لبخند مسیح   (انتشارات سوره مهر)
این رمان داستان دختری به نام «نگار» است که به زبان خارجی بسیار تسلط دارد و در یک آموزشگاه زبان تدریس می‌کند، به‌همین خاطر مجلات خارجی را مطالعه می‌کند. از قضا در یکی از مجلات به متنی جالب بر می‌خورد. از متن خوشش می‌آید. آدرس ایمیل نویسنده آن متن را که «نیکلاس» نام داشته است پیدا می‌کند و از طریق ایمیل با نویسنده ارتباط بر قرار می‌کند. چون نگار در آموزشگاه از روی کتاب به زبان‌آموزان درس نمی‌دهد و بیشتر از کتاب با بچه‌ها کار می‌کند با خانواده شاگردانش مشکل پیدا کرده است و به همین خاطر با مسؤول آموزشگاه که از قضا به نگار علاقه دارد درگیری پیدا می‌کند... داستان در ابتدا با یک قصه عامه‌پسند که جوانان و نوجوانان مخاطب این نوع داستان‌ها هستند آغاز می‌شود اما آرام‌آرام وارد داستان اصلی می‌شود داستانی که مضمون و پیام نویسنده در آن قرار دارد و شاید بتوان گفت عامل نگارش این رمان نیز همین پیام و محتوای «لبخند مسیح» است. مضمون این داستان حول محور مباحث توحیدی می‌چرخد که نویسنده در نظر دارد آن را از طریق هنر خود که همان نویسندگی است به خواننده منتقل کند.

ادموند    (دفتر نشر معارف)
شخصیت اصلی داستان جوانی انگلیسی به نام ادموند است. ادموند پارکر، مسیحی و از خانواده‌ای معروف و سرشناس است که در رشته حقوق تحصیل کرده و از دانشجویان نخبه کشورش محسوب می شود. خواب‌های عجیبی گاه‌گاه به سراغش می‌آید که معنی وتعبیر آن‌ها را نمی تواند درک کند، گاهی اوقات احساس می‌کند عیسی مسیح (ع) در آن خواب‌ها برای نجاتش می‌آید، پس بر آن می‌شود که به جستجوی حقیقت آن‌ها بپردازد؛ اما کسی در اطرافش نمی‌تواند به او کمک کند بنابراین  تصمیم می گیرد موضوع را از همه پنهان کند تا روزی که حقیقت برایش آشکار شود. 
با گذشت زمان دست سرنوشت او را به سویی سوق می‌دهد و ادموند در مسیر ناهمواری برای یافتن حقیقت قرار می‌گیرد. در مسیر دشوار رسیدن به حقیقت، با دختر جوان و مسلمانی روبرو می شود که از قضا آشنایی غریبی با او احساس می کند زیرا او را گاهی در خواب‌هایش دیده بود؛ پس برای او نشانه‌ای می‌شود از جانب خداوند، نشانه‌ای حاکی از عشق عمیق و پیوند قلبی او به اسلام... 

​​​​​​​مسیح در شب قدر        (انتشارات صهبا)
این اثر یکی از کتاب‌هایی است که روایت‌های آن شاید در ابتدا باورپذیر نباشد ولی وقتی با کثرت آنها روبه‌رو می‌شویم می‌پذیریم که نه‌تنها واقعی است بلکه در زمانه ما اتفاق افتاده است. 
خانواده شهدای ارمنی و آشوری که در سال‌های جنگ تحمیلی فرزند یا همسرشان را در مسیر دفاع از میهن تقدیم کرد‌ه‌اند در همین نزدیکی زندگی می‌کنند و در این کتاب شاهد روایتی هستیم که نشان می‌دهد رهبر انقلاب در ایام سال نو میلادی به دیدار این خانواده‌ها می‌روند تا هم از احوال آنها با خبر شوند و هم به شهیدان آنها ادای احترام کند. 
هم دیدارها و هم اینکه برای مثال خانواده‌ای دو شهید تقدیم انقلاب کرده باشد هر دو از مواردی است که باور کردن آنها به آسانی روی نمی‌دهد! این کتاب با روایت‌هایی که در خود دارد یکی از نمونه‌های موفق همزیستی پیروان اسلام و مسیحیت است و به رابطه دو طرفه میان این دو دین اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از عزیزترین‌های خود گذشت تا مکتبی دیگر باقی بماند. همراه شدن با رهبر انقلاب در دیدار از خانواده شهدای مسیحی اتفاقی است که شاید جز در این کتاب دیگر تکرار نشود .
این کتاب از این حیث که دیدارها با خانواده‌هایی غیرمسلمان است اهمیت بسیاری دارد زیرا سلوک رهبر انقلاب در دیدار با این خانواده‌ها و نشست و برخاست و هم‌سفره شدن با آن‌ها و خوردن چای و میوه و شیرینی در منازل آنها درس‌های بسیاری دارد که برای اهل دقت می‌تواند حاوی معانی بسیاری باشد.