گزارش جامجم از پشت صحنه ضبط مجموعهای تلویزیونی با حضور خندانندهشوهای برتر
خندانندهها به «آخر خط» رسیدند!
وقتی قرار میشود از پشت صحنه ضبط یک مجموعه تلویزیونی طنز گزارش بگیرم، بیراه نیست که در ابتدای گزارش و به محض نزدیک شدن به لوکیشن، برای خودم هم ماجرایی طنز رخ بدهد و نقطه شروع گزارشم شود. قرارمان حضور در پشت صحنه مجموعه تلویزیونی «آخر خط» است. مجموعهای که اولین تجربه کارگردانی علیرضا مسعودی، یا همان علی مشهدی معروف خندوانه بعد از مدتها تجربه در عالم نویسندگی محسوب میشود و او بالاخره این فرصت را پیدا کرده که متنی که خودش نوشته را کارگردانی کند. نشانیای که مدیر تولید مجموعه برای رسیدن به محل فیلمبرداری کار در اختیارم قرار داده، نشانیای سرراست و البته کمی دور از دسترس در محله سوهانک تهران است؛ از مناطق شمالیتر شهر که با وجود واقع شدنش در شمال تهران، هنوز بافتی قدیمی دارد و با توجه به فاصلهای که از مرکز شهر دارد، ساختار سنتی و قدیمیاش را حفظ کرده است. در کوچهای که با شیبی تند در انتهایش به کوههای شمالی اطراف تهران میرسد، از ماشین پیاده میشوم و در میان خانههای یکی دو طبقه محل در جستوجوی پلاک خانه مورد نظر هستم که لنگه کفشی پروازکنان از بالای سرم میگذرد و به میان کوچه پرتاب میشود! سر بلند میکنم و عباس جمشیدیفر، یکی از بازیگران این مجموعه را میبینم که بالای نردبانی که به دیوار آجری و خاک گرفته یکی از خانهها تکیه داده شده است، ایستاده و چندتایی لنگه کفش و دمپایی با داد و فریاد از درون خانه به سمتش پرتاب میشود. خودش است! لوکیشن خانه اینجاست. گروه مشغول فیلمبرداری هستند و صبر میکنم تا بعد از «کات...» گفتن کارگردان، وارد خانه بشوم.
زهرا غفاری
علی صبوری کمدین برتر مسابقات خندوانه در اولین تجربه بازیگریاش در مجموعه آخر خط، یکی از نقشهای اصلی را ایفا میکند. حالا بازیگری برای علی صبوری از همیشه جدیتر شده است و با توجه به اینکه او در این مجموعه طنز تلویزیونی یکی از دو نقش اصلی داستان را ایفا میکند، میتوان روزهایی بهتر و پردرخشش را برای او انتظار داشت.
صبوری با اشاره به چگونگی حضورش در این مجموعه تلویزیونی میگوید: پیشنهاد خوبی بود. میخواستم خودم را در قالب بازیگری هم ثابت کنم و دو سه پیشنهاد دیگر هم داشتم. یکی از این دو پیشنهاد جدی بود که خودم علاقهای به حضور در نقشهای جدی نداشتم؛ پیشنهاد دیگر هم بازی در یک فیلم سینمایی است که هنوز وارد مرحله پیشتولید هم نشده است.
صبوری که کارش را در تلویزیون با اجرای استندآپ کمدی آغاز کرده، اضافه میکند: دلم میخواهد در فعالیتهایم مرزی میان استندآپ کمدی و بازیگری قائل نباشم و مثل بسیاری از بازیگران مطرح دنیا چون رابین ویلیامز و کوین هارت، در هر دو زمینه فعالیت کنم. او تاکید میکند: خیلیها فکر میکنند که من از خندوانه شروع کردم. نه؛ من مدتها تئاتر کار کردهام و ورودم به خندوانه، لطف خدا بوده است. از اول علاقه شدیدی به کمدین شدن داشتم و خوشحالم که این اتفاق برایم رخ داد.
این بازیگر در اولین تجربه بازیگری تلویزیونیاش گریم جالبی هم دارد و با موهایی انبوه و فر، متمایز از تصویرش در خندوانه شده است. او با اشاره به شخصیت سیامک که در این مجموعه ایفا میکند، توضیح میدهد: سیامک و فرامرز هر دو به دنبال کار میگردند و کل خانواده از دستشان عاصی هستند. این دو شخصیت شرور هستند؛ اما شرور بد نه. هر دو بانمک هستند و نقشم را در مجموعه به شدت دوست دارم. مطمئنم که مردم هم از این سریال خوششان میآید؛ چون فیلمنامه خوبی دارد و سر صحنه هم شوخیها و جذابیتهایی به آن افزوده میشود.
فضایی با بوی زندگی
خانه دو طبقهای که محل فیلمبرداری این مجموعه تلویزیونی است، خانهای کوچک و نقلی و مطابق با همان تصویری است که از خانههای قدیمی توی ذهن داریم. رنگآمیزی طیف رنگهای گرم؛ آجرهای خشتی و حوض فیروزهای و تختی با فرش لاکی و پنجرههایی سبز رنگ که با پردههای کرم – خردلی خودنمایی میکنند. اینجا و این خانه رنگ زندگی دارد و دریغ که تصویرش فقط به سریالهای طنز و هرشبیهای جسته و گریخته سیما محدود مانده است. حالا اقتضای شهرنشینی و افزایش جمعیت شهری، آپارتمانهای چند طبقه را برای جا دادن شهروندان طلب میکند و داشتن حوضی کوچک و باغچهای نقلی در گوشه حیاط خانه، برای خیلیهایمان به آرزویی برآورده نشدنی تبدیل شده است.
وقتی به داخل خانه میروم، این بار صحنه پرواز لنگه کفش را از این طرف ماجرا میبینم. همه عوامل و حتی مرغ و خروسهایی که لانهشان در گوشهای از حیاط خانه است، توی حیاط جمع شدهاند. شهین تسلیمی و فریده سپاهمنصور فیلمنامه به دست، روی تخت گوشه حیاط نشستهاند و دیالوگهایشان را حفظ میکنند و اشکان اشتیاق همان کسی است که وظیفه پرتاب لنگه کفشها را بر عهده دارد! صحنهای که این بار از زاویه داخل حیاط فیلمبرداری میشود و او و عباس جمشیدیفر که هنوز روی دیوار و بالای نردبان است، دیالوگهایی خطاب به هم میگویند. بعد از پایان ضبط این صحنه و اعلام رضایت کارگردان، اندکی استراحت داده میشود و گروه فیلمبرداری محل جاگذاری دوربینها را برای ضبط سکانس بعد تعیین میکنند.
واقعی، مثل خاطرات کودکی
در کنار هم قرار گرفتن و ترکیب علیرضا مسعودی، علی صبوری و عباس جمشیدیفر، مثلث موفقی را در مجموعه آخر خط تشکیل داده است. مثلثی که برای اولین بار در کنار هم قرار میگیرند و نتیجهاش، از همین حالا و آنطور که در پشت صحنه ضبط مجموعه میبینم، تماشایی و دیدنی از کار درآمده است. مسعودی، صبوری و جمشیدیفر در حالی که همراه با شهین تسلیمی مشغول تمرین دیالوگهای سکانس بعدی هستند، در هر لحظه حرکات و تکیهکلامهایی بداهه به متن اضافه میکنند و مدام از جمعشان صدای خنده بلند میشود. در این صحنه قرار است شهین تسلیمی مانع از ورود آن دو بازیگر به داخل خانه بشود و مسعودی یک لنگه دمپایی به دستش میدهد تا زیر چادرش پنهان کرده و در حین گفتن دیالوگها، آن را هم به سر دو بازیگر بکوبد!
بالأخره دورخوانی و تمرین این صحنه هم پایان یافته و نوبت به ضبط اصلی میرسد. جمشیدیفر و صبوری به بیرون از خانه میروند و تسلیمی در حالی که به روال آشنای مادران سنتی چادر نماز گلدارش را به دور کمرش پیچیده، آماده میشود تا دیالوگهایش را بگوید.
(جمشیدیفر جعبه شیرینی به دست، به در میکوبد)
فرامرز (جمشیدیفر): مامان، در رو باز کن.
سیامک (صبوری): برو کنار بذار من بگم. خاله، خاله خوبم، دیشب مامانم به خوابم اومد. گفت به خاله بگو واسه سیامک زن بگیره.
(تسلیمی عصبی و بُراق در را باز میکند.)
فرامرز: مامان بذار دستتو ببوسم.
(در این لحظه شهین تسلیمی لنگه دمپایی ابری که زیر چادرش پنهان کرده است را بیرون میکشد و در حالی که جمشیدیفر برای بوسیدن دستش خم شده، آن را به سرش میکوبد.)
در اولین برداشت، ضربهای که تسلیمی میزند آرام است و تهیهکننده و کارگردان به شوخی از او میخواهند که محکمتر بزند. خود جمشیدیفر هم موافقت میکند و میگوید کاری کن که طبیعیتر به نظر برسد. من همراه با گروه کارگردانی در داخل حیاط و پشت مانیتور ایستادهام. برداشت تکرار میشود و این بار وقتی تسلیمی بعد از ضربه زدن شروع به دیالوگ گفتن میکند، جمشیدیفر خندهاش میگیرد و یکی از عوامل فیلمبرداری دستور کات میدهد؛ اما مسعودی میگوید که این اتفاق طبیعی است و بهتر بود در مجموعه باشد. او بر این قضیه تاکید دارد که همه چیز کار، مثل زندگی واقعی باشد و خاطرهای از مادرش تعریف میکند. میگوید که گاهی وقتها وقتی از مادرش (که او ننه صدایش میزند) کتک میخورده، خندهاش میگرفته و این خنده ننه را عصبانیتر میکرده است. مسعودی تاکید میکند که از این به بعد وقتی کسی خندهاش گرفت، کار را قطع نکنند و فیلمبرداری ادامه پیدا میکند.
ماجراهای طنز دو جوان
مجموعه تلویزیونی آخر خط، ماجراهای طنز دو جوان را روایت میکند که با هم پسرخاله هستند و زیر یک سقف و در یک خانه زندگی میکنند. دو جوانی که برای پول درآوردن و به جایی رسیدن، هر راهی را امتحان میکنند و این راهها گاهی اوقات راههای درستی نیستند و اطرافیانشان را رنجیده خاطر میکنند.
نقش این دو پسرخاله را عباس جمشیدیفر در نقش فرامرز و علی صبوری، نفر اول مسابقات خنداننده برتر خندوانه در نقش سیامک ایفا میکنند. اشکان اشتیاق در نقش حسام، کمند امیرسلیمانی در نقش مهسا دختر خانواده و محمدرضا هدایتی در نقش همسرش که یک سرهنگ نیروی انتظامی است، فاطمه امینی در نقش عمه فروغ، مهران رجبی در نقش جاوید صاحب مغازه ظروففروشی محل، فریده سپاهمنصور در نقش مرضیه خانم همسایه و بیژن پیشدادی در نقش همسرش احمد، داریوش سلیمی در نقش دایی داوود، عباس محبوب در نقش شاطر محل، امیر نوری در نقش مازیار بچه محل، رضا ایرانمنش در نقش حاج حمید و غزل وکیلی و مهسا باقری در نقش دیگر دختران خانواده از بازیگران دیگر مجموعه تلویزیونی آخر خط هستند. همچنین به احتمال زیاد، علیرضا مسعودی هم در قسمتهای مربوط به سوریه مقابل دوربین خواهد رفت.
توجه به معضلات جامعه
وقتی زمان صرف ناهار فرا میرسد، بالاخره فرصتی ایجاد میشود تا با علیرضا مسعودی و مجید میرخان تهیهکننده جوان کار که هر دو با جدیت فیلمبرداری را دنبال میکردند، گپی بزنم. فضای پشت صحنه شلوغ شده و برای اینکه بتوانیم در آرامش صحبت کنیم، به طبقه دوم خانه میرویم. اتاقی که آن هم یکی از لوکیشنهای مجموعه و در واقع اتاق خواب فرامرز و سیامک است. مسعودی، نویسنده فیلمنامه مجموعههایی چون «قرارگاه مسکونی»، «سه در چهار» و «سه دونگ، سه دونگ» با اشاره به چگونگی رسیدن به این قصه و داستان میگوید: حدود یک سال پیش آقای میرخان به من زنگ زد و پرسید که در مورد مدافعان حرم قصهای دارم یا نه. من دو ماجرا از دو نفر از دوستانم در خاطر داشتم. یکیشان سالها قبل به سوریه رفته بود تا از آنجا به کانادا برود و دوست دیگرم چند سال قبل به آلمان رفته و در آنجا پناهنده شده بود. من این دو ایده را با هم مخلوط کردم و با کمک میرخان، طرح اولیه کار را نوشتیم.
امیرخان تهیهکننده مجموعه میافزاید: ما در قصهمان موضوعات مختلفی چون معضل بیکاری جوانان و آسیبهای فضای مجازی را داریم. ضمن اینکه در چرخشی جالب، به بحث مدافعان حرم می رسیم و زحماتی که این افراد میکشند را نشان میدهیم. این موارد به دقت در پروژه گنجانده شده و وقتی خلاصه داستان را خدمت رئیس سازمان صدا و سیما تعریف کردیم، ایشان بسیار استقبال کردند و راضی بودند.
او ادامه میدهد: بُعد خانواده هم در قصه ما بسیار پررنگ است. ما در قصهمان خانوادهای پرجمعیت داریم که از طیف سنتی جامعه هستند. همچنین تأثیر محله را هم در تربیت افراد میبینیم و کار گرچه سخت پیش میرود، اما گروهمان بسیار پویا هستند و مفتخریم بگوییم که الان به رکورد ضبط روزی پانزده دقیقه در روز رسیدهایم.
آخر خط 28 قسمت دارد و گرچه حال و هوای طنزش فضای مجموعههای نوروز را تداعی میکند، اما به احتمال زیاد برای پخش در ماه رمضان سال بعد تدارک دیده میشود. تهیهکننده و کارگردان این مجموعه میافزایند: در ماه رمضان سال قبل فضای اکثر مجموعههای مناسبتی جدی بود. امسال ژانر کمدی را انتخاب کردیم تا با حضور چهرههایی جدید و در فضایی تازه، ژانر قدیمی کمدی را دوباره زنده کنیم و در فضایی متفاوت مجموعهمان را بسازیم.
رسانه