سختی‌ها  را  زندگی کرده‌ام

گفت‌وگو با دکتر محمدمنصور فلامکی چهره ماندگار معماری و شهرسازی

سختی‌ها را زندگی کرده‌ام

بای بسم‌ا... «گاهی با دانشجویانم شوخی می‌كنم. می‌گم مثل هر آدم هشتاد و شش ساله‌ای به دلیل گناهانم خدا منو روونه جهنم می‌كنه. خدا كه بخشنده‌تر از این حرف‌هاست؟ به هرحال هر آدمی كه تند یا كند راه بره گناه كرده؛ اگه تنُد راه بره یعنی نگاه نكرده به چیزهایی كه باید بنگره و اگه آهسته راه بره یعنی زیادی داره تامل می‌كنه روی چیزایی كه ممكنه قدر نداشته باشه. ازین گناهان فراوون كردم. برگردیم به روایت جهنمی شدن؟ به خدا می‌گم نمیشه من رو جهنمی كنی، زیرا من این كتاب رو نوشتم «فارابی و سِیر شهروندی در ایران»» كتابی كه استاد همیشه به اون افتخار می‌كنه و اونو بهترین هدیه‌ای می‌دونه كه می‌تونین به انسانی بدین كه بلده بیندیشه كه نیاز داره بیندیشه، اما دكتر در عین حال آرزو داره كسانی از این بهترش رو بنویسن دكتر درباره شهر و معانی و شاخصه‌هاش هیچ كتابی رو به‌خوبی [همسنگ] مدینه فاضله فارابی عزیز نمی‌دوند. چرا فارابی عزیز؟ چون می‌شناسمش. برداشت این «چهره ماندگار» معماری و شهرسازی از شعر حافظ اینه كه فضای به ظاهر نامنظمیه كه روحیه آدما به همه چیز شكل و رنگ میده. حافظ؛ درها رو هیچ وقت بسته نمی‌بینه. این درها ورودی به مكانای دیگه‌ای است كه در هركدوم یه شعله زیبای متمایز روشنه. فردوسی؛ آن مناعت طبعش در حد مطلقا والا و بی‌نظیره بینش عجیبی داره. جهان‌بینیش از قرن‌ها پیش از اسلامه. جامعیت فكریش از مرز چین می‌ره تا اروپا. نظامی؛ میگه به خس و خاشاكی پرداختم كه فردوسی بهش نگاه نكرده، ولی این یه خضوع و فروتنی نابه... سعدی و مولوی بلخی؟ اجازه بدین به ذهن كند خودم فشار نیارم. مگه میشه از مولوی به‌راحتی گذشت. اینا هركدوم دنیایی متمایز دارن كه در دنیای خودشون نیز همه چیز یه رنگ نیست. روزی استاد به سخن خودش «مجبور شد» تعریفی برای فرهنگ متكی بر ادبیات ایران بیابد: هیچ‌كسی به اندازه مولوی به من كمك نكرد. و اما مردِخدا شمس كه با نقدهای گزنده و بی‌پرواش اركانِ سرانِ تصوف رو راه به راه درهم‌ می‌كوبید؟ در گذرای كهن تاشكند در سراشیبی خیابانی كه آثاری از دوران تیموری داشت، حیرت زده تماشا می‌كردم دو نفر داشتن روی یكی از بام‌ها كارای مرمتی انجام می‌دادن. دریافتن از دیاری دیگرم. گفتند از كجا میایی؟ گفتم. گفتن وقتی برگشتی سلام ما رو به حضرت شمس برسون. شوریده و شگفتار شدین! حق دارین! حالا با این نگره استاد فلامكی به گستره روح‌تون وسعت بدین: شما می‌بینین این گستره شرق و غرب در یه محفل یگانه، در یه اظهارنظر و لطفِ یگانه، بُعدِ جهانی به خودش می‌گیره؛ یه زبانی داریم كه همه ما رو یگانه می‌كنه. این مرزها حقیقت نداره و تحمیل شده؛ من نه، اما شما خواهین دید كه این خط‌ها برداشته میشه.

 سازنده این روزهای شما؟
خدا می‌دونه این رو.
 محرم؟
یك مقوله زنده‌ایه برای ما.
 و اما بشروطِ‌ها؟
شرطش این است كه زنده بودنِ‌ ارزش‌های محرم، تمام نشه تقلید از گذشته و راضی شدن به نقل قول‌ها یا نیندیشیدن.
 چی باعث كمال انسان میشه؟
(با شرح خاطره‌ای بایسته، پاسخ جنابعالی فقط یك‌كلمه است:) شعور.
 موفقیت؟
من بلد نیستم تعریفش كنم.
 به كجا رسیدین؟
به جایی رسیدم كه دوست داشتم.
 مثل شعر «از همت بلند به جایی رسیدن»؟
این حرف را جرأت نمی‌كنم بگم.
 «فضا»یی كه دارین؟
این جای بسیار كوچكیه، ولی من دوستش‌ دارم.
 زیباترین حالتِ «فضا»ی شما؟
وقتی كه دوستان اینجا می‌آیند.
 یك لحظه ازش غافل نیستین؟
 از نوشتن كتاب‌هایی كه به نظر من ضروری‌اند.
 خستگیش؟
 برای من لذت‌بخشه.
 یك خبرخوش كتابی؟
هجدهمین كتاب تالیفیم یك ماه دیگر حدودا منتشر می‌شود.
 كار و زندگی شما؟
می‌زیم برای این كه نكته‌ای را كه از ذهن من گذشته مستند كنم توضیح‌ بدهم تا به فضای ذهنی دیگران راه پیدا كنه.
 بهترین‌های زندگی (كه به زندگی معنا میده و قشنگش می‌كنه)؟
هرجایی كه مورد پرسش قرار داشتم و توانسته‌ام نكاتی بگم كه برای پرسنده تازگی داشته و ناب بوده.
 پس شما را به «درخت بخشنده» تشبیه ‌كنیم؟
(بی تعارف میگم) نه‌خیر.
 فضای خانه‌ زندگی شما؟
ما مراحل جدی را پشت سر گذاشتیم دوستی‌هامون ابعاد دیگری گرفتند، داریم دوستی‌هامون رو ادامه می‌دیم و...
 حرف‌زدن با همسرتون؟
به فارسی و ایتالیایی.
 مشغولیت‌شون؟
هنرجوی موسیقی داره از 53سال پیش كه آمدیم ایران.
 ویژگی مشخص ایتالیایی‌ها؟
آن‌جا هركس به‌درستی زندگی كنه نمی‌تونه با موسیقی نیامیزه. بی‌هنر زندگی نمی‌كنن.
 اینجا احساس تنهایی یا غربت ندارند؟
مدام رفت و آمد بوده با افرادی كه هنر را دنبال می‌كنند؛ موسیقی را به كمال می‌شناسه.
 خودتون بچه كدوم محله هستین؟
بچه محله عودلاجان‌ام (محله قدیمی تهران) توی مروی بزرگ شدم ما 72ساله اومدیم اینجا (شرق میدان هفت‌تیر، عمارت فضا).
 از هنرمندانِ دوست؟
محمدرضا اصلانی. شاهین فرهت.
 تجربه شرایط نامناسب مالی؟
معلومه. همیشه.
 اقدام برای گرفتن حق و حقوق‌تون؟
تدبیركردن بله، اقدامات مكانیكی نه!
 (اگر صخره و سنگ نباشه صدای رودخانه به گوش نمی‌رسه) از سختی‌های زندگی؟
سختی‌ها شناخته شده بودند برای من نو نبودند آن رفتارهایی كه سخت بود و نامردی‌هایی كه دیدم.
 چرا سختی‌ها آشنا بودن؟
چون می‌دونستم توی چه محیطی زندگی می‌كنم.
 تحمل كردین یا مدارا؟
نه! من سختی‌ها را زندگی كرده‌ام.
 چه جور آدم‌هایی هرچی اوج بگیری توی چشم‌شون كوچك‌تر میشی؟
اگر نباشند نمی‌تونیم زندگی‌مون رو تعریف‌ كنیم. اینها فضایی ‌دارند كه توش نظریه‌ها به سنجش مطلوب بُرده‌ نمی‌شن نظریه‌ها با پیش‌داوری و كوته‌بینی همراهند.
 از حسادت‌ها؟
من هیچ حسادتی را نمی‌شناسم.
 آزار حسودها منظوره؟
اینها نه حسودند نه رقیب! آدم‌های بی‌حاصل و تنبلی‌اند كه وقتی باید كاری ‌كنند تا پیشرفت‌ كنند، ولی نمی‌كنند تلافیش رو سرِ كسانی در میارند كه بلدند زندگی‌شان را برای یك هدف انسانی هزینه‌ كنند.
 كسانی كه برای دیگران زندگی می‌سازند كسانی كه گرفتاری می‌سازند؟
خدا اولی‌ها را بیامرزه و طول عمر بده و دومی‌ها را بیدار كنه.
 از آرمان‌ها‌تان برای دانشجوها؛ مایلین اون‌جوری بیندیشند؟
به تعمق وابسته كردنِ فكر و قبول نكردنِ تمام چیزهایی كه گذراست و آدم را گمراه می‌كنه.
 چیزهای سطحی زندگی روزمره؟
 آزاری ندارند، اما باید به آنها مسلط شد.
 از توفیقات؛ بی‌كوشش بهش رسیدین؟
من برای این كه خدمت شما بنشینم تلاشی ‌نكردم.
 پشیمونی از چیزی؟
مطلقا خیر.
 چه جوریا استاد؟
یعنی هر خطایی را زندگی ‌كردیم و به ما یاد داده تكرارش‌ نكنیم.
 با كیا وجه مشترك دارین؟
با گربه‌ها! گربه‌ها را [بیش از هرچیزی] دوست‌ دارم.
 شوخی؟
اصلا این كارو بكنین من سر شوق میام.
 شده پا روی دم كسی بذارین؟
هروقت لازم‌ باشه با كمال میل! پا روی دم كسی می‌ذارم.
 كی و كجا؟
معمولا توی فضای علمی دانشگاه، نه بیرون.
 چه‌وقت دست رو دست می‌ذارین؟
وقتی كسی سخنی میگه كه نمیدونه معناش رو هر چند ادعا میكنه بلده!
 رو خَرِ مُراد می‌تازه ولی تازه معتبرشده:
از اوناست كه نه شما باهاش مصاحبه می‌كنین نه من باهاشون گپ می‌زنم.
 یك باید برای تفریح‌های ملت؟
نباید مُدِلِش را از آمریكایی‌ها بگیره.
 آیا موافقین دوره‌ایه كه بنی‌آدم ابزار یكدیگرند؟
شدند دیگه (نبودند اما).
 چه جوری زمان از دست‌تون نره؟
زمان از دست من فرار نمی‌كنه. تجربه كردم.
 دوستی كنارِ هم بودنه یا یادِ هم بودن؟
دوستی بغل كردن یكدیگره.
 می‌گن مثل ساحل آرام باش تا مثل دریا بی‌قرارت باشن... شما كدام هستین؟
من نمی‌دونم اینو از دانشجویانم بپرسین من سر كلاس ظاهر بسیار آرامی دارم.
 بحث‌ها و پرسش‌پاسخ با دانشجوهاتون؟
زندگی آدم‌اند دیگه.
 چند سوال ریز می‌پرسم:
شما امر كنید.
 اهل شعرخوانی و محافل ادبی هستین؟
من این لیاقت رو ندارم، نه.
 سینما چی؟
مثل آدم‌های متعارف و بسیار معمولی. فرصت هم نمی‌كنم به‌ویژه این 20سال اخیر.
 تلویزیون چطور؟
خیلی كم.
 موسیقی؟
اگر بگذارند فرصت كنم كه با خودم خلوت كنم میرم سراغ سمفونی‌هایی كه دوست‌ دارم.
 اولین انتخابِ دم‌دست؟
سمفونی شماره2 سیبِلیوس یا سمفونی شماره6 چایكوفسكی.
 گرانی گرانی رو حس‌كردین؟
معلومه. خیلی هم بدجوری.
 خوشحال كنار هم زندگی كردن؟
ابعاد انسانی زندگی را در یك فضای علمی، فرهنگی، هنری به خاطر میاره به اضافه روابطی كه هست.
 شده اعتقادات شما در مقطعی متحول بشه؟
زیاد! گذار از یك سال تحصیلی به سال بعد. گذار از سه تا جلسه بحث به‌ویژه در دوره دكترا.
 اگر دانشجوهاتون توی خودشون تحول پیدا نكنند؟
 مرا هم خسته می‌كنند.
 چرایی بحث‌كردن با بچه‌های دانشجو؟
 برای این كه ذهن این عزیزان بیاد توی ذهن من و اثرگذاری كنه و مرا بیدار كنه.
 بهترین هدیه‌ای است كه می‌تونین به انسانی بدین كه بلده و نیاز داره بیندیشه؟
همان كتاب فارابی و سیر شهروندی در ایران.
 نكته‌ای از پژوهش شما در تخت جمشید؟
معین شد كارگر صفر (بی‌حقوق و مزایا) نداشتیم.
 شهر تهران؟
یك دنیاست كه خیلی دوست دارم.
 جای غیر دوست‌داشتنی در تهران؟
نداره.
 ویژگی ویژه‌ش؟
شهر تهران بیداره. مدت‌هاست در محله‌های خودش بیداره.
 چی ایران را ایران می‌كند؟
این‌جا یك تاریخِ همیشه زندگی شده را داریم.
 كدام دوره تاریخی اگه میشد دوست داشتین زندگی می‌كردین؟
دوره رشیدالدین فضل‌ا... همدانی.
 ویژگیش؟
پهنه كشور را می‌شناخت، عاشق حق بود.
 برخلاف صفویه كه پایتخت كشور را زیرورو كرد و...؟
او همه روستاها را آبادكرد و مجهز به حمام. آب مایه حیات را به همه شهر و روستاها روانه كرد.
 علاوه بر اینها؟
اندیشور است.
 (معماری نور است و فضا) تعریف شما از نور؟
كار سختی‌یه. ارجاع میدم به كتاب‌هام.
 فضاش؟
معماری درگیر همه چیز است چیزی را حذف نمی‌كنه.
 از جاذبه‌های معماری؟
مشكله. این‌كه چه‌اندازه به عشق و علاقه آدم‌ها توجه ‌داره.
 آفرینش معماری؟
خیلی مرموزه.
 شهرهایی جدید كه بی‌ملاحظه اقلیم و فرهنگ ساخته شده گوشه كنار كشور؟
اینها غریبه شدنِ ما معمارها با خودمونه.
 مهم‌ترین مولفه برای تحرك اجتماعی؟
متعالی زیستن، فعالیت و كار برای به دست آوردن آن‌چه ایده‌آل است كه بهینه است و انسانی و الهی و مدنی و روزمره.
 در این راستا بسیار زیباست؟
به كم راضی نشدنِ آدم‌ها.
 این بیشتر خواستن؟
به قید «شرافت» و اخلاقیات متكی به یك فضای مدنی دوست‌داشتنی كه طاهر و پاك است از یك‌سو و از دیگرسو آسمانی.
 آنها كه می‌دانند در چه فضایی می‌زیند اگر اهل كاوش و نوشتن و انتقال اندیشه باشند؟
می‌شوند كسانی مانند جناب مظاهری كه طی مصاحبه‌هایش با دیگران نوشته‌هایش را پخش می‌كند.
 اگر نتواند حرف‌هایی را كه در دل دارد و آنها را در اجتماع پرورش می‌دهد نشر كند؟
یا ترك شغل می‌كند یا ترك زندگی.
 آدم معمول؟
كسی است كه قدر خود و خدایش را همزمان می‌داند.
 تارك زندگی؟
كسی كه فكر خودش را تقویت نكرده و نه به دیگران ثمر داده باشد نه از اندیشه‌های پاك دیگران برخوردار باشد.
 چشم‌انداز آینده؟
باید با تاسف بگم كه به دست جناب‌عالی و بنده هدایت نمی‌شود.
 از علل عقب‌ماندگی؟
 انسان معمولا پس‌رفت نمی‌كنه، مدیرانی كه انسان را راه می‌برند این كار را می‌كنند.
 چنین‌كنند مدیران! تا...؟
به كم راضی بشوند و به آنچه كه زیباست آن‌ جور كه باید نگاه نكنند.
 در كاویدن شخصیت آدم‌ها باید؟
خودمون دارای جهان‌‌بینی قوی باشیم كه بتوانیم كاسه جهان‌بینانه بگذاریم و از نو تماشایش كنیم.
 این كار را اگر نكنیم؟
پیشداوری می‌كنیم یا یك نكته را می‌بینیم و روی همون سوار می‌شیم و قضاوت می‌كنیم.
 خاك؟
خاك را بی‌آب نمی‌شه فهم كرد، به ذهن نمیاد.
 آب؟
 وجودِ خودمونه دیگه.
 و آتش و باد؟
اینا فقط خویشاوند نیستند در عالم معنا مكمل یكدیگرند.
 آتش اشو زرتشت؟
هنوز در ذهن آدم‌ها روشنه.
 از اتفاقات شیرینی كه امیدوارین...؟
خیلی مشكله پاسخش.
 راز و نیاز؟
كی جرأت داره چیزی بگه پیش شما.
 چیزی كه مورد نیاز هر انسان بیداریه؟
گستردنِ هرچه بیشترِ اندیشه‌های پاك و ناب بینِ آدم‌ها.
 چه خوب، فرهیختگی به این میگن. درود بر شما:
من هم از دیگران یاد گرفتم و توش زندگی كردم.
 دلتون می‌خواست از اینجا چی می‌بردین به بهشت؟
برای فارسی‌زبان‌ها؟! همان كتاب فارابی و سیر شهروندی در ایران.
 فرشته‌ها در پیشگاه خدا كه شما را بسنجند پاسخ‌هاتان قانع‌كننده خواهدبود؟
فرشته‌هایی كه شما میگین بی‌استثنا از من راضی‌اند.