عصر جدید یعنی حال ما خوب است!

پایان «عصر جدید» با نقدها و تحلیل‌های پرشماری همراه بود؛ واکنش‌هایی که نشان از دیده‌شدن و موثر بودن این برنامه دارد

عصر جدید یعنی حال ما خوب است!

عصر جدید از زمانی كه روی آنتن رفت نظرهای زیادی را چه مثبت و چه منفی به خود جلب كرد. نقدهایی كه به این برنامه می‌شد با ادامه یافتن آن كمرنگ شد و كم كم حرف‌ و حدیث‌ها رنگ تازه‌ای گرفت و از نقد ساختاری برنامه به تحلیل عملكرد شركت‌‌كنندگان رسید. با پایان یافتن برنامه و بخش ویژه برنامه اعلام نتایج نهایی آن، رسانه‌های گوناگون تحلیل‌هایی را از فینالیست‌های برنامه و رای‌های مردمی ارائه دادند كه در ادامه آورده می‌شود.

روح امید در عصر جدید
یکی از محورهایی که در تحلیل‌های مربوط به عصر جدید مورد توجه قرار گرفت ایجاد امید برای مردم در شرایط نه چندان آسان فعلی است. مهدی جهان‌تیغی، مدیرمسؤول سایت جهان‌نیوز در مطلب خود با عنوان «جامعه‌شناسی ایرانی در فینال عصر جدید» این برنامه را نمادی از نشاط مردم ایران دانست و نوشت: برخلاف افرادی که معتقد هستند که ایرانی‌ها به خاطر شرایط سخت اقتصادی فعلی از تعادل روانی خارج شده‌اند، عصر جدید نشان داد که مردم اتفاقا با نشاط و با درصد بالایی در یک نظرسنجی مردمی حضوری می‌یابند و تصویری متعادل به لحاظ روانی نیز از خود به نمایش می گذارند. این البته نشان دهنده این است که ایرانی‌ها روان اجتماعی به شدت محکم و پایداری دارند، که با شرایط بد اقتصادی نیز به راحتی قابل به‌هم ریختن نیست. پرویز امینی که او را بیشتر با مطالبش در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی می‌شناسیم در روزنامه فرهیختگان، عصر جدید را از همین زاویه مورد تحلیل قرار داد. او در بخشی از مطلب خود نوشت: « مساله دوم در موفقیت برنامه عصر جدید به احساس مردم از وضعیت اقتصادی و معیشتی و فشار سنگین زندگی برمی‌گردد که خصوصا در دو سال گذشته به شکل طاقت‌فرسایی درآمده است. این وضعیت به‌طور طبیعی جامعه را به تجربه سرگرمی و تمایل به سرگرمی برای فرار از این وضعیت سوق می‌دهد و یک امر طبیعی است. اما علاوه‌بر این واقعیت به ‌لحاظ معرفتی، مردم در عین حال از نظر ارادی نیز تمایل به برون‌رفت از این شرایط دارند و احساس می‌کردند بین این اراده آنها برای برون‌رفت و برنامه عصر جدید هم‌راستایی وجود دارد..... این تجربه قهرمان‌سازی از مردم عادی تنها محدود به فینالیست‌ها نیست بلکه افرادی که در مراحل قبل حذف شدند اظهار می‌کردند عصر جدید نقطه‌عطفی در زندگی ما شده است. این واقعیت، احساس گشودگی به جامعه می‌داد و از این نظر با ارائه برون‌رفت آنها همخوان و همراستا می‌شد.»  خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) هم در بخشی از مطلب خود با عنوان «عصر جدید و نجات تلویزیون از بحران برنامه‌سازی» خواستار ادامه این برنامه شد و نوشت: حالا که فصل اول «عصر جدید» به پایان رسید انتظار می‌رود که این روند به درستی پیش برود و عصر جدید بعدی به گونه‌ای باشد که انگیزه مردم را برای کشف استعدادهای‌شان بیشتر کند؛ اتفاق خوشایندی که شاید در این شرایط و وضعیت دلمرده اجتماعی، اقتصادی و... کشور بتواند انگیزه‌ای باشد برای دلخوشی استعدادهایی که هنوز در این آب و خاک کشف نشده‌اند.
قصه، قهرمان‌ساز است
امیر ابیلی در هفت‌راه، قصه‌گویی فاطمه عبادی را عاملی برای رای‌آوری او دانسته است. او در مطلب خود نوشت: در تمام دویست‌وچند اجرای فصل اول عصرجدید، خانم فاطمه عبادی، تنها کسی بود که مستقیما «روایت» و «قصه‌گویی»، آن‌هم به‌شیوه کاملا کلاسیک را این‌بار نه با ابزارهایی مانند بیان یا تصویر، بلکه با شن دستمایه قرار داد و نه‌تنها در فینال، بلکه در مرحله قبل نیز با چهارمیلیون و ۶۰۰هزار رأی رکورددار بود. این بدان معناست که همچنان روایت «قصه» می‌تواند واجد جذابیتی بالا برای جذب مخاطب عام حتی در رقابت با هنرهایی باشد که شاید خطوط قرمز تلویزیون را نیز جابه‌جا کرده‌اند. دررقابت با بیت‌باکس، دنس، خوانندگی، شعبده، حرکات رزمی دختران و... این «قصه‌گویی» است که رکورددار آرای مردمی است.
یادداشت‌نویس سایت اصلاح‌طلب عصر ایران هم با امیر ابیلی در این بخش هم‌نظر است. او در مطلب خود زبان فاطمه عبادی را زبانی جهانی می‌داند و می‌نویسد: « زبان هیچ‌یک از شرکت‌کنندگان به اندازه هنر این زن، بین‌المللی نیست. اگر همین حالا فستیوالی در فرانسه یا کنیا یا کانادا برگزار شود او بیش از دیگران می‌تواند با حاضران و بینندگان ارتباط برقرار کند. خاصه این‌که برای کارهای خود سناریو تعریف می‌کند و قصه دارد و مردم قصه و روایت را دوست دارند. مهم‌تر این‌که مردم در جست‌وجوی معنای زندگی هستند و هنر اصلی فاطمۀ عبادی این است که با «هیچ» و از «هیچ» معنا می‌سازد.»
یک کپی خوب!
از ابتدای پخش «عصر جدید»، نقدهای زیادی به تلویزیون بابت این برنامه و شباهت آن به نمونه‌های خارجی وارد شد اما هر چه از این برنامه گذشت، نظرات مثبت به عصر جدید بیشتر شد. خبرگزاری ایرنا در بخشی از یادداشت تحلیلی خود در مورد عصر جدید، این برنامه را «یک کپی موفق» دانست و نوشت: در هر صورت کپی‌برداری از برنامه‌های موفق جهان در صورتی که به شکل الگوبرداری درست باشد به نظر نمی‌رسد کار اشتباهی باشد. چون به هر حال عصر جدید نشان داد که می‌توان کپی کرد؛ اما به شرط آن‌که آن کپی به درستی صورت گیرد. احسان علیخانی به همراه چهار داور خود توانست حدود ۷ ماه مردم ایران را به شکل خوب و قابل قبولی سرگرم کند و کسی نمی‌تواند منکر آن شود. ایسنا هم نوشت: هر چند این برنامه کپی یک مسابقه مشهور استعداد‌یابی و در ظاهر و حتی چینش داوران از حیث جنسیت هم طابق‌النعل‌بالنعل است اما بومی‌سازی و ایرانیزه شد و از این نظر باید به احسان علیخانی دست‌مریزاد گفت.
هنر متعهد برنده شد!
برنده شدن فاطمه عبادی در فینال عصر جدید، یک موضوع را به چشم خیلی‌ها‌ آورد و آن هم موفقیت هنر اجتماعی در یک رقابت سنگین با گونه‌های مختلف سرگرمی.
خبرگزاری فارس با انتشار مطلبی با عنوان «تحلیل انتخاباتی از نتایج عصر جدید»، راز موفقیت فاطمه عبادی را دردمندی او دانست و نوشت: « هنر خانم عبادی دارای یک محتوای دردمندانه و دغدغه مند بود. مردم ذهن و قلب مسؤولانه خانم عبادی را از آثارش فهم کردند. با این توضیح رای مردم فراتر از هنر بلکه به جهتگیری این هنر تعلق داشت. هنر برای هنر نبود؛ هنری که در خدمت آلودگی خوزستان و آسیب کودکان کار و حرمت و شأن مادرانه قرار گرفت. شعری که خانم عبادی ذیل امضای خود گذاشتند نشان از همین جهت گیری فاخر داشت. مازنده برآنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست.» جالب آن‌که خبرگزاری ایسنا هم که رویکردی سیاسی متفاوتی از خبرگزاری فارس دارد، همین موضوع را مورد توجه خود قرار داد. « در هنر فاطمه عبادی نوعی مسؤولیت اجتماعی و نه تبلیغ ایدئولوژیک مستتر بود و همین کار او را متمایز می‌ساخت.»
زنان عصر جدید ایران
حضور موفق زنان در برنامه عصر جدید و برنده‌شدن یک زن ایرانی در این برنامه، موضوعی نبود که به راحتی از چشم تحلیلگران دور بماند. حسین قدیانی، این موضوع را تشبیه به طوفان شن معروف نابود کننده آمریکا در طبس کرد و در روزنامه رسالت نوشت: همان شن که در دهه ۶۰ و در صحرای طبس سرباز خدا شد و باعث رسوایی سپاهیان ابرهه، چند دهه بعد در دست بانویی از خیل بی‌شمار بانوان هنرمند ایرانی، موجب خلق چنان هنری شد که توانست در کوران یک رقابت داغ، دل اغلب ایرانی‌ها را ببرد و فرد پیروز عصر جدید لقب گیرد، آن‌هم در زمانه‌ای که دشمن، مکرر بنا دارد دست و بازوی زن ایرانی را محدود و ناتوان نشان دهد؛ به جرم عفاف یا حجاب یا وقار یا وزانت که این همه، هنرهای اول بانوی ایرانی است! چند دهه قبل، شن‌های صحرای طبس، مأمور خدا شدند تا فرو در چشم متجاوز طیاره‌های آمریکایی بروند و شب‌هایی که گذشت، همان شن‌ها در دست یک زن ایرانی سبب‌ساز هنری شدند که واقعا بهت‌آور بود و گویی در چشم همه بدخواهانی فرو رفت که تنها عامل موفقیت زن ایرانی را در دروغی آشکار، افتراق او از متانت ذاتی دختران حوا می‌خوانند! اینکه خانمی قادر باشد با شن، هم نقاشی کند و هم قصه بگوید و به‌خصوص آن قصه مادر که آخرین اجرایش بود، الحق تحسین‌برانگیز بود!
عصر نئولیبرالیسم
اما در کنار همه این تحلیل‌ها، یکی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) در جلسه‌ای با حضور سیدبشیر حسینی، داور عصر جدید نقدهای تندی را متوجه این برنامه کرد. او در این نشست گفت: سیاست #نئولیبرال آرمان مردم را تبدیل به #سلبریتیسم می‌کند و همه دنبال شهرت خواهند بود. شما در عصر جدید در حال تولید آرمان سلبریتی شدن هستید.
شما اگر استعداد را اصل می‌دانستید یکی‌یکی به شهرها می‌رفتید و با یک میلیونیوم این هزینه‌ها و گردش سرمایه، هزار برابر استعدادیابی می‌کردید. گردش مالی برنامه چقدر است؟ در شرایطی که رسانه‌های منتقد سرمایه‌داری در جهان به دلیل نداشتن حمایت مالی حذف می‌شوند، مگر عصر جدید چه خدمتی به نظام سرمایه‌داری می‌کند که یک بانک و نهادهای سرمایه‌داری رانتی خالصانه هزینه‌ها را پرداخت می‌کند؟ شما نه تنها گزندی به وضع موجود و سرمایه‌داری نمی‌رسانید بلکه حافظ وضع موجود اما با شعار فریبنده عصر جدید هستید!

جای خالی مدرسه
نکته دیگری که مورد توجه برخی دیگر از تحلیل‌گران قرار گرفت، عدم نقش سیستم رسمی آموزش و پرورش در پرورش یافتن استعدادهای شرکت‌کننده در عصر جدید بود. روزنامه جوان، یک یادداشت کامل به این موضوع اختصاص داد. در بخشی از این یادداشت می‌خوانیم:  در کشور ما علاوه بر این‌که نظر فرزندان در شیوه و کم و کیف درس خواندن زیاد مهم نیست و اولیا تصمیم‌گیرنده هستند، استعدادهایشان نیز غالباً سرکوب شده و در جهت رشد آنها هیچ اقدامی صورت نمی‌گیرد. یک دانش‌آموز ایرانی هر چند بتواند بالاترین رتبه علمی را به دست آورد، اما همواره درون خود گمشده‌ای دارد که شادابی را از او می‌گیرد. این در حالی است که یک برنامه تلویزیونی پرمخاطب ثابت کرد رتبه علمی نه تنها راز شاد زیستن نبوده است بلکه گاهی بدون کسب همان رتبه علمی می‌توان به موفقیت و پیروزی رسید. راهی که فاطمه عبادی، محمد زارع، پارسا خائف، سعید فتحی روشن و گروه دختران نینجا برای زندگی خود انتخاب کردند. هیچ کدام از اینها از خروجی سیستم آموزشی کشورمان برای بروز استعدادهایشان بهره‌ای نبرده‌اند و با پرورش خاص خودشان و خارج از سیستم رسمی آموزشی توانسته‌اند استعدادهایشان را به منصه ظهور برسانند.
ایسنا هم در بخشی از تحلیلی که در مورد عصر جدید منتشر کرد همین مساله را مورد بررسی قرار داد و نوشت: جالب این‌که هیچ یک از این استعدادها هم محصول نظام استعدادکُش آموزش و پرورش نیستند که پس از ۶ سال مفید و به درد بخور اول در ۶ سال دوم بچه‌ها را خسته و فرسوده می‌کند و بهترین سال‌های نوجوانی‌شان را زیر کابوس کنکور دانشگاه‌ها و رقابت از طراوت می‌اندازد و جز برای آنان که رشته‌های خاص دانشگاهی را هدف قرار داده‌اند فایده‌ای ندارد. فاطمه عبادی استعداد خود را نه از مدرسه و از زبان معلم یا ناظم که از ریختن نمک به روی میز و بازی با آن و نقاشی با نمک کشف می‌کند. پسرک هم که معلوم است نسبتی با درس و مدرسه ندارد و پارسا هم آواز را بیرون این ساختار دنبال کرده و داستان شعبده و ورزش زنان هم که نیاز به توضیح ندارد.