بهلول و جوانان

بهلول و جوانان


این‌که می‌توانست خیلی خوب با نسل جوان ارتباط برقرار کند به خاطر تواضع کم‌نظیر ایشان بود. یک بار با هم جایی می‌رفتیم. مادری بچه‌ای را در بغل داشت و به‌شدت کلافه و خسته به نظر می‌رسید. ایشان خیلی صمیمانه و متواضعانه به آن مادر گفتند: بچه را به ایشان بدهد و خودش کمی استراحت کند، در حالی که خودشان بسیار ضعیف شده بودند و ما دست‌شان را می‌گرفتیم تا بتوانند بلند شوند و راه بروند، اما بچه را گرفتند و آرام كردند. همیشه می‌گفتند: هر کمکی که از دستم برآید، دلم می‌خواهد انجام بدهم. همین توانایی بالا برای ایجاد ارتباط با دیگران و تواضع‌شان، باعث می‌شد جوان‌ها خیلی زود با ایشان مأنوس و صمیمی شوند. مرحوم بهلول هم انصافاً با حوصله عجیبی به حرف‌های دیگران گوش می‌دادند، در حالی که خود من با این‌که جوان بودم، گاهی حوصله بچه‌های خودم را هم نداشتم، اما ایشان هیچ پرسشی را بدون پاسخ نمی‌گذاشتند.