گفتوگو با ماهجبین مهدویان، هنرمند و كارآفرین كرد كه قالیبافی را به صورت رایگان به حدود 2000 نفر آموزش داده است
زندگی پای قالی
بعضی آدمها هرچقدر هم زندگی بر آنها سخت بگیرد، نه تنها ناامید نمیشوند، بلكه میكوشند از میان همه سختیها، روزنهای برای موفقیتشان بگشایند. ماهجبین مهدویان، یكی از همین انسانهاست. زنی هنرمند از دیار كهن قُروِه در استان كردستان كه از كودكی تا امروز دستهایش به دار قالی بوده و آثار متعددی را در طول 38 سال فعالیت از خود به جای گذاشته است.ماهجبین، استادی است كه هر روز به شوق آموزش هرچه بیشتر هنرجویانش از خواب بیدار میشود و تا امروز با سر زدن به شهرها و استانهای مختلف، قالیبافی را به حدود 2000 هنرجو آموخته است.
از چند سالگی مشغول قالیبافی شدید؟
از شش سالگی، یعنی حدود 38 سال پیش بود كه با نشستن كنار دست مادرم قالیبافی را یاد گرفتم.
خانوادهتان همه قالیباف بودند؟
نه، فقط من و خواهرم و مادرم. پدرم كارگر بود و از نظر مالی خیلی مشكل داشتیم و مجبور بودیم سخت كار كنیم. مادرم در كار خیلی سختگیر بود و این باعث شد قالیبافی را به خوبی از او یاد بگیرم.
شما هم این كار را به فرزندانتان آموختهاید؟
بله، اكنون ما یك خانواده قالیباف هستیم و همه اعضا هماهنگ باهم در این شغل فعالیت میكنیم. به طوری كه هر بخش از كار بهعهده یكی از اعضای خانواده است. همسرم كار چلهكشی را انجام میدهد، پسر بزرگم حسابداری میكند، عروسهایم نخها را رنگ میكنند و پسر كوچكم نیز راننده است و باهم برای آموزش و تحویل فرشها به مناطق مختلف میرویم. اما در نهایت، مدیریت همه این كارها با خودم است.
از این همه كار خسته نمیشوید؟
ابدا، چون بافتن قالی و آموزش این هنر برای من كارهایی بسیار شیرین هستند. آن قدر كه هر روز به شوق یاد دادن هرچه بیشتر به هنرجویانم از خواب بیدار میشوم و بیشتر روزها نیز به چند نفر از آنها سر میزنم. علاوه بر این، خود قالیبافی را نیز آنقدر دوست دارم كه ظهر هر روز كه زمان استراحت است و دیگر وقت مناسبی برای سر زدن به شاگردان نیست، مشغول بافتن قالی میشوم و به طور میانگین روزی حدود چهار ساعت فقط میبافم.
در دوران كودكی هم این كار را دوست داشتید؟
بله، آن موقع هم به قالیبافی علاقه داشتم. البته آن ایام به خاطر شرایط سخت خانوادگی بیشتر ناچار بودم كه برای كمك به پدر و مادرم قالیبافی كنم و به همین خاطر بعضی مواقع قالیبافی برایم سخت و حتی تلخ میشد، اما الان كه به آن روزها فكر میكنم، میبینم همه آن سختیهایی كه كشیدهام، دلیل اصلی موفقیت امروز من است.
در كودكی در كنار كار، تحصیل را هم دنبال كردید؟
بله، البته فقط تا مقطع سیكل درس خواندم. چون در زمان ما درس خواندن اهمیت زیادی نداشت و حتی در بعضی خانوادهها كار كردن مهمتر از درس خواندن بود. متاسفانه خانواده ما هم از این نوع خانوادهها بود و به همین دلیل مهمترین حسرتی كه از آن زمان در دلم باقی مانده، حسرت ادامه تحصیل است.
چه شد كه فكر آموزش قالیبافی به ذهنتان رسید؟
از همان بچگی به آموزش قالیبافی فكر میكردم، اما جرقه اصلی این موضوع سال 84 به ذهنم رسید، آن هم بعد از این كه همسرم ورشكست شد، زیرا دیدم با این كار میتوانم شرایط اقتصادی بهتری را برای خانواده خودم و دیگر افراد فراهم كنم.
كار آموزش قالیبافی را چطور شروع كردید؟
من این كار را كاملا از صفر شروع كردم. یعنی هیچ سرمایهای نداشتم، اما با قرض گرفتن توانستم وسایلی را اجاره كنم تا با استفاده از آن قالیبافی را به دیگران یاد بدهم.
آیا برای آموزش قالیبافی، كارگاه خاصی هم دارید؟
خیر، من به شهرها و استانهای مختلف سفر میكنم و در هر منطقه حداكثر دو روز وقت میگذارم
و فوت و فن اصلی كار را به هنرجویان یاد میدهم. آنها هم اگر خودشان دوست داشته باشند با من همكاری میكنند. شیوه آموزش هم به این صورت است كه یك فرش آموزشی را همراه خودم میبرم و بعد از آموزش آن را برمیگردانم. برای این آموزش هم هیچ پولی از هنرجویان نمیگیرم.
یعنی به صورت رایگان آموزش میدهید؟
من به هر كسی كه بخواهد یاد بگیرد، بدون دریافت هزینه آموزش میدهم. این قولی است كه به خدا و خودم دادهام تا از این راه بتوانم به ایجاد منبع درآمد برای افراد بیبضاعت كمك كنم. البته هركدام از هنرجویان اگر مایل باشند، میتوانند با من همكاری كنند. به این صورت كه وسایل شروع كار را برایشان با هزینه خودم میفرستم، تا آنها در ابتدا یك فرش 200 گرهی ساده برایم ببافند. بعد هم پسرم دستمزد هنرجویان را كه حدود 400 هزار تومان میشود، برایشان میفرستد و خود فرش را نیز برای فروش به نمایندگیهایمان ارسال میكنیم. به این صورت هم منبع درآمدی برای هنرجویان ایجاد میشود و هم خود ما كسب درآمد میكنیم. با این روش تا امروز حدود 2000 هنرجو را آموزش داده و در شهرهایی مثل همدان، سنندج و كرمانشاه نمایندگی فروش
دایر كردهام.
از شش سالگی، یعنی حدود 38 سال پیش بود كه با نشستن كنار دست مادرم قالیبافی را یاد گرفتم.
خانوادهتان همه قالیباف بودند؟
نه، فقط من و خواهرم و مادرم. پدرم كارگر بود و از نظر مالی خیلی مشكل داشتیم و مجبور بودیم سخت كار كنیم. مادرم در كار خیلی سختگیر بود و این باعث شد قالیبافی را به خوبی از او یاد بگیرم.
شما هم این كار را به فرزندانتان آموختهاید؟
بله، اكنون ما یك خانواده قالیباف هستیم و همه اعضا هماهنگ باهم در این شغل فعالیت میكنیم. به طوری كه هر بخش از كار بهعهده یكی از اعضای خانواده است. همسرم كار چلهكشی را انجام میدهد، پسر بزرگم حسابداری میكند، عروسهایم نخها را رنگ میكنند و پسر كوچكم نیز راننده است و باهم برای آموزش و تحویل فرشها به مناطق مختلف میرویم. اما در نهایت، مدیریت همه این كارها با خودم است.
از این همه كار خسته نمیشوید؟
ابدا، چون بافتن قالی و آموزش این هنر برای من كارهایی بسیار شیرین هستند. آن قدر كه هر روز به شوق یاد دادن هرچه بیشتر به هنرجویانم از خواب بیدار میشوم و بیشتر روزها نیز به چند نفر از آنها سر میزنم. علاوه بر این، خود قالیبافی را نیز آنقدر دوست دارم كه ظهر هر روز كه زمان استراحت است و دیگر وقت مناسبی برای سر زدن به شاگردان نیست، مشغول بافتن قالی میشوم و به طور میانگین روزی حدود چهار ساعت فقط میبافم.
در دوران كودكی هم این كار را دوست داشتید؟
بله، آن موقع هم به قالیبافی علاقه داشتم. البته آن ایام به خاطر شرایط سخت خانوادگی بیشتر ناچار بودم كه برای كمك به پدر و مادرم قالیبافی كنم و به همین خاطر بعضی مواقع قالیبافی برایم سخت و حتی تلخ میشد، اما الان كه به آن روزها فكر میكنم، میبینم همه آن سختیهایی كه كشیدهام، دلیل اصلی موفقیت امروز من است.
در كودكی در كنار كار، تحصیل را هم دنبال كردید؟
بله، البته فقط تا مقطع سیكل درس خواندم. چون در زمان ما درس خواندن اهمیت زیادی نداشت و حتی در بعضی خانوادهها كار كردن مهمتر از درس خواندن بود. متاسفانه خانواده ما هم از این نوع خانوادهها بود و به همین دلیل مهمترین حسرتی كه از آن زمان در دلم باقی مانده، حسرت ادامه تحصیل است.
چه شد كه فكر آموزش قالیبافی به ذهنتان رسید؟
از همان بچگی به آموزش قالیبافی فكر میكردم، اما جرقه اصلی این موضوع سال 84 به ذهنم رسید، آن هم بعد از این كه همسرم ورشكست شد، زیرا دیدم با این كار میتوانم شرایط اقتصادی بهتری را برای خانواده خودم و دیگر افراد فراهم كنم.
كار آموزش قالیبافی را چطور شروع كردید؟
من این كار را كاملا از صفر شروع كردم. یعنی هیچ سرمایهای نداشتم، اما با قرض گرفتن توانستم وسایلی را اجاره كنم تا با استفاده از آن قالیبافی را به دیگران یاد بدهم.
آیا برای آموزش قالیبافی، كارگاه خاصی هم دارید؟
خیر، من به شهرها و استانهای مختلف سفر میكنم و در هر منطقه حداكثر دو روز وقت میگذارم
و فوت و فن اصلی كار را به هنرجویان یاد میدهم. آنها هم اگر خودشان دوست داشته باشند با من همكاری میكنند. شیوه آموزش هم به این صورت است كه یك فرش آموزشی را همراه خودم میبرم و بعد از آموزش آن را برمیگردانم. برای این آموزش هم هیچ پولی از هنرجویان نمیگیرم.
یعنی به صورت رایگان آموزش میدهید؟
من به هر كسی كه بخواهد یاد بگیرد، بدون دریافت هزینه آموزش میدهم. این قولی است كه به خدا و خودم دادهام تا از این راه بتوانم به ایجاد منبع درآمد برای افراد بیبضاعت كمك كنم. البته هركدام از هنرجویان اگر مایل باشند، میتوانند با من همكاری كنند. به این صورت كه وسایل شروع كار را برایشان با هزینه خودم میفرستم، تا آنها در ابتدا یك فرش 200 گرهی ساده برایم ببافند. بعد هم پسرم دستمزد هنرجویان را كه حدود 400 هزار تومان میشود، برایشان میفرستد و خود فرش را نیز برای فروش به نمایندگیهایمان ارسال میكنیم. به این صورت هم منبع درآمدی برای هنرجویان ایجاد میشود و هم خود ما كسب درآمد میكنیم. با این روش تا امروز حدود 2000 هنرجو را آموزش داده و در شهرهایی مثل همدان، سنندج و كرمانشاه نمایندگی فروش
دایر كردهام.
تیتر خبرها