حكایت پندآموز  پند حكیم در محل كار

مقطع حساس‌کنونی

حكایت پندآموز پند حكیم در محل كار

 در روزگار شروانشاهیان، شخصی كه از شدت سختی‌ها و مشكلات زندگی و افزایش قیمت‌ها و نزدیك شدن سبد معیشت خانوار به مرز 5/7 میلیون‌تومان و محقق نشدن آنچنان رونق اقتصادی به تنگ آمده بود و بر اثر نوسانات اقتصادی توانایی حل مشكلات معیشتی خود و خانواده‌اش را نداشت به محل كار حكیمی رفت تا از او اقلا رهنمودی، پندی، اندرزی، نصیحتی، چیزی بگیرد. حكیم پس از آن‌كه با صبوری و حكمت زایدالوصف خود صحبت‌های شخص را شنید، به آبدارخانه رفت و یك مشت نمك در داخل یك لیوان آب حل كرد و لیوان آب شور را نزد شخص آورد و گفت: بفرما بخور. شخص آب را خورد و از آنجا كه خیلی شور بود به آبدارخانه رفت و آبی را كه خورده بود تف كرد به نزد حكیم بازگشت. حكیم گفت: چطور بود؟ شخص گفت: این چه بود؟ خیلی شور و بدمزه و بیخود بود. حكیم گفت: با من بیا. سپس حكیم و شخص بر مركب نشستند و به دریاچه ارومیه رفتند. وقتی به كنار دریاچه رسیدند، حكیم گفت: حال قدری از آب این دریاچه بخور. شخص گفت: دریاچه كه آب ندارد. حكیم گفت: وا. مسؤولان گفته بودند دریاچه احیا شده است. شخص گفت: اگر نیك بنگریم، نشده است. حكیم گفت: ای بابا. تو باید از این آب می‌خوردی و آن‌وقت احساس می‌كردی آن‌قدرها هم شور نیست و من به تو می‌گفتم میزان نمكی كه در آب آن لیوان بود با میزان نمك آب دریاچه برابر است و این نشان می‌دهد مشكلات همواره وجود دارد و تنها باید دید در چه ظرف و مقیاسی به آنها نظر می‌كنیم و در چه حالتی با آنها مواجه می‌شویم. شخص گفت: با این توضیحات من حكمت نهفته در كلام شما را دریافتم. حالا چه باید بكنم؟ حكیم گفت: به مشكلات در ظرف و مقیاس خاصی نظر كن. شخص گفت: چشم. و رفت تا به مشكلات در مقیاس خاصی نگاه كند. حكیم نیز به محل كار خود بازگشت و آنجا خاموش شد.