث شد به خیلیها اشرافی دوزی را یاد بدهم، بهخصوص خانوادههای تحت پوشش كمیته امداد . من خودم نخ و سوزن را برای شاگردانم تهیه میكنم و بعد هم برای اینكه به آنها انگیزه بدهم، میگویم شما كار را آماده كنید، من خودم آن را از شما میخرم. همین كار را هم میكنم و محصولاتشان را به شهرها و استانهای دیگر كشورمان میفرستم.
هنر شما همین سوزندوزی است؟
یك نوعی از سوزن دوزی شاهانه است كه به آن اشرافی دوزی یا اشرافی دوچ میگویند و سختتر از سوزندوزیهای معمولی است، چون بدون طرح و نقشه و چپه كار میشود، یعنی ما پشت كار را مبنا قرار میدهیم و فقط بعضی وقتها پارچه را برمی گردانیم و روی كار را میبینیم.
با اشرافیدوزی بیشتر چه محصولاتی تولید میكنید؟
كارهای ما بیشتر رومیزی، نوار مانتو، كراوات و كوسن میشود. كارهای كارگاه ما دو نشان مرغوبیت كالا را در سالهای 94 و 96 گرفته و كیفیت واقعا خوبی دارد؛ به خاطر همین همه محصولاتمان با ضمانت پنج سال پس از فروش عرضه میشود.
شما اشرافیدوزی را چطور یاد گرفتید؟
من عروس خانواده استاد مهتاب نوروزی مشهورترین سوزندوز سیستان و بلوچستان هستم؛ استاد مهتاب لباسهای درباری میدوخته و الان هم بعضی از آثارش در كاخ سعدآباد نگهداری میشود، من هم كنار دست مهتاب نوروزی نشستم و این كار را از او یاد گرفتم. اما در كل سوزندوزی هنری است كه در منطقه ما همه از بچگی بلدند. دخترها از همان بچگی مثلا از چهار سالگی كنار دست مادر مینشینند و این هنر را یاد میگیرند.
بازار محصولاتتان چطور است؟ فكر كنم نسبت به حصیربافی بازار بهتری دارد.
مردم این سالها بیشتر با این هنر آشنا شدهاند و خدا را شكر ارزشش را بهتر از قبل میفهمند. اما مشكل ما هنوز اینجاست كه دلالها بین ما تولیدكنندهها و خریدارها قرار میگیرند، مخصوصا وقتی كه میخواهیم جنسی را به خریداران خارجی بفروشیم. اگر این واسطهها حذف شوند و خود ما مستقیما وارد عمل شویم قطعا سود بیشتری عایدمان میشود.
همسرتان از رایگان نبودن غرفههای بعضی نمایشگاههای صنایعدستی گلایه داشت، شما به عنوان یك هنرمند صنایعدستی دیگر چه مشكلی در این زمینه میبینید؟
فكر میكنم اعزام هنرمندان باسابقه در یك رشته به نمایشگاهها جز با همكاری اداره میراث فرهنگی امكانپذیر نمیشود و میراث فرهنگی در این زمینه میتواند نقش بزرگی داشته باشد؛ چون نمایشگاههای صنایعدستی واقعا یك فرصت خوب برای ما هنرمندان است تا محصولاتمان را معرفی و عرضه كنیم.
شما و آقای نوروزی در معرفی خودتان گفتید كه اهل روستای قاسمآباد هستید، هنوز هم در روستا زندگی میكنید؟
بله. ما روستاییها باید در روستا بمانیم و برای آبادی روستای خودمان تلاش كنیم؛ چون اگر مثلا یك نفر شهری یا كسی كه آشناییای با روستای ما ندارد، بخواهد در روستای ما یك كار مثبت انجام بدهد، چون هیچ دركی از مشكلات منطقه ما ندارد، احتمال موفقیتش كم است. من واقعا به این حرف اعتقاد دارم و حتی دخترانم با اینكه دانشگاه رفتهاند دوباره برگشتهاند به زادگاهشان تا همینجا
را آباد كنند.