آدم‌ربایی ساختگی داماد برای فرار از ازدواج

آدم‌ربایی ساختگی داماد برای فرار از ازدواج

پسر مقیم آلمان زمانی كه مجبور شد بدون علاقه به دختر جوان پای سفره عقد بنشیند، ماجرای آدم‌ربایی ساختگی را اجرا كرد. او سه ساعت قبل از عروسی ناپدید شد و ادعا كرد ربوده شده تا مراسم به‌هم بخورد.
 به گزارش خبرنگارجنایی جام‌جم، چند روز پیش زوج میانسالی با حضور در پلیس آگاهی تهران شكایت كردند كه پسرجوانشان سه ساعت مانده به شب عروسی‌اش ربوده شده و آدم‌ربایان برای آزادی‌اش پول خواسته‌اند. 
شاكی به افسر تحقیق گفت: پسرم كار و زندگی‌اش در آلمان است و چندماه پیش نامزد كرد و به ایران آمد تا جشن عقد و عروسی‌اش را برگزار كنیم. او قرار بود به آرایشگاهی در شمال تهران برود و عروس را به تالار بیاورد كه ناپدید شد. سه ساعت مانده به جشن، فرد ناشناسی به عروسم پیامك فرستاد و برای آزادی پسرم 5000 یورو درخواست كرد.
پس از این شكایت، پرونده قضایی تشكیل و تحقیقات پلیسی ادامه یافت تا این‌كه در سومین روزی كه داماد جوان ربوده شده بود، او به خانه بازگشت و گفت كه آدم‌رباها رهایش كرده‌اند. پلیس كه از ماجرا باخبر شده بود، داماد جوان را احضار كردوتحقیقات از او آغازشد. 
 وی اظهار كرد: آن شب قرار بود به دنبال همسرم در آرایشگاه بروم كه در پاركینگ خانه چهار مرد به من حمله كرده و با خودروی پژویی مرا ربودند. آنها مرابه خانه باغی برده و كتكم زدند. بعد هم پیامكی برای همسرم ارسال كردند و برای آزادی‌ام 5000 یورو خواستند. سه روز كتكم ‌زدند  و بعد هم ادعا كردند كه مرا به اشتباه ربوده‌اند و آزادم كردند.
  این در حالی بود كه وی به پزشك قانونی معرفی شد و كارشناسان نظر دادند كه شكنجه نشده و آثار ضرب و جرح روی بدنش خودزنی است. همین گزارش كافی بود كه ماموران به تازه داماد مشكوك شوند و مطمئن شوند كه آدم‌ربایی ساختگی است. دامادجوان دوباره بازجویی شد و این بار واقعیت را گفت و مدعی شد: در آلمان زندگی و كار می‌كنم و نمی‌خواستم به این زودی ازدواج كنم، اما خانواده مرا مجبور به ازدواج كردند. مادرم قاب عكسم را برمی‌داشت و چند بار در ماه به خانه اقوام، همسایه و دوست و آشنا سر می‌زد تا عروسی پیدا كند. این اواخر حالش بد شده و به ناراحتی قلبی مبتلا شده و مدتی در بیمارستان بستری بود. مدام می‌گفت من می‌میرم و عروسی‌ات را كه آرزویم است، نمی‌بینم. آن‌قدر مرا تحت فشار قراردادندكه قبول كردم و به خواستگاری دختری بروند و با او نامزد كردم. گفتم بعد از مدتی آن دختر می‌فهمد به او علاقه ندارم و مراسم به‌هم می‌خورد كه نشد. از طرفی چون مادرم بیمار بود با من تماس گرفتند كه قرار است جشن عقد و عروسی برگزار كنیم و به ایران آمدم. قصد ازدواج نداشتم و از سویی نمی‌خواستم آن دختر زندگی بدون عشقی را تجربه كند و عذاب بكشد. موضوع را به دوستم گفتم و قرار شد ماجرای آدم‌ربایی ساختگی را اجرا كنیم. سه ساعت مانده به جشن عروسی، قرار بود برای گل زدن خودرو و آوردن عروس به آرایشگاه بروم كه آنجا نرفتم و به خانه ویلایی دوستم در شمال كشور رفتم. بعد پیامك‌هایی را برای تلفن عروس ارسال كردم كه نشان دهم ربوده شده‌ام و برای آزادی‌ام باید خانواده‌ام 5000یورو بپردازد. 
پس از اعترافات تازه داماد، نوعروس اعلام كرد كه دیگر حاضر به ازدواج با او نیست و خانواده مرد جوان هم قول دادند او را مجبور به ازدواج نكنند.