قاتل پیرمرد، 9 سال پس از قتل از دادگاه تقاضای تعیین تكلیف كرد
اجیر كردن قاتل برای كشتن پدر
اختلاف مرد جوان با پدرش در نهایت باعث شد، او نقشه قتل پدرش را طراحی كند. متهم برای اجرا كردن نیت شوم خود كارگر سابق پدرش را برای قتل پیرمرد اجیر كرد، اما بعد از فاش شدن ماجرا از قصاص قاتل پدرش اعلام گذشت كرد. این در حالی است كه دیگر اولیایدم همچنان بر اجرای حكم قصاص تاكید دارند. روز گذشته با درخواست متهم جلسه تعیینتكلیف او در حالی كه 9 سال از وقوع ماجرا میگذرد، در شعبه دوم دادگاه كیفری یك استان تهران تشكیل شد.
به گزارش خبرنگار جامجم، اواسط سال 89 به دنبال اعلام شكایت فرزندان یك پیرمرد مبنی بر حمله یك فرد ناشناس به پدرشان با چوبدستی، ماموران پلیس رسیدگی به شكایت شاكیان را در دستور كار خود قرار دادند. اما چند ساعتی بعد از بستری شدن پیرمرد در بیمارستان، او به دلیل شدت ضربات، جان خود را از دست داد و ماجرا رنگ جنایی به خود گرفت.
حادثه در مغازه محل كار پیرمرد اتفاق افتاده بود و در اولین تحقیقات برای شناسایی عامل جنایت، مشخص شد روز حادثه یكی از كارگران قدیمی مغازه مصالحفروشی مقتول، به آن محل رفت و آمد داشته است.
به همین دلیل ماموران برای یافتن سرنخی از ماجرای قتل، كارگر را شناسایی و دستگیر كردند و متهم در همان بازجوییهای اول پرده از راز جنایت برداشت و به قتل اعتراف كرد.
او در اولین اظهارات خود گفت: چند وقتی بود دیگر در مغازه آقارضا كار نمیكردم، اما پسران او من را میشناختند و محل زندگیام را میدانستند. روزی یكی از پسرانش به نام مرتضی سراغ من آمد و گفت با پدرش اختلافات شدیدی پیدا كرده است. بعد از من خواست پدرش را به قتل برسانم.
او در مورد نحوه قتل گفت: روز حادثه باز هم پسر مقتول سراغم آمد. من گاهی موادمخدر مصرف میكردم و آن روز قبل از ارتكاب جرم شیشه مصرف كرده بودم و پسر مقتول هم مقداری قرص روانگردان در آب حل كرد و من هم آنها را خوردم. بعد سراغ پیرمرد رفتم و با یك چوبدستی چند ضربه به سرش زدم و از محل متواری شدم.
با ادعای متهم مبنی بر همدستی با پسر مقتول در قتل پیرمرد، ماموران اقدام به بازجویی از پسرجوان كردند و او نیز به معاونت در قتل پدرش اعتراف كرد.
با شكایت اولیایدم یعنی فرزندان دیگر مقتول و اعتراف متهمان، پرونده برای رسیدگی به دادگاه كیفری یك استان تهران فرستاده شد. مرتضی در این جلسه از قصاص گذشت، اما فرزندان دیگر مقتول قصاص خواستند. به این ترتیب اجرای حكم پس از پرداخت تقاضل دیه به مرتضی امكانپذیر بود.
از آنجا كه فرزندان مقتول، نسبت به پرداخت تفاضل دیه اقدامی نكردند، پرونده همچنان بلاتكلیف باقی ماند و روز گذشته بعد از گذشت 9 سال از وقوع قتل، با درخواست تعیین تكلیف از سوی متهم ردیف اول به نام جمشید، پرونده بار دیگر راهی دادگاه شد.
اولیایدم در برابر قاضی زالی قرار گرفتند و اعلام كردند همچنان خواستار قصاص قاتل پدرشان هستند و قادر به پرداخت مبلغ تفاضل دیه هم هستند، اما از آنجا كه نمیخواهند به برادرشان كه در قتل پدر خانواده معاونت داشته، پولی برسد از پرداخت این مبلغ خودداری میكنند.
دادگاه بعد از شنیدن درخواست اولیای دم از متهم ردیف اول دعوت كرد در جایگاه دفاع حاضر شود.
متهم در دفاعیات خود گفت: چند سالی میشود در زندان هستم و از كاری كه مرتكب شدم خیلی پشیمانم. زمانی كه دستگیر شدم همسرم باردار بود و چون بعد از بازداشت من دیگر نان آوری بالای سرش نبود، پول كافی نداشت كه به موقع خود را به بیمارستان برساند و خودش و فرزندم فوت كردند.
متهم در این لحظه به گریه افتاد و با اشاره به پیرزنی كه گوشهای ایستاده بود گفت: این زن مادر من است و در این سالها به خاطر این ماجرا خیلی رنج كشیده و به دلیل بیماری قند ممكن است هر دو پایش را از دست بدهد. او نیاز به كسی دارد كه مراقبش باشد. برای همین از اولیای دم درخواست دارم در حق من بزرگواری كنند و مرا ببخشند. اگر هم میخواهند من قصاص شوم، زودتر این كار را انجام دهند. چون من دیگر تحمل بلاتكلیفی در زندان را ندارم.
متهم در دفاع آخر گفت: من نمیدانم اختلاف پسر آقا رضا با او چه بود، اما باور كنید روز حادثه از حال خودم خارج شده بود. تقاضای عفو و بخشش دارم.
ریاست شعبه دوم، قاضی زالی بعد از شنیدن اظهارات طرفین پرونده، ختم جلسه را اعلام كرد.
حادثه در مغازه محل كار پیرمرد اتفاق افتاده بود و در اولین تحقیقات برای شناسایی عامل جنایت، مشخص شد روز حادثه یكی از كارگران قدیمی مغازه مصالحفروشی مقتول، به آن محل رفت و آمد داشته است.
به همین دلیل ماموران برای یافتن سرنخی از ماجرای قتل، كارگر را شناسایی و دستگیر كردند و متهم در همان بازجوییهای اول پرده از راز جنایت برداشت و به قتل اعتراف كرد.
او در اولین اظهارات خود گفت: چند وقتی بود دیگر در مغازه آقارضا كار نمیكردم، اما پسران او من را میشناختند و محل زندگیام را میدانستند. روزی یكی از پسرانش به نام مرتضی سراغ من آمد و گفت با پدرش اختلافات شدیدی پیدا كرده است. بعد از من خواست پدرش را به قتل برسانم.
او در مورد نحوه قتل گفت: روز حادثه باز هم پسر مقتول سراغم آمد. من گاهی موادمخدر مصرف میكردم و آن روز قبل از ارتكاب جرم شیشه مصرف كرده بودم و پسر مقتول هم مقداری قرص روانگردان در آب حل كرد و من هم آنها را خوردم. بعد سراغ پیرمرد رفتم و با یك چوبدستی چند ضربه به سرش زدم و از محل متواری شدم.
با ادعای متهم مبنی بر همدستی با پسر مقتول در قتل پیرمرد، ماموران اقدام به بازجویی از پسرجوان كردند و او نیز به معاونت در قتل پدرش اعتراف كرد.
با شكایت اولیایدم یعنی فرزندان دیگر مقتول و اعتراف متهمان، پرونده برای رسیدگی به دادگاه كیفری یك استان تهران فرستاده شد. مرتضی در این جلسه از قصاص گذشت، اما فرزندان دیگر مقتول قصاص خواستند. به این ترتیب اجرای حكم پس از پرداخت تقاضل دیه به مرتضی امكانپذیر بود.
از آنجا كه فرزندان مقتول، نسبت به پرداخت تفاضل دیه اقدامی نكردند، پرونده همچنان بلاتكلیف باقی ماند و روز گذشته بعد از گذشت 9 سال از وقوع قتل، با درخواست تعیین تكلیف از سوی متهم ردیف اول به نام جمشید، پرونده بار دیگر راهی دادگاه شد.
اولیایدم در برابر قاضی زالی قرار گرفتند و اعلام كردند همچنان خواستار قصاص قاتل پدرشان هستند و قادر به پرداخت مبلغ تفاضل دیه هم هستند، اما از آنجا كه نمیخواهند به برادرشان كه در قتل پدر خانواده معاونت داشته، پولی برسد از پرداخت این مبلغ خودداری میكنند.
دادگاه بعد از شنیدن درخواست اولیای دم از متهم ردیف اول دعوت كرد در جایگاه دفاع حاضر شود.
متهم در دفاعیات خود گفت: چند سالی میشود در زندان هستم و از كاری كه مرتكب شدم خیلی پشیمانم. زمانی كه دستگیر شدم همسرم باردار بود و چون بعد از بازداشت من دیگر نان آوری بالای سرش نبود، پول كافی نداشت كه به موقع خود را به بیمارستان برساند و خودش و فرزندم فوت كردند.
متهم در این لحظه به گریه افتاد و با اشاره به پیرزنی كه گوشهای ایستاده بود گفت: این زن مادر من است و در این سالها به خاطر این ماجرا خیلی رنج كشیده و به دلیل بیماری قند ممكن است هر دو پایش را از دست بدهد. او نیاز به كسی دارد كه مراقبش باشد. برای همین از اولیای دم درخواست دارم در حق من بزرگواری كنند و مرا ببخشند. اگر هم میخواهند من قصاص شوم، زودتر این كار را انجام دهند. چون من دیگر تحمل بلاتكلیفی در زندان را ندارم.
متهم در دفاع آخر گفت: من نمیدانم اختلاف پسر آقا رضا با او چه بود، اما باور كنید روز حادثه از حال خودم خارج شده بود. تقاضای عفو و بخشش دارم.
ریاست شعبه دوم، قاضی زالی بعد از شنیدن اظهارات طرفین پرونده، ختم جلسه را اعلام كرد.
تیتر خبرها
-
علت خروج مرگبار قطار از ریل
-
قاتل شیرمحمدعلی در یك قدمی چوبه دار
-
اجیر كردن قاتل برای كشتن پدر
-
فقط اسناد و مدارك دزدیدند نه پول و یورو
-
سرقت سكه برای پرداخت مهریه همسر
-
دستبرد مسلحانه دزد خونسرد به طلافروشی
-
نقشه سیاه پسر هكر برای دختر سادهلوح
-
دستگیری پزشك قلابی با روزی 8 میلیون درآمد
-
سرقت درهای امامزاده برای خرید مواد
-
سرقت از خانهها برای فرار از افسردگی